چند مطلب جالب و خواندنی 16
یادی از دکتر گنجی پدر جغرافیای ایران
از زمانی که پنج شش ساله بودم، با کمک مادرم تمام نقشه های جغرافیایی، کشورها، پایتختها و جمعیتها و غیره را حفظ نمودم بودم، و همیشه در مهمانی ها و دور هم جمع شدن بزرگترها، مسابقه ترتیب می دادند و از من نام پایتختها و موقعیت دیگر کشورها را می پرسیدند، و مقدار زیادی سرگرمی و تعجب در پی داشت، مشروح در اینجا. جغرافیای ابتدای تاریخ است، اگر ما می خواهیم از تاریخ بدرستی بدانیم، حتماً باید از جغرافیا و به تمام معنی آن خوب بدانیم، بهمین جهت در کنار یادی از بزرگان تاریخ نویسی نوین ایران، باید نام و یاد بزرگان جغرافیای معاصر ایران هم داشته باشم.
دکتر محمد حسن گنجی، ۲۱ خرداد ۱۲۹۱ خورشیدی در بیرجند به دنیا آمد، پس از پایان تحصیلات مقدماتی در مدرسه شوکتیه بیرجند، وارد دارالمعلمین عالی تهران شد، و در رشته تاریخ و جغرافیا به دریافت درجه کارشناسی نائل گردید. سپس به عنوان دانشجوی برگزیده به اروپا اعزام شده، و در دانشگاه ویکتوریا منچستر انگلستان به تحصیل ادامه داده، و در ۱۳۱۷ خورشیدی، لیسانس تخصصی خود را در جغرافیا اخذ نمود. وی بار دیگر در ۱۳۳۱، با استفاده از بورس تحصیلی عازم آمریکا شد، و دکتری خود را در رشته جغرافیا، از دانشگاه کلارک دریافت داشت.
دکتر گنجی پس از بازکشت به ایران، در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد، و با درجه استادی در سال ۱۳۵۸ بازنشسته گردید. با این حال وی هیچ گاه دست از کار نکشید، و از ۱۳۶۴ با مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی همکاری نمود، از ۱۳۷۰ به عنوان مشاور رئیس دانشکده علوم زمین با دانشگاه شهید بهشتی همکاری داشت. وی علاوه بر مدیریت گروه جغرافیا، ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی و معاونت دانشگاه تهران، ریاست اداره کل هواشناسی ایران و ریاست هواشناسی منطقه آسیا را نیز بر عهده داشت، و نیز عضو کمیته اجرایی سازمان هواشناسی جهان بود.
دکتر گنجی در کنار فعالیت خود در دانشگاه تهران، از مهر ۱۳۳۵ تا مهر ۱۳۴۷ ریاست اداره کل هواشناسی ایران را نیز عهده دار بود. در این مدت وی نماینده ثابت دولت ایران در سازمان هواشناسی جهانی، به مدت ۵ سال ریاست هواشناسی منطقه آسیا به مدت ۵ سال، و عضویت کمیته اجرایی سازمان مزبور را برعهده داشت. از اردیبهشت ۱۳۴۲ تا مهر ۱۳۴۷ معاونت پارلمانی وزارت راه، و در زمان ریاست دانشگاهیِ پروفسور رضا، از ۱۳۴۷ به مدت یک سال پست معاونت اداری و مالی دانشگاه تهران را عهده دار شد. آنگاه پس از چندی مشاور دانشگاه گردید، و سپس از خرداد ۱۳۵۳ عهده دار ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی گردید، و تا پایان خدمت ۳۷ ساله دانشگاهی خود در این سمت باقی بود.
وی در بهمن ۱۳۵۴ بازنشسته گردید، و از مهر ۱۳۵۴ تا پایان سال ۱۳۵۷ ریاست مؤسسه آموزش عالی امیر شوکت الملک علم بیرجند را برعهده داشت. از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ مشاور رئیس سازمان جغرافیایی نیرو های مسلح بود. از ۱۳۷۳ نیز با سمت مشاور دانشکده علوم زمین دانشگاه شهید بهشتی در طراحی و اجرای برنامه ها مشارکت داشته است. همچنین از سال ۱۳۶۵ عضویت بخش جغرافیایی سازمان مطالعه و تدوین کتب دانشگاهی را دارا بوده، و با بیشتر دانشگاه های تهران، بویژه دانشگاه تربیت مدرس در دوره های دکترای جغرافیا، تدریس و همکاری داشته است. همچنین عضویت کمیته رهبری اطلس اقلیمی ایران را در سازمان هواشناسی برعهده داشته است. از دیگر مشاغل وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
عضو مادام العمر انجمن جغرافیائی انگلستان، عضو سابق انجمن سلطنتی مردم شناسی انگلستان و ایرلند، عضو شورای عالی آمار، عضو هیأت تحریریه دائره المعارف بریتانیا، عضو افتخاری انجمن آمریکایی پیشرفت علوم، عضو شورای عالی مردم شناسی، عضو انجمن جغرافیائی کشورهای آسیا و آفریقا، عضو کمیته ملی آبشناسی یونسکو، عضو هیأت ممیزه دانشگاه تهران، عضو کمیسیون بورس های دانشگاهی، عضو کمیسیون همکاری فرهنگی ایران و فرانسه دانشگاهی، عضو کمیته جغرافیائی فرهنگستان ایران، عضو شورای عالی جغرافیائی وابسته به سازمان جغرافیائی کشور، عضو کمیته برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش، عضو هیأت امنای مدرسه عالی بازرگانی رشت، عضو هیأت امنای مدرسه عالی علوم اراک، عضو هیأت امنای مدرسه عالی فنی تهران، عضو اتحادیه انجمن های علمی، رئیس اولین کنگره جغرافیدانان ایران ۱۳۵۲، عضو شورای دانشگاه تهران، اولین رئیس انجمن جغرافیدانان ایران ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷.
ایشان همچنین نشان درجه سه در خدمات دولتی را دریافت کرده است، و از اوایل انقلاب تا هم اکنون بالغ بر ۶۳ لوح تقدیر از مراکز آثار و مفاخر علمی، چهره های ماندگار، انجمن های علمی جغرافیایی و دانشگاه ها دریافت کرده است. در ۱۳۵۴ به عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران انتخاب شد. وی در بیست و نهمین کنگرهٔ اتحادیهٔ بین المللی جغرافیایی در کره جنوبی در سال ۲۰۰۰ میلادی به عنوان یکی از ۱۵ جغرافی دان برجستهٔ جهان شناخته شد، سازمان هواشناسی جهانی، جایزه علمی سال ۲۰۰۱ خود را به وی اعطا کرد.

عکس زنده یاد دکتر گنجی، عکس شماره 812 ، ایشان در 28 تیر 1391 خورشیدی در سن یکصد سالگی، بر اثر زمین خوردن در منزل شخصی خود، دچار خونریزی مغزی شد. ایشان به بیمارستان پیامبران منتقل، و تحت عمل جراحی قرار گرفت، ولی متأسفانه فوت گردیدند.
نادر ترین زبان های دنیا
زبان های بسیار زیادی در نقاط مختلف دنیا وجود دارند، ولی برخی از آنها بسیار عجیب هستند، به طوری که شاید هیچ کس در دنیا اسم آنها را نیز نشنیده باشد. در کشور ایران نیز زبان های محلی بسیاری وجود دارد، که ناشناخته مانده، گاهی از بین رفته اند، یا در حال پاک شده از صفحه جغرافیای ایران می باشند. باید جوانان باهوش هر روستا و هر شهر و دیار، نسبت به حفظ و نگهداری یا ضبط زبان بومی و محلی خود اقدام کنند، و نسبت به شناساندن آن در اینترنت و نشریات فعال باشند.
به تازگی سازمان یونسکو زبان «هرتوین» را به عنوان نادر ترین زبان دنیا انتخاب کرده است، که مردمان «سیرانی» به آن سخن می گویند. این در حالی است که این افراد تنها 4 نفر هستند. این افراد در روستای «اکین دوزو» ترکیه زندگی می کنند، و به گفته خودشان بر اثر مهاجرت به اروپا، زبانشان در معرض انقراض قرار گرفته است. البته این افراد بسیار نگران زبانشان هستند، چرا که جوانان تمایلی به یادگیری آن را ندارند، و هر لحظه این زبان رو به نابودی می رود. سازمان یونسکو با توجه به خطراتی که این زبان را تهدید می کند، آن را به ثبت جهانی رساند، تا شاید بتواند یاد آن را پس از انقراض نیز حفظ کند. می گویند در 70 سال گذشته نزدیک به 200 زبان نادر دیگر از بین رفته اند، و زبان های باستانی کاملا در حال انقراض هستند.
پرسش: عزیزان ایرانی، جوانان باهوش ایرانی! چرا ساکت و آرام هستید؟ بسیاری از زبان های محلی و روستایی ایران دچار همین مشکل هستند، چرا هیچ یک برای معرفی آنها به سازمان یونسکو اقدام نکرده اید؟ آیا می دانید با از بین رفتن زبان های کم جمعیت، در آینده برای بررسی واقعیت های تاریخی دچار مشکل خواهیم شد؟

عکس انوش راوید هنگام گفتگو با یک مرد زرتشتی، درباره زبان های محلی کم جمعیت زرتشتی ایران، شیراز تابستان 1387 خورشیدی، عکس شماره 4454. متأسفانه نوار این گفتگو از گوشیم پاک شد، امیدوارم فرصت دوباره برای دیدار مردمان قدیمی بیابم.
کمانچه ایرانی است
در ادامه بگیر بگیر دو قرن گذشته، یک و نیم قرن پیش ایران کوچک را گرفتند، امروزه در آخرین بگیر بگیر می خواهند کمانچه را هم بگیرند، جمهوری آذربایجان دارد کمانچه را بنام خودش در جهان معرفی و ثبت می کند. البته در کل چندان تفاوتی ندارد، زیرا در طول تاریخ خود آن کشور کوچک، از نظر جغرافیایی سیاسی و اجتماعی، با ایران کنونی یکی بوده است، و گاهی بنام ایران کوچک یا اران، یا بخشی از آذربایجان ایران گفته می شده است. ولی باید توجه داشت، تاریخ گذشته متفاوت از بازی های سیاسی این دوره است، و باید جوانان ایران هوشیار باشند، و ترفند های امپریالیسم نو را افشا کنند و با آنها مقابله کنند.
کَمانچه یکی از ساز های زهی یا آرشه ای ایران قدیم و موسیقی قاره کهن است، جنس قسمت های مختلف آن چوپ (بویژه توت و افرا)، پوست، استخوان و فلز می باشد. این ساز علاوه بر شکم، دسته و سر، در انتهای تحتانی ساز پایه نیز دارد، که روی زمین یا زانوی نوازنده قرار میگیرد. اولین نشانه های تاریخی در مورد کمانچه در کتاب موسیقی الکبیر اثر ابونصر فارابی در قرن چهارم هجری دیده شده است. او در این کتاب از کمانچه با نام عربی آن، رباب یاد میکند. کمانچه در دوران صفویه و قاجاریه جزو ساز های اصلی موسیقی ایران بوده است. نخستین صدای ضبط شده کمانچه به اوایل قرن بیستم میلادی بر میگردد.
شکم ساز کروی و توخالی است، که مقطع نسبتا کوچکی از آن در جلو به دهانه ای اختصاص یافته، و روی دهانه پوست کشیده شده، و بر روی پوست، خرکی تقریبا شبیه به خرک تار، و نه کاملا عمود بر سیمها قرار گرفته است. دستهٔ ساز لوله ای تو پر است، و به طور نامحسوس به شکل مخروط وارونه خراطی شده است، انتهای بالایی این لوله توخالی، و در طرف جلو شکاف دارد، که نقش جعبهٔ گوشیها را می یابد، و فاقد پرده می باشد. سر ساز از جعبهٔ گوشیها تشکیل شده، که در دو طرف آن هر یک دو گوشی کار گذاشته شده، و یک قبه که در بالای جعبه قرار گرفته است. طول ساز تا سر قبه حدود ۸۰ سانتی متر است.
کمانچه جز دسته ساز های زهی است، در زمان قدیم فقط سه سیم داشته، ولی امروزه ۴ سیم دارد، احتمالاً از زمان ورود ویولن، به تقلید سیم چهارم به آن افزوده شده است. این سیمها به موازات درازای ساز گستردگی دارد، و آوای آن خیلی خوش و دلکش میباشد، و میتواند آوا های گوناگون را برآرد. آوا دهی گسترده کمانچه این ساز را پادشاه سازها ساخته، و در همنوازی بزرگترین پایه خنیاگری در خاور زمین، و بویژه زادگاهش ایران است. وسعت معمول صدای کمانچه نزدیک به 3 اکتاو است، و به علت وجود کوک های مختلف، و عدم وجود دستان بندی، تمامی فواصل موسیقی ملی (پرده، نیم پرده و ربع پرده)، در این ساز قابل اجرا هستند.
تعدادی از شاخص ترین کمانچه نوازان ایران: علیاصغر بهاری، رحمت الله بدیعی، مجتبی میرزاده. برخی از نوازندگان شاخص معاصر: اردشیر کامکار، سعید فرجپوری، داوود گنجهای، کیهان کلهر، علی اکبر شکارچی، درویشرضا منظمی، سهراب پورناظری، مهدی باقری، مهدی آذرسینا. سازندگان شاخص کمانچه: ابراهیم قنبری مهر، قدرت الله کردی، محمد حسن کاکاوند، سعید ملکی، بیاض امیر عطایی.
ساز های موسیقی ایرانی
ساز های زهی و کمانی: غژک، کمانچه، رباب، زخمهای، بربط، چنگ، تار، دو تار، سه تار، قانون، سلانه، عود، شورانگیز، تال، زهی کوبهای، سنتور. ساز های بادی: باز، درای، سورنا، کرنا، شهنای، نرمهنای، دوزله، نیانبان. سازهای مجرایی: هفتبند، نی، شمشال، شیپور. ساز های کوبهای و ضربی: دف، دهل، دایره زنگی، نقاره، تنبک، کوس، سنج، دمام، طبل، دوطبله، طاس، کوزه.

عکس تعدادی کمانچه از اینترنت، عکس شماره 4728.
تاریخ پاشنه کفش
پاشنه کفش از مهمترین اختراع های نظامی بود، اولین بار در کفش پای سربازان گارد جاویدان تخت جمشید دیده می شود، که این موضوع بوضوح می گوید، اختراع ایرانیها بوده است. قبل از هخامنشیان در آثار مصری و میان رودانی برای بعضی مراسم از کفش کف بلند استفاده می کردند، ولی بصورت پاشنه نبود.

عکس پاشنه در رکاب اسب و عکس سنگ نگاره تخت جمشید، عکس شماره 4647 . شاید برای جوان امروزی اختراع پاشنه چندان مهم بنظر نیاید، ولی در آن زمان یکی از مهمترین ابزار سوار کاری حرفه بود، و باعث پیشرفت های نظامی برای سلسله هخامنشیان گردید.
تقاضای مناظره حضوری
در ادامه کار تاریخ نویسی و بررسی های تاریخی در وبلاگ، بهتر است بیش از پیش، پا و ذهن را جلوتر کشید، و از درجا زدن و یک شیبی رفتن خود داری کرد. همانطور که قبلاً درباره میدانی کردن تاریخ نویسی نوشتم، باید برای عملیاتی نمودن بخش های مختلف کار کرد، منجمله مناظره های حضوری. برای نمونه در یکی از وب های تبادل نظر و گفتگو، دیدم فردی با نام و نشان الکی، خواسته چیزی بگوید. آن فرد لینک های تعدادی از پست های وبلاگ مرا، همراه مقداری پرت و پلا نوشته، ولی بطور کلی هیچ تحلیل و بررسی و نقد ننوشته است، هرچند که نوشته های بی نام نشان ارزش فنی ندارد، در هر صورت چند تن از جوانان باهوش عزیز علاقمند به تاریخ، پاسخ او را دادند.
عزیزان یاد آوری نمایم، وب های من روزانه چند هزار بازدید دارند، و نیاز به تبلیغات منفی و مثبت ندارند، گاهی تبلیغات منفی مانند لاستیک دنا نخرید، نگرش دیگری از تبلیغات است. ابتدا بنظرم نوشته آن فرد چنین تبلیغاتی آمد، ولی از آنجا که بازدید آن پست پرت و پلا نوشته شده، و وبلاگ آن شخص، بسیار اندک و تک رقمی است، پس حاصلی از نظر تبلیغات نخواهد داشت. چند هزار جوان باهوش علاقمند و پیگیری کننده تاریخ، کتابها و وبلاگ های تاریخی را با دقت زیر نظر دارند و مطالعه می کنند، که در آن میان وبلاگ من هم می باشد، پس دیگر وبلاگم نیازی به تبلیغات منفی و مثبت ندارد.
در هر صورت از اشخاص فرهیخته ایرانی، و افراد انیرانی، که تمایل به بحث و مناظره، با من انوش راوید را دارند، می خواهم درخواست خود را اعلام دارند، تا ترتیب این مناظره داده شود. البته من این مناظره را فقط در محدوده شهرستان تنکابن انجام می دهم، ابتدا ضمن هماهنگی با مسئولین اداری و انتظامی شهر، و پخش آگهی در وبلاگها، محل آنرا تعیین می کنیم، که می تواند یکی از این جاها باشد: سالن دانشگاه شهر تنکابن، باشگاه رشد شهر تنکابن، مسجد امام سجاد چلاسر و جل، فضای باز پارک جنگلی دوهزار یا ساحل آزاد دریای این شهرستان. با این دعوت به مناظره، آن فرد یا دو سه عدد، که با نام های الکی، ضد تاریخ ایران هستند، مجبور می شوند بجای نوشتن پرت و پلای مجازی، بلکه چیزی شوند.
یکی از نشریات معروف پرتیراژ آمریکایی، از قول یک مسئول عالی رتبه آمریکایی نوشته بود: ایرانیها مخترع و قهرمان تاریخی بازی شطرنج هستند، با آنها نمی شود شطرنج سیاسی و اجتماعی بازی کرد. ای بی نام نشان های پرت پلا گوی ضد تاریخ ایران، می بینید که پنج جای مختلف را برای مناظره حضوری، در یک شهر توریستی و گردشگری زیبا گفته ام. همچنین محدودیت شرکت و پرسش و پاسخ در این مناظره، برای جوانان باهوش ایران وجود ندارد، و این می تواند اولین مناظره عمومی درباره تاریخ ایران، در کشور ایران باشد. از عزیزان و جوانان باهوش پیگیری کننده وبلاگ، خواهش می کنم این تقاضا را در وب های گفتمان و تالار های بحث مجازی مطرح نمایند.

عکس دو تن از بزرگان روستای پیرازمیان منطقه باستانی شهر یری بالا، و پائین عکس دو تن از بزرگان روستای زادگاه میرزا کوچک خان، هنگام صحبت با انوش راوید، عکس شماره 5644.
كليك كنيد: فلاسفه نامدار ایران
كليك كنيد: شهرهای تاریخی ایران
توجه: اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسید: وبلاگ انوش راوید، یا، فهرست مقالات انوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحالی من است.
حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ، حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ، و مقالات مهم مانند، سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار، و گفتمان تاریخ، و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ: