تاريخ نگاران باستان
نام داران تاريخ نگار باستان
پيش گفتار
عزيزان، جوانان باهوش ايراني، هر مطلب و نوشته اي را، حتا اگر با نام و نشان هاي معروف، و با زرق و برق باشد، براحتي مپذيريد، و درباره آن با تخصص ويژه خوتان، تحقيق و تحليل كنيد. بسیاری گفته ها و نوشته های استعمار و امپریالیسم است، که توسط چهره ها و عوامل آنها، و بمنظور نقشه های شوم سرنوشت سازی، بزرگ و مهم شده اند. جوانان با هوش ایران، در تاریخ چند هزار ساله ایران بزرگ اندیشمندان بسیاری بوده اند، که ناشناخته مانده، ولی غریبها آنچه آنان گفته و نوشته اند، بنام اندیشمندان غربی بخورد ملتها می دهند. عزیزان بزرگان تاریخ را از دل تاریکی تاریخ بیابید، و در همه جا بیشتر معرفی کنید، و تاریخ شیرین ایران را با روش و مکتب ایرانی تاریخ نویسی نگارش کنید. اين ليست ادامه دارد و بازنويسي مي شود.
هرودوت
هرودوت، زاده ۴۸۴ مرگ ۴۲۵ ق.م، او معرگير تاريخي يوناني زبان خيابان هاي يونان باستان بود، بعدها شاگردانش گفته هاي او را جمع نموده، و در زمان روم بعنوان تاريخ حساب كردند، و اين نوشته ها تا امروز باقي است، و منابع تاريخي بحساب مي آورند. بايد درباره آنها تحقيقات علمي در جغرافيا ـ تاريخ انجام شود، و مشخص گردند كه چه مقدار آنها از نمايشها و معرگيري خياباني است، و آيا مقداري واقعيت در آنها يافت مي شود. هرودوت از مردم هالیکارناس، شهر یونانی نشین تراكيه بود، و چون در آن هنگام این شهر بخشی از حکومت ایران به شمار میرفت، او را تبعه ایران ذکر کرده اند. گرچه او را پدر مورخین خوانده اند، ولی در واقع نخستین مورخ نبوده، زیرا قبل از او دانشمندان دیگر یونانی، مانند هکاتئوس مطالبی نوشته اند، که به ما نرسیده. گمان میرود که هرودوت و مورخین قرون بعد، از این نوشتهها بدون ذکر نام مؤلف، استفاده کردهاند.
ديگران مي نويسند: هرودوت سفر های متعدد در ممالک مشرق زمین کرده، و تحقیقات خود را راجع به احوال و تاریخ این کشورها نوشته است. نوشته های او شامل نه کتاب است، و از این جهت آن را تاریخ در نه کتاب می نامند، و هر یک از کتاب های او به نام یکی از ارباب انواع یونان کهن است. بعضی از محققان تقسیم و نام گذاری آثار هرودوت را از قرون بعد میدانند، و معتقدند که تألیفات او در ابتدا تقسیماتی نداشته است. هرودوت زمان وقوع حوادث تاریخی را در بعضی از گزارشها، درهم و ناهماهنگ نوشته است، در موارد زیادی داستان گویی جای تاریخ را گرفته، علاوه بر اینها گویی روح اسطوره پرستی یونانی هم، در آثار هرودوت جایگاه ویژه ای داشته است. نوشته های هرودوت درباره بابل و آسور هم آشفته و افسانه آمیز است، وی کاهنان مصر و بابل را مأخذ تحقیقات خویش معرفی کرده است. با این وجود کتابهایش در معرفی اوضاع و احوال مشرق زمین، در عهد باستان قابل توجه است.
هرودوت در زمان خود نویسنده بسیار معروفی بود، گفته میشود که نوشته های خود را در زمان بازی های المپیک در آتن می خوانده است. دانشمندان قرون بعد عقاید متفاوتی در باره آثار او داشتهاند. اوسویوس، وقایع نگار معتبر قرن سوم میلادی، ضمن گفتگو درباره سال های ۴۴۵ و ۴۴۶ ق.م، میگوید: هرودوت کتاب خود را در ملأ عام در آتن خواند، و به افتخار بزرگی نایل شد. پلوتارک اشاره می کند که هرودوت مورد توجه مردم آتن بوده، و آنها در برابر ستایش شهر آتن، ده تالان به او دادهاند. ارسطو او را افسانه گوی خوش بیان و دارای قدرت نویسندگی دانسته است، و به اشتباهات هرودوت در علوم طبیعی اشاره کرده است. توسیدید که تاریخ جنگ های پلوپونزی را نوشته است، میگوید: هرودوت نثر نویسی بود، که به حقیقت نویسی علاقه نداشت. کتزیاس، پزشک دربار داریوش دوم و اردشیر دوم، مواردی از نوشته های او را درباره کورش بزرگ، کمبوجیه، داریوش و خشایارشا تکذیب کرده است.
ژوزف فلاویوس مورخ یهود، و مان تُن مورخ مصری هم معتقد به اشتباه در روایات او هستند. یسرون سخنور نامدار رومی او را پدر تاریخ نامیده، ولی در عینحال به افسانه گویی او اشاره کرده است. دیودور سیسیلی هم به افسانه هائی که هرودوت وارد تاریخ مصر کرده، اشاره دارد. استرابون جغرافیدان نامدار مینویسد: به شعرای قدیم مانند هومر و هزیود بیشتر می توان اعتماد داشت، تا به هرودوت و مورخین دیگر عهد قدیم. اما تاریخ دانان متأخر معتقدند، که با وجود افسانه گویی از حقیقت زیاد دور، و به آن بیتوجه نبوده است، و سرانجام درباره هرودوت باید گفت، که بیشتر کشفیات راجع به ایران قدیم، مقداري مطالب نوشته های او را تأیید میکند، همچنین باید گفت بسیاری از گفته های او در مورد ایرانیان غلط است، و ناشی از یونانی بودن و حس ملی گرایی اوست.
سوئیداس هرودوت را فرزند لیگزیس (Lyxes) و دریو (Dryo) معرفی می کند، که در هالیکارناس، بخشی از امپراتوری ایران در زمان داریوش هخامنشی به دنیا آمد. همچنین نام پدر و مادر او ریشهٔ یونانی ندارد، و منحصر به فرد به نظر میرسد. از این رو جرج سارتن احتمال میدهد، که اینها نام های شرقی باشند، که کم و بیش رنگ یونانی به خود گرفته اند، و اگر چنین باشد هرودوت را میتوان شرقی یا دست کم نیمه شرقی دانست. شاید به همین دلیل باشد، که پلوتارک، تاریخ نگار یونانی، هرودوت را بیگانه پرست (Philobarbaro) معرفی کرده است. اگرچه هرودوت در نگارش نبرد های ایران و یونان، گاه از هم زبانان یونانی خود پشتیبانی میکند، ولی بخش مهمی از تاریخ باشکوه ایران باستان، از نوشته های او یا به کمک آنها شناخته شده است.
کسنوفون
مي نويسند: گزنفون یا زنفون، فیلسوف و مورخ یونانی است، که سالیان دراز از زندگی خود را در آسیا گذراند. دوران زندگی او بین سالهای ۴۳۰ تا ۳۴۵ ق.م، بود. گزنفون از شاگردان سقراط بود، و بعدها به خدمت پروخنوس در آمده، به عنوان سپاهی اجیر در لشگر کشی کوروش کوچک، بر علیه برادرش اردشیر دوم شرکت کرد. پس از مرگ کوروش سپاهیان یونانی، گزنفون را به رهنمونی و سروری خود برگزیدند، او توانست بازماندهٔ سپاه یونان را از طریق ماد و آسیای صغیر به یونان برساند. آتنیها گزنفون را به تبعید محکوم کردند، و او در اواخر عمرش به اسپارت برگشته، در شهر کورینت در گذشت. گزنفون با همهٔ آوازهٔ جهانگیرش، نویسندهای طراز اول شمرده نمیشود، او در واقع تاریخ نگار و فیلسوفی خود ساخته است، و در بیشتر نوشته هایش عنایت و گرایش خاص او به اخلاق و مسایل تعلیم و تربیت به چشم می خورد.
گزنفون اغلب روزگار و زندگی را ساده گرفت، و برای هر گونه درد و مشکل اجتماعی و اخلاقی چاره و دارویی در آستین داشت، با این همه بسان یک مرد به جهت شجاعت و تقوا و سادگیش، شخصیتی شایستهٔ احترام است. نوشته های معروف او عبارتند از اناباسیس که شرح لشکر کشی کوروش کوچک و برگشت سپاهیان یونانی تحت راهنمایی گزنفون به میهنشان است. کورشنامه (سیروپدی یا تربیت کوروش) که در هشت کتاب پرداخته شده، و گزنفون آرای خاص خود را دربارهٔ تربیت جوانان، در ضمن این داستان تاریخی بازگو کرده است. میهمانی یادهای سقراط و سیاست آتنیان او در دوستی فردی وفادار و در رفتار و کنش بسیار ملایم بوده است، و در شناخت مردم مهارت خاصی داشته، و با نشان دادن عیب آنان به خودشان، آنها را به تقوا و زهد و تحصیل فرا می خوانده است. تصویر ساده و بی پیرایه گزنفون از سقراط بیانگر انسانی است، که بیش از هر چیز پایبند به اخلاق بوده، و آدمی را نیک می شناخته و از این رو در داوری در بارهٔ آنان تساهل می ورزیده است. چنین ترسیمی از سقراط ممکن است، در بعضی موارد بسیار ساده لوحانه به نظر آید، و همین امر نیز باعث شده تا برخی داوری گزنفون را در بارهٔ سقراط نوعی ابتذال و آن را تصویری بی رمق و ناچیز از آن حکیم فرزانه تلقی کنند.
کورشنامه یا کوروپدیا، رمانی سیاسی است، درباره پرورش و آموزش فرمانروایی آرمانی که برای فرمانرانی و پیشبرد یک سرزمین با خود کامگی خردمندانه در برابر بندگانی فرمانبردار و ستایشگر آماده شده است. هر چند روشن است، که گزنفون نمی خواسته تاریخ نگاری کند، ولی نمیتوان بدرستی گونه ادبی این اثر را تمیز داد. آیا کورش نامه تاریخ خاندان هخامنشی را به درستی بازتاب میدهد؟ بسیاری در این باره تردید دارند. چرا که بسیاری از رخداد های آن دوران پس و پیش شدهاند، یا با همتای تاریخی آن یگانگی ندارند. هم دوران نبودن گزنفون ۴۳۱ تا ۳۵۵ ق.م، و کوروش ۵۸۰ تا ۵۳۰ ق.م، به خوبی نشان می دهد چرا برخی رخدادها در کوروش نامه به دوره های پس از وی اشاره میکند.
چه بسا خاور زمینان برای شناسایی زندگی کوروش، به رمان گزنفون تکیه بسیار می کنند. هر چند تورات زندگینامه کوروش را به گونه دیگری نگاشته است، در آمریکا گروه سیاسی بنیان گذار جمهوری ایالات متحده، که در آنجا به پدران بنیانگزار مشهورند، آن را نمونه خوبی برای الهام گیری میدانستند. از همین رو توماس جفرسون دو نسخه از آن را همواره با خود داشت. در آن دوران خواندن کوروش نامه اثر گزنفون و شهریار نوشته نیکولو ماکیاولی، برای همه سران کشور اجباری بود. کوروش نامه از آثار کلاسیک دوران یونان باستان شناخته شده است، و برخی آن را پاسخی به رساله جمهور نوشته افلاتون میدانند.

عكس تاريخي يك كتابدار پارسي، حدود 1300 خورشيدي، مشروح در تاريخ كتاب و كتابداري در ايران، عكس شماره 545 .
كليك كنيد: تاريخ شورش پوست كني
كليك كنيد: تاريخ اقوام آريايي و ايراني
كليك كنيد: تاريخ جويندگان گنج در ايران
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران: حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: