محوطه باستانی شهر یری

   محوطه باستانی شهر یری

      منطقه باستانی معروف به شهر یری در یک کیلومتری شمال غربی روستای پیرازمیان در ۳۱ کیلومتری شرق مشگین شهر،  در کنار رود قره سو قرار دارد.  وسعت این منطقه تاریخی ۴۰۰ هکتار است،  از چند دوره تاریخی،  مس ـ سنگ، عصر آهن۱ و عصر آهن ۲ تشکیل شده است.  سه قسمت،  دژ نظامی یا قلعه وسیع با دیوار دفاعی سنگی از نوع خشکه چین متعلق به دوره آهن،  معبد ۱۴۵۰ پیش از میلاد،  محلی برای برگزاری آیین های مذهبی بود،  دارای فضا های معماری با دیوار های سنگی از نوع استل های منقوش به شکل انسان،  و قوشا تپه ۷ هزاره پیش از میلاد کشف گردیده است.  همچنین گور های باستانی متعدد از نوع کلان سنگی گورکان،  دایره ای شکل مگالتیک صخره ای،  که حدود 450 گور در این محل شناسایی شده است،  که این گورها در ابعاد گوناگون و متفاوت میباشند،  کوچکترین آنها 3/2 متر و بزرگترین آنها 8/2 متر میباشد.  غار باستانی و تپه های متعلق به دوره های مختلف در محوطه.  عدم رسیدگی به موقع در حکومت گذشته،  قبر های عصر آهن توسط جویندگان عتیقه و گنج تخریب شده اند،  تنها ساختمان بندی قبرها معلوم می باشد. منطقه یری که وسیع ترین منطقه تاریخی استان اردبیل،  و یکی از با اهمیت ترین مناطق پیش از تاریخ شمال غرب ایران است،  به شماره ۶۱۶۲ به ثبت آثار ملی رسیده است.

 

      در حفاری های 83 ،  سفال هایی مربوط به دوره کالکولتیک کشف شده،  که قدمت منطقه را به ۳۵۰۰ سال پیش از عصر آهن عقب می برد.  این سفالها شبیه سفال های مناطق باستانی دالما و حاجی فیروز هستند،  با این کشف سکونت بشر در استان اردبیل به دوره مس ـ سنگ می رسد.  برخی از سفالها منقوش و برخی با طرح سبدی هستند،  تعدادی سفال دو لایه نیز در حفاری کشف شده،  که احتمال می رود لایه دوم سفال برای ترمیم قسمت های شکسته سفال به کار رفته است.  همچنین تعداد زیادی سنگ شیشه برنده ابسیدین کشف گردیده،  که می تواند گواهی بر ارتباط این منطقه با قفقاز و آناتولی باشد،  زیرا سابقه استخراج این نوع سنگ در آن مناطق شناخته شده است.  از ابسیدین برای برش سنگ های سخت در دوره کالکولتیک استفاده می شده است.

      در حفاری های سال ۸۴ بقایایی از سفال، مفرغ و نقوش انسانی دیده شده است،  در این فصل حفاری یک لایه نیز در زیر محوطه داخلی قلعه کشف شد،  که به دوره  قدیمی تر تعلق دارند.  برخی سفال های قهوه ای مایل به بنفش و سفال های داغدار و سیاه نیز در این محل کشف شده اند،  که به پیش از عصر آهن تعلق دارند.

      در فصل سوم حفاری مشخص شد،  که در دوره اورارتور قلعه به آتش کشیده و متروک شده است،  وجود خاکستر در لایه های خاک قلعه نشان دهنده آتش سوزی قلعه است.  به این ترتیب دوره های متوالی زندگی بشر از ۷۰۰۰ تا اورارتور در شهر یری به صورت متوالی مشخص شده است.  در این فصل تعداد زیادی ظروف سفالی، اشیای زرین مانند آویز، دگمه های زینتی و پلاک های طلایی و مفرغی کشف گردید.  نیایشگاه اصلی منطقه یری در این فصل از زیر خاک بیرون آمد که شامل بیش از ۳۰۰ سنگ افراشت با ارتفاع های مختلف از ۳۵ تا 325 سانتیمتر با شکل های انسانی هستند،  و اشکال حجاری شده روی سنگها مشابه می باشد،  شکل صورت آدمی که بدون دهان،  با دست و شمشیر هستند.  در غرب محل تجمع سنگها غاری قرار دارد،  که ساکنان محلی آنرا قاراکوهبل نام نهاده اند.  روبروی آن چند تخته سنگ بر روی هم گذاشته شده اند.

      اشیا کشف شده منطقه را به 4 گروه زیر دسته بندی می کنند:

  * 1 ــ  آثار سفالی، پیاله، فنجان، كاسه، آبریز شانه دار.

  * 2 ــ  اشیای فلزی شامل آویز های طلایی، خنجر های آهنی و مفرغی و آئینه های برنزی.

  * 3 ــ  سنگ های تزئینی شامل مهره های عقیق و فیروزه.

  * 4 ــ  خمیر شیشه.

      تاکنون فقط هفت قطعه از این نوع سنگ افراشته‌ در منطقه حکاری ترکیه،  و یک قطعه هم در قپوزستان آذربایجان یافت شده است.  در مناطق دیگری از آذربایجان نیز سنگ افراشت وجود دارد،  مانند سنگ افراشت نشت بان سراب،  ولی هیچ کدام دارای حجاری نیستند.  توجه:  مشروح و عکس ها  در:

   مشروح در:  محوطه های باستانی ایران

   سفر به تاریخ

      ساعت 8 شب فرزین ملکی صاحب خونه گلی نزد من آمد و گفت،  بیا فردا اول وقت حرکت کنیم بریم شهر یری مشگین شهر.  من هم با اینکه برای دو روز دیگه یه کنفرانس داشتم،  و خیلی کار های دیگه،  ولی قبول کردم.  ساعت 6 صبح از چلاسر بطرف مشکین شهر حرکت کردیم،  از خط کناره انزلی گذشتیم، و در نزدیکی اسالم در روستای کیش خاله زدیم به پارک جنگلی گیسوم،  که بسیار جالب و دیدنی و واقعاً افسونگره،  گویی قطعه ای از بهشت در گیسوم است،  از وسط پارک جنگلی که درختان نمی گذارند آسمان را ببینیم رفتیم تا انتهای پارک،  که رودخانه ای خروشان و خوش منظره دارد.  در آنجا مسجدی تاریخی خود نمایی می کند،  در باره آن قبلاً اینجا نوشته ام،  یکبار دیگر از آن دیدن کردیم و چند تا عکس جدید گرفتم،  و کمی اطراف آن را برانداز کردم و اطلاعات تاریخی و طبیعی جمع کردم،  که به مرور در اینترنت منتشر می کنم.  پس از دیدار مسجد تاریخی با دیوار های بلند و رودخانه با سنگ های بزرگ و جنگل با درختان تنومند،  به عشق آثار تاریخی شهر یری بدون توقف رفتیم،  از گردنه حیران گذشتیم،  و ساعت دو بعد از ظهر در روستای پیرازمیان بودیم.

      به به چه روستای زیبایی کاملاً دست نخورده،  کوچه های روستا همان کوچه های هزار سال پیش هستند،  اما پشت دیوارها،  خانه های نوسازی قرار دارند،  که مردم با زحمت و سلیقه خودشان ساخته اند.  البته خانه های قدیمی،  ویران و خراب همچنان در گوشه و کنار دیده می شود.  بسرعت بسمت تپه منطقه باستانی رفتیم،  و از گبر ها و دخمه ها دیدار کردیم،  با خوشحالی خیلی عکس می گرفتیم،  دست دور سنگ های افراشته می انداختیم و عکس می گرفتیم،  انگار با همان فرد چند هزار سال پیش دوستی و برادری داریم،  و دیداری پس از سالیان تازه کرده ایم،  و دست در گریبان هم شادان هستیم.  با دیدن غارها و دخمه ها یاد موضوعی افتادم که از گذشتگان شنیده بودم،  می گفتند،  در این قبیل دخمه های قدیمی،  که با سنگ چیده شده،  و سنگ بزرگی نیز بر بالای آن قرار داده اند،  جن ها زندگی می کردند.  آن قدیمی ها می گفتند که وقتی چند هزار سال پیش انسان های دوران سنگ منازل و گبر های شان را در طول تاریخ رها می کردند،  جن ها آنجا را مناسب برای زندگی می دیدند،  و درون آنها اقامت می کردند.

       البته آن موقع که جوان بودم و امکانات تکنولوژی تحقیقاتی چون امروز نبود،  این گونه حرفها را خرافات می دانستم،  و بسیاری را همچون دروغ های تاریخی به حساب می آوردم،  حالا می دانیم که از میان حرفها و داستان های قدیمی می شود،  خیلی مسائل را به تحقیق گرفت.  یکی دو سال گذشته همین حرفها را از مردمان آفریقا و اندونزی شنیده ام،  قدیمی های ایران می گفتند،  این جن ها یک سوم تا یک چهارم انسان قد و قامت دارند،  و خیلی سریع و فرز هستند،  در اندونزی و آفریقا هم چنین می گویند.  چند سال پیش اسکلت نوعی انسان در اندونزی کشف شده،  که به همین مقیاس می باشد،  و در تحقیقات مشخص کرده اند،  که بدلیل اندازه کوچک خیلی سریع تر از انسان فعلی بوده اند.  ولی هیچ کس بدرستی نمی داند به چه دلیل منقرض شده اند.  در میان جنگل های کنگو آفریقا چند قبیله کم جمعیت زندگی می کند،  که چثه آنها به همین مقیاس می باشد،  و در میان جنگل های انبوه پنهان می شوند،  و از آدم های معمولی فراری هستند.  ولی توانسته اند از آنها فیلم و عکس تهیه نمایند.  گویا این انسان های کوچک در اندونزی چند صد یا چند هزار سال پیش منقرض شده اند،  آنها توانایی شکار و کشاورزی و استفاده از ابزار و اسلحه را نداشتند،  فقط می توانستند چیز هایی بیابند و بخورند،  یا از انسان های Homo Sapiens بدزدند،  درست مانند آنچه که قدیمی های ایران می گفتند.

      افراد مسن و قدیمی های اندونزی تعریف می کنند،  از قدیمی هایشان شنیده اند،  که این آدم کوچولو ها از مزارع و منازل آنها دزدی می کردند.  یک روز مردم که از دست آدم کوچولو ها کلافه شده بودند،  رفتند آنها را کشتند،  و غارشان را آتش زدند.  در همین غار مورد نظر باستان شناسان توانستند،  باقی مانده اسکلت یک خانواده شش نفری آدم کوچک را پیدا کنند،  تا کنون این تنها مورد یافته شده در نوع خود می باشد.  شاید بد نباشد در گوشه کاوش های این منطقه باستانی،  این قبیل انسان های کوچک را هم در نظر داشت.

      تا نزدیک تاریک شدن هوا منطقه را خوب گشتیم،  و سپس به روستا باز گشتیم،  هنگام بازگشت قبرستان قدیمی روستا را هم دیدیم،  که در سنگ قبری نوشته بود،  موسی موسی پور فرزند موسی مرگ 1350،  که این جالب بود و جای تحقیق داشت.  شب اقامت،  در این باره مهماندار عزیز ما گفت،  بعضی از این قبرها متعلق به عشایر بوده،  که موقت در اینجا اقامت می کردند و می گذشتند.  در روستا به اولین مغازه که سر راهمان بود رفتیم تا نوشیدنی بخوریم،  چند نفر از اهالی با شادی و روی باز با ما سلام و احوال پرسی کردند،  و خیلی سریع دوست شدند،  و ما را به تاکستان خودشان بردند،  و من و فرزین تا توانستیم انگور خوشمزه خوردیم،  و نقاط دیدنی و کنار رودخانه روستا را نشان مان دادند،  و شب منزل یکی از اهالی خیلی خوب و مهربان دعوت شدیم.

      روستای پیرازمیان در حال حاضر حدود 85 خانوار جمعیت دارد،  بیشتر اهالی یعنی حدود 300 خانوار بدلیل سختی زندگی و نبود کار به تهران مهاجرت کرده اند.  زبان مردم روستا آذری با لهجه محلی می باشد،  اشخاص مسن چیز زیاد تر از یک قرن پیش روستا نمی دانستند،  که در تاریخ اجتماعی،  فقط موضوع اقامت روستایی را می گوید.  حدود 7 طایفه روستا بشرح زیر است:

  * 1 ــ  عیسی لو،  دارای فامیل های:  اسماعیلی،  عیسی زاده.

  * 2 ــ  ملکی،  دارای فامیل های:  ملکی.

  * 3 ــ  عبداللهی،  دارای فامیل های:  میر علی لی.

  * 4 ــ  علی پور،  دارای فامیل های:  شریف لی.

  * 5 ــ  سعادتی،  دارای فامیل های:  پتی لی.

     سناریوی معدن شیلی

      اتفاق نجات معدن کاران در کشور شیلی را نباید فقط بعنوان یک حادثه و یک نجات نگاه کرد،  بلکه باید آنرا عمیق و در دل واقعیت های تاریخ اجتماعی امروز جهان دید.  این سناریو هم مانند دروغ های تاریخی است،  که طی پانصد سال گذشته،  کلی داستان دروغی برای تاریخ ایران و قاره کهن گفته اند،  و در وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران آنها را نوشته ام.  هر روزه ده ها و صد ها کارگر معادن و کارخانه ها گرفتار حادثه شده، و یا کشته می شوند،  اما هیچ خبری یا پوشش گسترده خبری فوق العاده امپریالیستی آنها را نمی گوید.  اما چرا به یکباره معدنی در شیلی که از این قبیل اتفاقات فراوان دیده است،  تحت پوشش گسترده قرار می گیرد.  امروزه در ساختار های تاریخی اجتماع،  جهان در سرمایه داری بی هویت و امپریالیسم نو و تمدن کنترل انرژی گام بر می دارد.  بدون این که کسی متوجه شود،  این حکم جدید تاریخ اجتماعی دارد کار خودش را پیش می برد،  و بزودی بسیاری از منابع اصلی زندگی انسانها را کامل در اختیار می گیرد،  منجمله تمام معادن استراتژیک و مهم.  برای این منظور سناریو هایی می نویسند،  و اجرا می کنند،  تا افکار را به دو جهت پراکنده نمایند،  یکی اینکه بگویند معادن و صنایع خورده بورژوازی محلی،  برای کارگران و مردم مشکل دار و بی سود و ضرر دار است،  و دوم تلقین کنند که بهینه سازی می طلبد،  طرح و کار جدید را مطرح نمایند.  این موضوع و بررسی چگونگی تسخیر تمام سنگر های تمدن قرن 20 توسط تمدن قرن 21،  یعنی یک گذر سریع در ساختار های تاریخی اجتماع،  نیاز به امکانات وسیع دارد،  که از توانایی یک شخص و یک وبلاگ خارج است.  امیدوارم روشنفکران ایرانی با امکانات دیگر بتوانند رشد و تکامل تمدن جدید را بررسی کنند و به تحقیق بگیرند،  تا ایران و ایرانی در تمدن کنترل انرژی جهانی نقشی حداقل کمی بالا دست داشته باشد،  نه کاملاً تحت کنترل قرار گیرند.

   کلیک کنید:  تمدن آریایی

   کلیک کنید:  تاریخ جاده های ایران

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار جنگ در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid ///   Email:  raavidco@yahoo.com 

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،    http://ravid.ir

شاعران ایران

شاعران ایران به ترتیب حروف الفبا ... ادامه دارد و در اینجا نوشته و باز نویس می شود.

 *  آذر بیگدلی ــ حاجی لطفی بیگ متوفی 1195 از شاعران بنام و بزرگ دوره افشاریه و زندیه بود،  که شیوه قدیم سبک خراسانی را در سرودن و نوشتن برگزید،  سبک هندی را که مغلق و پیچیده بود رها کرد.

 * ابن یمین فریومدی ــ  محمود بن یمین الدین طغرائی ترمذی،  در اواخر قرن هفتم در فریومد خراسان چشم بجهان گشود،  این شاعر مناعت طبع و بزرگ منشی و آزادگی مخصوص داشت.  اشعارش بیشتر در مضامین و مطالب اخلاقی است،  که در عین حال روان و شور انگیز است.

 * ابو حفص سغدی ــ  حکیم و صاحب کتاب المعجم ابوحفص،  بموسیقی آشنایی و بقول عده ای در لغت و نحو مهارت داشت.

 * ابوسعید ابوالخیر نیشابوری ــ  شیخ ابو سعید فضل الله ابوالخیر 357 ـ 440 ، در مهنه خراسان چشم بجهان گشود، از بزرگترین صوفیان اسلام بود،  که طریقه اش در تصوف معتدل و مخالف با گوشه گیری است.  اشعار و کلمات کوتاهش معروفیت فراوان دارد،  ابن سینا با این صوفی بزرگ ملاقات کرده،  و نیز با هم مکاتبه داشتند.

 * ابو سیلک گرگانی ــ  در قرن سوم زمان عمرولیث صفاری میزیست،  اشعار چندانی از وی بجا نمانده است،  اما آنچه بدو منسوب است،  لطف و شیوایی خاص دارد،  مناعت طبع و علو همت در آن اشعار هویداست.

 * ابو شکور بلخی ــ  از حکما و شاعران بلند پایه قرن سوم و اوائل قرن چهارم بود،  که در آوردن و سرودن مضامین دلپذیر استادی فراوان داشت،  مثنوی آفرین نامه را در سال 333 شروع کرد،  و در سال 336 به پایان رسانید.

 * ابوالفرج رونی ــ  تولدش در رونه لاهور اتفاق افتاد،  این شاعر شاهان غزنوی را مدح می کرد،  در سرودن اشعار روان و نغز و قصائد غرا مشهور بود،  ویرا در قصیده و مدیحه سرائی همپایه انوری و مسعود سعد می دانند،  و آنها ابوالفرج را ستایش و تمجید کرده اند.

 * ادیب صابر شهاب الدین صابرین اسماعیل ترمذی ــ  از شاعران بزرگ پارسی است،  که در زبان تازی نیز ماهر بود،  انوری مقام والای ویرا می ستود.  ادیب صابر در غزل سرایی استاد و در سرودن قطعه و قصیده و رباعی طبعی روان داشت،  اتسز خوارزم شاهی این شاعر را بجرم واهی جاسوسی در سال 546 برودخانه افکند.

 * ازرقی هروی ــ  زین الدین ابوبکر از مردم هرات و از شاعران بزرگ قرن پنجم بود،  که قصاید فراوانی در مدح شمس الدوله طغان شاه بن آلب ارسلان از او بجا مانده است.  اشعار ازرقی بزیور تشبیه های عقلی آراسته و ممتاز می باشد.

 * اسدی طوسی ــ  ابونصر علی بن احمد،  از شاعران بزرگ و از فرهنگ نویسان برجسته قرن پنجم بود،  که در طوس متولد گشت.  اسدی در سرودن شعر مهارت فراوان داشت،  فرهنگ فرس اسدی که از مراجع مهم لغت فارسی است،  بسیاری از اشعار گویندگان را از دست برد زمانه حفظ کرد.  مثنوی گرشاسب نامه او معروف است،  و آنرا بنام ابودلف بنظم در آورد،  در گذشت این شاعر را سال 465 نوشته اند.

 * امیر خسرو دهلوی ــ  در اصل از مردم سمرقند است،  که پدرش به هندوستان مهاجرت کرد،  امیر خسرو در دهلی چشم بجهان گشود.  در انواع شعر استاد شد،  و از تعلیم و تربیت شیخ نظام الدین اولیاء برخوردار گردید.  آثارش را به سه دوره مشخص کرده است:  وسط الحیاة، غره الکمال، نهایت الکمال،  خمسه او شامل:  مطالع الانوار، شیرین و خسرو، مجنون و لیلی، آئینه اسکندری، هشت بهشت،  می باشد،  اشعار فراوانی نیز بدو منسوب است،  وفاتش را سال 725 نوشته اند.

 * امیری فراهانی ــ  ادیب الممالک محمد صادق 1277 ـ 1336،  فرزند حاجی حسین از شاعران بزرگ و آزادیخواه ایران،  و دارای لقب امیرالشعرائی بود.  دیوان عظیم و پر ارزشی از خود بجا و یادگار گذاشت،  به فارسی و عربی تسلط داشت،  در سال 1316 روزنامه ادب را در تبریز و در سال 1320 آنرا در مشهد دایر کرد،  همچنین مدتی سمت سردبیری روزنامه مجلس را در تهران عهده دار بود.

 * ایرج میرزا ــ  جلال الممالک پسر غلامحسین میرزا 1291 ق ـ 1304 خ،  در تبریز بدنیا آمد،  این شاعر بزبان ترکی و روسی و فرانسه آشنایی داشت،  ایرج میرزا از طرف ناصرالدین شاه قاجار بلقب صدرالشعرا گفته می شد.

 * انصاری هروی ــ  خواجه عبدالله انصاری 396 ـ 481 ، نسبش به ابو ایوب انصاری از صحابه پیامبر میرسد،  و مولد و موطن او را هرات نوشته اند.  در اشعارش تخلص پیر انصار و انصاری دیده می شود.  وی از عارفان و صوفیان بزرگ قرن پنجم بشمار می رفت.  خواجه عبدالله در فراهم ساختن نثر مسجع اولین نفر است،  زیرا ازو درین زمینه چند رساله بجا مانده،  از جمله مناجات نامه معروف است.

 * انوری ابیوردی محمد اوحدالدین علی بن اسحق ــ  از شاعرانی است که در فن قصیده سرائی در طراز و مقام و مرتبه اول قرار دارد،  زیرا در قصیده سرائی کمتر نظیرش دیده شده است،  و حتی بسیاری از شاعران از وی تقلید کرده اند،  این شاعر همزمان سلطان سنجر و از دانشمندان بزرگ فلسفه و ریاضی و نجوم بود،  اشعارش از مضامین علمی آکنده است.  دیوان عظیم و پر ارزشی از انوری بجا مانده است،  که در لطف و زیبایی معروف می باشد،  در گذشت این شاعر را سال 583 گفته اند.

 * اهلی شیرازی ــ  در سرودن انواع شعر و غزل و قصیده استاد و ماهر بود،  غالباً در مدح ائمه ابیاتی می سرود،  معاصر شاه اسماعیل و شاه طهماسب در حکومت صفویه بود،  وفاتش را سال 942 نوشته اند.

 * اوحدی مراغه ای ــ  670 ـ 738 ،  رکن الدین از شاعران بزرگ ایرانست،  که مشرب تصوف داشت،  در مسائل اخلاقی و دینی صاحب نظر بود.  دیوان اوحدی شامل قصائد و غزلیات و رباعیات و مرثیه ای شیوا می باشد،  کتاب مثنوی منطق العشاق را نیز تضنیف کرد،  همچنین مثنوی جام جم را که 5000 بیت می باشد سرود.

* بابا طاهر عریان ــ  از شاعران بزرگ ایران در قرن 5 بود،  مشربی صوفیانه داشت،  از تولد و زندگی و درگذتش اطلاع درستی در دست نیست،  فقط می دانیم که در قرن پنجم می زیست،  رباعیات بابا طاهر عریان در رقت و لطف ممتاز می باشد.

 * بابا فغانی شیرازی ــ  از شاعران معروف زمان خود بود،  که سفری به تبریز کرد و در آنجا اقامت گزید،  و بدربار سلطان یعقوب آق قوینلو منسوب بود،  اشعاری در مدح حضرت علی سرود،  وفاتش در 925 بود.

 * بهار خراسانی ــ  ملک الشعرای بهار محمد تقی 1264 ـ 1330 ،  پسر میرزا کاظم صبوری کاشانی در مشهد چشم بجهان گشود،  در سرودن شعر و در نوشتن آثار تحقیقی مهارت داشت.  از استادان ممتاز دانشگاه بود،  که مدتی در عرصه سیاست بکار های وکالت مجلس و وزارت فرهنگ سرگرم بود،  این شاعر نویسنده روزنامه نو بهار را دایر کرد،  از جمله آثارش می توان دیوان اشعارش در دو جلد سبک شناسی در سه جلد تاریخ احزاب سیاسی را نام برد.

 * پروین اعتصامی ــ  رخشنده فرزند یوسف اعتصام الملک 1285 ـ 1320 خ،  برای تحصیل در مدرسه آمریکایی از تبریز بتهران آمد،  در ادبیات از پدرش کسب فیض کرد،  اشعار این شاعره با ارزش مفید و بسبک خراسانی و در جنبه ها و زمینه های نو و اجتماعی می باشد.

 * جامی ــ  نورالدین عبدالرحمن جامی 817 ـ 898 در قرن نهم یگانه و در انواع علوم استاد و فرزانه و در اقسام نظم و نثر متبحر بود.  مجموعه آثار جذاب و متنوع جامی از مفاخر ادب پارسی بشمار می رود،  زندگی این شاعر نویسنده در نهایت قناعت و مناعت طبع می گذشت،  و بلیش از 50 اثر ازین نویسنده شاعر نام برده اند.  برخی از آثار جامی مانند:  خمسه، بنام هفت اورنگ، شامل،  سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، خرد نامه اسکندری، تحفة الاحرار و سلامام ابسال و سلسلة الذهب.  بقیه آثارش نگارستان، نفحات الانس،  دیوان او شامل سه قسمت:  فاتحة الشباب، واسطه عقد، خاتمه الحیوة می باشد.

 * عبدالواسع جبلی غرجستانی ــ  گویا در کودکی چوپانی می کرد،  تا اینکه خردمندی او را بدید،  و از استعداد سرشاری که عبدالواسع داشت در شگفت شد،  بدین جهت ویرا به شعر و شاعری راهنمایی کرد.  این شاعر از مردم غرجستان و در سرودن مدح و قصائد و غزلیات استاد بود،  ظغرل لتکین و سلطان سنجر و بهرام شاه غزنوی را مدح کرد،  وفاتش را سال 555 نوشته اند.

 * جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی ــ  از شاعران بزرگ ایران است،  که بواسطه ابداع معانی خلاق المعانی لقب دادند،  اشعارش روان و در مسائل اخلاقی و وصف طبیعت و مدح می باشد،  دیوان وی از انواع شعر های زیبا از غزل، قصیده، ترجیع بند آگنده است.  سلاطین سلجوقی و آل خجند را مدح می کرد،  و در اصفهان می زیست وفاتش را سال 588 نوشته اند.

 * حافظ شیرازی ــ  رجوع شود به بخش اول شاعران و اندیشمندان ایران در اینجا.

 * حنظه باد غیسی ــ  بنظر عده ای حنظه بادغیسی نخستین شاعر پارسی گو می باشد،  که تاریخ نامش را ثبت کرده است،  از زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست.  نظامی عروضی در چهار مقاله اش آورده است که حنظه دیوانی داشته،  و احمد بن عبدالله خجستانی از خواندن دو شعر از دیوان حنظه خربندگی را رها کرد،  و خود را بامیری رسانید،  وفات این شاعر را سال 220 نوشته اند.

 * خاقانی شروانی ــ  افضل الدین بدیل خاقانی،  از شاعران و دانشمندان قرن ششم هجری بود،  که بفارسی و عربی شعر های جذاب می سرود.  این شاعر نزد عمویش کافی الدین عمر بن عثمان ادب آموخت و در آغاز از دسترنج مادرش که رختشویی می کرد می زیست.  خاقانی در علو طبع و مناعت بسر می برد.  با سخن چینی دشمنانش بزندان افتاد،  گاهی در دربار شروان شاه خاقان اکبر و پسر شروانشاه زندگی می کرد.  قصائد خاقانی در لطف و داشتن مضامین و معانی دقیق و تشببهات و ترکیبات ممتاز است.  دیوان بزرگ و جالبی از او بجا مانده است،  وفاتش بسال 595 بود.

 * خواجوی کرمانی ــ  کمال ابوالعطاء محمود بن علی کرمانی متخلص بخواجو 679 ـ 753 ،  پس از به پایان رسانیدن تحصیلات خود شور مسافرت در سرش پدید آمد از این رو بسیر و سیاحت پرداخت.  مدتی در خدمت علاء الدوله سمنانی کسب فیض کرد.  خواجو در سرودن اشعار دل انگیز مهارت داشت این شاعر خمسه ای دارد بدینقرار:  1 ـ  هما و همایون،  2 ـ  گل و نوروز،  3 ـ  کمال نامه،  4 ـ  روضة الانوار،  5 ـ  گوهر نامه.

 * خیام نیشابوری ــ   رجوع شود به بخش اول شاعران و اندیشمندان ایران در اینجا.

 * دقیقی ــ  ابو منصور محمد بن احمد دقیقی پسر آسیابانی بود،  که طبعی روان و ذوق و استعداد سرشار داشت،  با امیران چغانی ارتباط ایجاد کرده بود.  دقیقی در جوانی بدست غلامش بسال 367 کشته شد.  این شاعر دارای دین زردشتی و احساسات پر شور وطنی بود.  دقیقی می خواست شاهنامه فردوسی را بسراید ولی بواسطه مرگ نابهنگام باین امر توفیق کامل نیافت،  آنچه سروده بود فقط هزار بیت است،  که فردوسی در مقدمه شاهنامه خود آنها را نقل کرده بود.

* رابعه قزداری ــ  دختر کعب از شاعره های بزرگ ایران بود،  که در قرن چهارم و پنجم می زیست،  این شاعره با اینکه فرزند یکی از امیران عرب بود اما در سرودن اشعار نغز فارسی دست داشت.

 * رشید الدین وطواط ــ  رشید الدین محمد بن عبدالجلیل،  چون چثه ضعیف داشت او را وطواط می گفتند،  زیرا در عربی وطواط پرنده کوچکی است.  وی در دربار اتسز و جانشینان این شاه خوارزمشاهیان مقام و رتبه والائی داشت،  وطواط در بکار بردن هنر های لفظی و معنوی مهارت و قدرت فراوانی داشت.  علاوه بر داشتن دیوان کتاب مهم و مفید حدائق السحر فی دقائق الشعر را هم تصنیف کرد،  وفاتش را بسال 573 نوشته اند.

 * رودکی سمرقندی ــ  رجوع شود به بخش اول شاعران و اندیشمندان ایران در اینجا.

 * سروش اصفهانی ــ  میرزا علی محمد خان سروش که لقب شمس الشعراء داشت از مردم سده اصفهان و در شاعری دارای طبعی فروزنده و ذوق فراوان بود.  وی شیوه فرخی را در سرودن انتخاب کرد،  در انواع شعر از قصیده و غزل و مثنوی توانا بود،  وفات سروش در 1285 اتفاق افتاد.

 * سعدی شیرازی ــ  رجوع شود به بخش اول شاعران و اندیشمندان ایران در اینجا.

 * سلمان ساوجی ــ  خواجه جمال الدین محمدبن علاء الدین،  معروف به سلمان ساوجی در اوایل قرن هشتم در ساوه متولد شد،  از شاعران بزرگ قصیده سراست،  که در سرودن غزل، تغزل، مثنوی، نیز استاد بود.  دو مثنوی بنام جمشید و خورشید و فراقنامه سرود.  این شاعر با اینکه بمدح توجه فراوان می کرد،  اما گاهی در ضمن مدایح بذکر مطالب اخلاقی سودمند اقدام می ورزید،  همچنین دیوانی از سلمان بجا مانده است.  وفاتش را سال 778 گفته اند،  در عظمت این شاعر همین بس که حافظ از او تمجید و از سبکش پیروی کرده است.

 * سنایی غزنوی ــ  ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی،  در آغاز بمدح شاهان و امیران می پرداخت،  ولی پس از چندی که علل مختلف برایش نوشته اند از ستایشگری دست کشید و بتصوف و وارستگی نفس گرائید،  و بیشتر تربیت اخلاقی و صوفیانه اش را از ابو یوسف همدانی کسب کرد.  قصاید و غزلیات و مثنویات سنائی از لحاظ اخلاقی و تصوف و ترکیب لفظ بسیار جالب است.  از مثنویات او کتاب حدیقه الحقیقه و سیرالعباد الی المعاد را می توان نام برد، سال در گذشت سنائی را 545 نوشته اند.

 * سید حسن غزنوی ــ  سید اشرف الدین حسن بن ناصر علوی غزنوی،  از واعظان معروف قرن ششم بود،  که در سرودن اشعار جالب و زیبا دستی داشت،  بهرامشاه بن مسعود غزنوی را مدح کرد.  بقول مجمع الفصحا وی دیوانی در حدود 5000 بیت داشته،  وفاتش را سال 565 نوشته اند.

 * سوزنی سمرقندی ــ  محمد بن علی سوزنی،  در شهر نسف متولد گردید،  در بخارا تحصیل کرد،  اشعارش ساده و روان است.  وی ملوک خانیه را مدح و وزیران این خاندان را ستایش کرد،  وفاتش در سال 569 اتفاق افتاد.

 * سیمین بهبانی ــ  در 1306 متولد شد،  از شاعران با ذوق و دختر عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام می باشد،  مجموعه اشعارش بنام مرمر منتشر گردیده است.

 * شهریار تبریزی ــ  سید محمد حسین پسر حاج میرزا آقا متولد 1285 خ،  پس از تحصیلات مقدماتی و متوسطه به تحصیل طب پرداخت،  اما از این کار دست کشید و بشعر و شاعری اهتمام ورزید.  اشعارش از قصیده و غزل و مثنوی جالب و دلپذیر می باشد.

* شهید بلخی ــ  ابوالحسن شهید بن حسین متوفی سال 325 ،  از مردم بلخ بود،  در حکمت و کلام تسلطی فراوان داشت،  و به فارسی و عربی شعر می سرود،  ابوشکور بلخی در رثای وی رباعی خوبی سروده که بزرگی مقام شهید را می رساند.

 * صائب تبریزی ــ  میرزا محمد علی معروف بصائب،  از مردم اصفهان ولی مشهور به تبریزی بود،  این شاعر ب هندوستان سفر کرد،  در بازگشت ب اصفهان مورد احترام فراوان شاه سلیمان و شاه عباس دوم قرار گرفت.  صائب بدقت و نکته سنجی و وسعت فکر معروف است،  وی نکات دقیق و باریکی در اشعار بسیار و دیوان عظیمش که حدود صد هزار بیت می باشد،  بکار برده است،  در گذشت این شاعر سال 1081 بود.

* ظهیر فاریابی ــ  ابوالفضل ظهیر الدین طاهر بن محمد،  در قصبه فاریاب بلخ تولد یافت،  و در انواع علم و ادب به تحصیل پرداخت،  و در نجوم و موسیقی دست یافت.  مدح شاهان و امیران آذربایجان کرد،  در سرودن اشعار جذاب استاد بود،  وفاتش سال 598 اتفاق افتاد،  مقبره اش در سرخاب تبریز می باشد.

  . . . . ادامه دارد و در اینجا نوشته و باز نویس می شود.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  زبان فارسی

   کلیک کنید:  هلنیسم دروغ دیگر

   کلیک کنید:  آئین های تاریخی ایرانی

   کلیک کنید:  هیئت های هدیه آور به تخت جمشید

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

   تاریخ مزدوران بیگانه در ایران

   پیش گفتار

      مزدوری و خدمت ب بیگانگان توسط اندکی افراد،  و دشمنی دانسته یا ندانسته با ملت ایران،  مانند همه سرزمین ها بوده است،  اما کمتر اندیشمندی به این موضوع دقت کرده و تاریخ آنرا خاطر نشان نموده.  این گونه کارها گاه نرم و یا اقدامات سخت و خشن بوده،  و صدمات سنگینی ب ایران و ایرانی وارد کرده است.  در تاریخ اجتماعی و هر ساختار تاریخی اجتماع مزدوری شکل و برنامه و توقع ویژه آن ساختار را داشته است،  ولی مهمترین ضربه ها و بیشترین مزدوری برای بیگانگان در دوران استعمار و امپریالیسم بوده است.  تاریخ مزدوری در ایران قبل از دوران استعمار،  نیاز و چندان قابل بررسی نیست،  زیرا در حال حاضر موضوعات مهمی داریم.  در این نوشته سعی می کنم مزدوری را از قرن حاضر پیگیری کنم و کم کم به گذشته هم نظر می اندازم،  در هر صورت این مقاله هم مانند تمام مطالب وبلاگ ادامه دارد و بازنویسی می شود،  و به موضوعات زیر بنایی و تحلیلی می پردازد نه کرنولوژی،  توضیح بیشتر در سخن وبلاگ.

    ملت های قاره کهن یک ملت تاریخی هستند

      وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران برای برداشتن دروغها از تاریخ شکوهمند ایران بزرگ می باشد،  این وبلاگ کاملاً مخالف وبلاگ هایی چون وبلاگ ناصر پور پیرار است که می گوید،  ایران سرزمین خالی از سکنه بوده و ایرانی وجود نداشته است.  یا تارنما های ایران باستانی و بنیاد گرا که  پیرو دروغ های تاریخی هستند،  و تحت تأثیر آموزش دروغ های تاریخی در آموزشگاه های گذشته ایران قرار دارند،  در قرن سنت گریزی توضیح داده ام،  بسیاری گردانندگان آن وب ها خارج از ایران می باشند،  و حتی نام نشان درستی هم ندارند.  ولی وبلاگ انوش راوید با نام و آدرس کامل،  با شرح زندگی نامه روشن که در تولد در تاریخ نوشته شده است.  اما اندکی افراد احمق که رفتار و گفته های آنها را در ادامه می نویسم،  و مشغول مزدوری برای بیگانگان و دشمنان تاریخی ایران هستند،  در تلویزیون های لوس آنجلسی و لندنی می گویند،  انوش راوید هم دنباله رو ناصر پورپیرار است،  آنها بقدری بی سواد هستند که نمی توانند بخوانند و بفهمند این کجا و آن کجا،  نمی فهمند که ملت ایران بزرگ تاریخ سازه بوده و خواهد بود.  درکی ندارند که حق و صبر ناصر پور پیرار،  زاده نشر امپریالیسم قرن گذشته بود،  ولی جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران انوش راوید،  از تاریخ ـ طبیعت جدید برای آغاز فصل نو در تاریخ است.

      پیرو سخن وبلاگ و ستون توضیحی وبلاگ،  انوش راوید همیشه و در هر مقاله و مطلب گوشزد می کند:  جوانان عزیز پا و ذهن را جلو بکشید و بروید تحقیق کنید،  چشم و گوش بسته هر مطلب تاریخی را نپذیرید،  تحلیل و تعلیل نمایید.  نوشته ام این وبلاگ خود تاریخ نیست،  بلکه بحث نظریه پویا در تاریخ است،  توضیح در کارگاه فکر سازی.  در واقع تاریخ را باید در فرهنگستان تاریخ نوشت و تأیید موقت نمود،  برنامه ای موج نو است، که توسط جمعی دانشور انتخابی تاریخی اداره می گردد.  ولی وبلاگ حق و صبر ناصر پور پیرار و وب های بنیاد گرایان تاریخی و باستانی هر آنچه که نوشته اند،  اصرار دارند که خود تاریخ است.  وب هایی که از افکار یک هزار سال،  دو یا سه هزار سال پیش می گویند و می نویسند،  چون از این دوران نیستند کارایی ندارند.  هم چنین اکثر تحلیل گران و مجریان تاریخی و اجتماعی در تلویزیون های لوس آنجلسی و لندنی می پندارند،  هر آنچه گفتند واقعیت و حقیقت است،  و همگان باید بپذیرند.

      چند نفر از این مجریان که بعضی هایشان سعی می کنند لفظ پارسی خالص بخود دهند،  و پیداست با دروغ زاده و بزرگ شده اند،  برای همین به راحتی به دروغها چسبیده اند.  آنها ضمن اینکه خود را دانشمند همه فن می دانند،  دائم و با هیجان داد می زنند که اعراب بیابانی آمدند ایرانی ها را کشتند،  و اسیر گرفتند و چه و چه کردند،  اسکندر مقدونی و چنگیز مغول همان گونه، و کلی دروغ بافی و گزافه گویی می کنند.  آنها با این دروغ ها می خواهند ملت های قاره کهن را با یکدیگر دشمن نمایند،  و خواسته استعمار را پیش ببرند.  آنها برای دلیل گفته هایشان از کتاب های تاریخی نام می برند،  که نوشته های آن کتابها هیچ سندی و مدرک تاریخی ندارد،  توضیح آنرا در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ نوشته ام.  البته از هم میهنان و ملل دیگر قاره کهن هم شنیده ام که مجریانی با زبان آنها امثال این پرت و پلاها را جهت تخدیر و گمراهی توده های مردم می گویند،  که ایرانی ها آمدند و کشتند و غارت کردند و چه چه کردند.  در واقع در این قرن انفجار اطلاعاتی که در سازمان آینده بینی نوشته ام،  این ترفند ها اثری ندارد،  شخصیت تاریخی ایرانی با این پرت و پلاها تحت تأثیر قرار نمی گیرد و کوچک نمی شود،  فقط مزدوران و اربابان آنها یعنی استعمار سابق که بلند گویی و مبلغ ناچیزی که به آنها داده بیش از پیش شناسایی می شود،   ارباب های تاریخ استعماری چقدر بدبخت و احمقند که ب اینها چشم و امید دارند.

      دیگر زمان استعمار و امپریالیسم نیست،  بلکه دوره های امپریالیسم نو شروع شده،  امپریالیسم آخر قرن 20 از ترکیب شرکت های فراملی با شرایط جغرافیایی جهان بود،  ولی امپریالیسم نو از ترکیب سرمایه داری بی هویت با شرایط جغرافیایی موجود است،  هر ترکیب با مواد اولیه تفاوت دارد.  از ابتدای تاریخ مراحل اجتماعی زاده طبیعت بشر بود و در طبیعت همه چیز ترکیبی و لازم و ملزوم هستند،  ساختار های تاریخی اجتماع از همین طبیعت است،  دوره های تاریخ ـ طبیعت را باید در نظر گرفت.  این زمان حاضر آخرین دوره استعمار قرن 19 یا آخرین مرحله امپریالیسم قرن 20 نیست،  که آن چنان اربابی کنند،  بلکه اولین دور امپریالیسم نو در قرن 21 است،  که حمله ب عراق را سازمان داده است.  متفقین سابق و متحدین امروز کاره ای نیستند،  فقط ندانسته بازیچه بودند،  اگر این نبرد برنامه ای تحلیلی از دولت آمریکا بود،  امروزه اینقدر سرگردان نبودند.  برنامه ریزی امپریالیسم نو تاریخ را گردانده و فصل نو را شروع کرده،  این در ذات طبیعت است،  در اینجا بیشتر توضیح نمی دهم چون می دانم متوجه نمی شوید،  عزیزان گرایشات جغرافی ـ تاریخ معتقد به قاره کهن که کامل مقاله را بخواهند برایشان ارسال می کنم.  برای افرادی که به تحلیل های تاریخ گذشته چسبیده اند و گویا فسیل سختند،  نوشته های انوش راوید بی معنی می باشد،  و حداکثر توانایی آنها این است که احمقانه بگویند،  مغلطه می کند،  وطن فروش یا مانند ناصر پور پیرار است.

      در این حاشیه به مزدوران بگویم،  در دهه دوم قرن 21  فروش میلیاردها دلار اسلحه به کشور های جنوبی قاره کهن،  پول و درآمدش بدست مردم آمریکا نمی رود،  بلکه در ماهیت امپریالیسم نو افزایش درآمد سرمایه بی هویت است.  در ضمن عشق و دوستی ملت های قاره ما در تاریخ را نباید دست کم گرفت،  عشق و دوستی ملت های قاره در دل تاریخ نهفته است،  دیگر نقشه های شوم سرنوشت سازی اثری ندارد.  ملت قاره براحتی دارند شعار تاریخی مردم چین را تکرار می کنند،  آمریکا انبار اسلحه ماست و چانکایچک حمّال ماست.  ملت قاره کهن بسیار فهمیده و باهوش و سالم هستند،  و به فصل جدید طبیعت و اتحاد تاریخی خود بازگشته اند،  اگر اینگونه نبود،  صدام نمی رفت و ایران مورد توجه نبود و دبی دبی نمی شد،  و بسیار نمونه های مهم دیگر.

      مزدوران می گویند باید ایران را بمباران کرد،  چه را باید بمباران کرد؟  مزارع چای و پنبه و نیشکر و... را،  قبلاً خودمان بمباران کرده ایم،  سد ها را بمباران کرد،  در هر صورت باید آنها را برچینیم،  توضیح آنرا در تاریخ سد سازی نوشته ام.  یا کارخانه های موزه ای و جاده ها را بمباران کرد،  با چند روز رفت و آمد کمتر بخاطر بمباران احتمالی،  کشته ها خیلی کمتر از حوادث جاده ای خواهد بود.  ما ایرانی ها در مرکز قاره کهن قرار داریم،  بار سنگین هماهنگی ها و برنامه ریزی های با ماست،  بنابر این در فصل جدید تاریخ ـ طبیعت باید تعریف جدیدی از همه چیز داشت و از حالت فسیلی بیرون کشید،  و با دانایی نوین همه چیز را از طبقات اجتماعی گرفته تا سبک کارها،  را علمی بررسی کرد.  ادامه دارد و باز نویسی می شود در اینجا.

   مافیا و عمل کرد مافیا

      تعریف های زیادی در مورد معنی نام مافیا مطرح است،  در این وبلاگ تحلیلی از مافیا و عملکرد آن در قرن جدیدی می نویسم.  صفت سیسیلی mafioso  که احتمالاً از ریشه لغت ماهیاس عربی گرفته شده به معنای مبارزه پرخاشگرانه است.  مردم ایتالیا اعتقاد دارند،  که کلمه مافیا از جمله مرگ بر فرانسه درود بر ایتالیا گرفته شده است.  در گذشته مافیا و عمل کرد آن محدود بود و چندان ب سیاست مربوط نمی شد،  نمونه آن در فیلم پدر خوانده می باشد،  که بخشی از تاریخ مافیا را به تصویر کشیده است.  اما امروزه مافیا در بسیاری از کشورها مسئله ای سیاسی شده است،  قدرت های مافیایی بعد از برچیده شدن شوروی سابق خیلی زیاد شده است.  مهمترین موضوعی که این عمل را بدنبال داشت،  آزاد شدن انبوهی از جوانان سازماندهی شده در احزاب کمونیستی دولتی،  و در دست داشتن انبار های اسلحه بی حساب و کتاب،  و بی کاری آنها در پی وقوع تحولات اجتماعی بود.  خارج شدن بلوک کمونیستی از عرصه قدرت سیاسی در جهان شادمانی و ذوق زدگی غرب را بدنبال داشت،  و آنها از جوانان این کشورها استقبال کردند.  در ابتدا این جوانان از مافیا و عمل کرد آن چیزی نمی دانستند،  ولی در بر خورد با غرب و مافیای آن متوجه شدند،  که چه نیرو و قدرتی دارند.

      ابتدا مهمترین کار شکل گیری مافیای جدید قاچاق انبوهی اسلحه سبک،  منجمله تفنگ معروف کلاشینکف و آرپی جی 7 و انواع دیگر به آفریقا درجه اول و قاره کهن درجه دوم و سپس آسیا و آمریکای لاتین بود،  یعنی تقریباً تمام جهان.  در دو دهه آخر قرن گذشته اینها با فروش اسحله هایی که مجانی بدست آورده بودند،  و یاری مافیای غربی که تا آن زمان در شاخه های پراکنده غیر سیاسی بودند،  حکومت ها یا بخش هایی از دولت ها را در کشور های سابق کمونیستی بلوک شوروی بدست آوردند.  این دو دهه برای مافیا سبک کار جدیدی را آورد،  دیگر مافیا کاملاً سیاسی شده بود.  البته چند بار مافیا قبل از این در کار های سیاسی منجمله در انقلاب انسانی ایران دخالت  کرده بود،  تا کنون کسی درباره این موضوع که می تواند مهم باشد،  بررسی و تحقیق نکرده است.  سبک کار جدید مافیا برخورد سیاسی با موضوعات خاص مافیا شد،  ولی هنوز عمل کرد های قدیمی منجمله شکل سازمانی باقی ماند،  و سازمان های نوین و شیوه حزبی و فدرالی در مافیا پذیرفته نشده است.

        به رغم کاهش تولید صنعتی ایتالیا،  درآمد گروه های مافیایی حداقل هشت تا ده درصد افزایش یافته است،  این نشان می دهد مافیا مواضع خود را تحکیم کرده است.  در هر صورت نگرانی تحلیل گران اجتماعی را داشته،  و نوشته اند،  در حال حاضر گردش پولی سازمان های تبه کار ایتالیا هفت درصد کل صنایع کشور را تشکیل می دهد.  به نوشته همین تحلیلگران،  در همان اوایل بحران مالی،  کارشناسان پیش بینی کردند،  درآمد بزرگترین شبکه سازمان های تبه کار ایتالیا از محل ربا خواری افزایش می یابد.  اما باید گفت موضوع به همین جا ختم نمی شود،  تبه کاران به طرز فعالی به پولشویی ادامه می دهند،  و هیچ مشکلی هم در زمینه نیروی انسانی ندارند،  چون به مرور زمان تعداد بیشتری از اقتصاد دانان و کارشناسان مالی متبحر را به همکاری جذب می کنند.  بر اساس تحقیقات انجام شده میزان تقاضا برای پول آزاد در ایتالیا در حال حاضر چنان زیاد است،  که مافیا حتی سعی می کند،  پول های کثیف را در بازار اوراق بهادار تبدیل کند.  نگرانی های بسیار جدی وجود دارد،  که تبه کاران سازمان یافته حتی بتوانند شرکت های بسیار بزرگ را به خدمت بگیرند،  و سهام آنها را بخرند،  و به یک سرمایه گذار بزرگ تبدیل شوند،  و به تدریج کنترل همه چیز را به دست بگیرند.  حجم کلی گردش مالی مافیا در 2009 ،  135 میلیارد یورو بوده،  نیمی از درآمد مافیا یعنی حدود 68 میلیارد یورو از محل تجارت مواد مخدر، انسان، سلاح و قاچاق کالا به دست آمده است.  همچنین باید به قمار، انواع و اقسام جعل اسناد و پول،  درآمد حاصل از قرار داد های مربوط به خدمات عمومی و استفاده از نیروی کار غیر قانونی اشاره کرد،  که 25 میلیارد یورو برای تبه کاران عایدی داشته،  همین مبلغ از محل باج گیری و رباخواری به دست آمده است.  بقیه درآمد مافیا از محل های دیگر تامین شده،  مانند یک میلیارد یورو حاصل از سرقت های مسلحانه و 60 میلیون یورو حاصل از فعالیت روسپیها.  همچنین امروزه با کار سیاسی ـ اقتصادی امکان باز گرداندن میلیاردها یورویی را که برای پولشویی و قانونی کردن درآمد خود مورد استفاده قرار می دهند،  فراهم می کنند.  ادامه دارد و باز نویسی می شود در اینجا.

   قوانین ده گانه مافیا

        ده فرمان که توسط خانواده‌ های مافیایی رعایت می‌ شدند عبارتند از:  * هیچکس نمی‌ تواند خود را مستقیماً به دوستان نشان بدهد،  باید شخص ثالثی واسطه این کار شود.  * به زن دوستتان نگاه نکنید.  * با پلیس دیده نشوید.  * زیاد به بارها و کلوپ ها نروید.  * همواره در دسترس بودن یک وظیفه است،  حتی اگر همسرتان در حال وضع حمل است.  * به قرار های ملاقات احترام بگذارید.  * با همسرتان همواره با احترام برخورد کنید.  * وقتی سوالی پرسیده می‌ شود،  حتماً حقیقت را بگویید.  * ثروت اگر متعلق به خانواده دیگریست به آن چشم ندوزید.  * این افراد نمی ‌توانند عضو کوزانوسترا (نام مافیا) شوند،  کلیه کسانی که خویشاوندی نزدیک در تشکیلات پلیس دارند،  کلیه کسانی که خویشاوندی خائن در خانواده دارند،  کلیه کسانی که بدرفتاری می‌ کنند و به ارزش‌ های اخلاقی پای‌بند نیستند.

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  تاریخ پدافند ملی در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار و ادوات جنگی در ایران

   کلیک کنید:  نقشه های شوم برای سرنوشت سازی در ایران

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

هیئت های هدیه آور در تخت جمشید

     هیئت های هدیه آور در تخت جمشید

    پیش گفتار

   مطالب این صفحه از یادگاری ها و نقش های تخت جمشید گرفته شده است.

    پیوست داستان اکتشاف در آفریگان

      دور تا دور حیاط ها و محوطه های تخته در کنار دیوار ها و پلکان ها سربازان ردیف چون مجسمه های پشت سرشان ایستاده و گویا آنها نیز نقش سنگند. نواری از گلها بروی دیوار ها منظره ای شگفت انگیز فراهم کرده هر سرباز نیزه و یا کمانی پارسی در دست دارد.  این سربازان بسیار شبیه نگهبانان کاخ شوش هستند،  پوشاک رنگین و کمان دان بزرگ به پشت انداخته و دسته تیری از آن آویخته است.  یک جفت پلکان پهن و شاهانه که هر کدام شامل سه پله از دو سوی شمال و جنوب،  حیاط آپادانا را به بالای محوطه ای که در جلوی رواق شرقی آپادانا است وصل می کند.  لبه پلکانها جان پناهی معمولی شامل دیواری کوتاه و مزین به کنگره های چند طبقه است،  که نمای داخلی اش رو به آپادانا منقوش به تصاویر سربازان سپردار و نیزه داری است که جامه پارسی با کلاه استوانه ای دامن و عرقچین دار در دو صف و مقابل هم ایستاده اند،  به همان شکل سربازان استوار و بی حرکت ایستاده اند،  گویا آنها هم نقش سنگ هستند.  در جان پنهاه های پلکان یک جفت مرد در جامه پارسی (کلاه ترک دار استوانه ای و قبا و دامن چین دار) پشت به پشت هم داده اند،  یکی درون تالار و ایوان را می نگرد،  و دیگری درون جلو خان و حیاط شرقی تالار آپادانا را می نگرد.  در دست هر یک عصایی است،  که نشان دهنده منصب پرده داری آنان و راهبری مهمانان و هدیه آوران است.

      گروه های بزرگان و درباریان و هدیه آوران در قسمت جنوبی گرد آمده و به مرور به جمع آنان افزوده می شود،  در سیمای همه شادی موج می زند.  به ناگه گروهی از خدمه شاهی پیدا می شوند،  پرده داری با لباس مادی نیم تنه چسبان تنگ چرمین،  کلاه گرد نمدی و نیم چکمه به پا،  و در یک دست عصایی به نشانه منصب دارد،  و در دست دیگر دستبند طلایش بخوبی نمایان است،  ولی گوشواره ندارد.  پس از وی چهار مهتر در جامه مادی می آیند،  که هر یک از اینان شلاقی به یک دست گرفته و قالیچه تا شده آراسته ای زیر بغل دارد،  و نفر چهارم کرسی طلای مزین پادشاه را که درست مانند چهار پایه ای است می آورد.  پشت سر این گروه یک پرده دار دیگر با گوشواره و دستبند و عصا با لباسی مادی می آید،  و سپس سه مهتر در جامه همانند وی،  هر یک اسب نری می آورند.  دم و یال و مو،  و تقریباً سر تا پای اسبان آراسته شده،  و افسار آنها بسیار زیبا و با تکه هایی که منتهی به سر اردک می شود مجهز است،  اندام اسبان بزرگ است،  و چون اسبان مادی می باشند.  آنگاه یک پرده دار دیگر می آید که موی بند پیچان خوزی پوشیده،  و نیم تنه و دامن چین دار پارسی به تن،  و کفش سه بندی به پای دارد،  و خنچری با قبضه سه دنده دم چلچه ای به پیش کمر زده،  و عصای پرده داری اش را کمی اریب گرفته،  طوری که نوکش بر پشت پای جلویی اش گذارده شده،  و با دست دیگر دو گردونه را هدایت می کند.  این گردونه ها اتاقک های کوچکی دارند،  که هر یک بر محوری متصل به دو چرخ بزرگ متکی است،  و با دو اسب نر کشیده می شوند.  هر کدام را یک ارابه ران در لباس پارسی با موی بند خوزی دارند،  و دهنه اسبان را در دستی،  و ترکه ای در دست دیگر دارند.  اسبان همچنان آراسته هستند،  چرخ های گردونه ها دندانه دندانه ای با محوری گرد دوازده پره است،  میخ میان صفحه محور،  نقش برجسته بانوی که دستها را به سینه گذارده می باشد.

      پشت سر نگهبانان شاهی دو صف از بزرگان ایران می آیند،  و همه یکی در میان جامه مادی و پارسی پوشیده اند،  همه گشوار، دستبند، و طوق و تیغ کوتاه به کمر دارند.  ردایی بلند بر دوش افکنده اند که با بندی ظریف در جلو سینه چفت می خورد،  سر آستین هایشان دوخته و بسته طوری که اگر دست ها را در آستین ها کنند،  نمی توانند از آن بیرون آورند و در حضور شاه دست به اسلحه یا بی احترامی شود.  بیشتر بزرگان گلی یا غنچه ای شبیه نیلفر آبی در دست دارند،  گروهی هم گوی و جام دارند.  حالت این بزرگان فوق العاده گیرا و پر معنی است،  هزار بد ها و فرمانده هان با بزرگان دیگر بسیار دوستانه شادان و گفت و گو کنان گام بر می دارند، گاه دست در دست هم دارند و به حرف های یکدیگر گوش می دهند.

      همچنان در سمت دیگر گروه هایی از نمایندگان ایران بزرگ با هدایای نوروزی آرام در سه ردیف گام بر می دارند،  هر هیتی را حاجبی بلند پایه در لباس مادی و یا پارسی هدایت می کند.  این پرداران طوق و عصا دارند،  و هر یک دست رهبر هدیه آوران را گرفته و با مهر بانی او و همراهانش را به پیشگاه پادشاه می برد.  رئیس این حاجبان یا پرده داران شاهی بار سالار است،  که در بار گاه عام شاهی در جامه مادی با عصای در پیشگاه فرمانروا ایستاده است،  و هیئت های هدیه آور را یکی یکی در نزد شاه توصیف می کند.

      اولین هیئت که شرفیاب می شوند،  مادها هستند،  نه نفرند،  شلوار چرمین و چکمه پوشیده اند،  رهبر گروه تیغ کوتاه مادی به کمر آویخته و کلاه معمولی گرد و نمدی مادی به سر دارد،  بقیه بی اسلحه اند و کلاه سه قبه ای بزرگی که مثل دستار و شال گردن است،  و چانه، رخان و پشت گردن را می پوشاند به سر دارند.  هدیه آنان،  سبو، کاسه، تیغ مادی با نیام و یراق، طوق و دستبند که از طلا و نقره و آذین است،  جبه، قبا، شلوار مادی است،  حاجبی با لباس پارسی این گروه را هدایت می کند.

      دومین گروه خوزی ها هستند،  شش نفرند،  با قبا و دامن چین دار و نیم چکمه بند شده شش سوراخی،  به جای کلاه موی بند میترایی بسر دارند،  که به پشت سر گره می خورد،  و کاملاً بی اسلحه هستند.  هدیه های آنان یک جفت کمان تزئینی با دو سری که مانند کله اردک درست شده،  یک جفت خنجر پارسی با قبضه دندانه دار دم چلچله ای با نیام،  یک ماده شیر و دو توله اش است،  ماده شیر نگران و خشمناک سر بر می گرداند و توله هایش را می نگرد،  که دو شیر بان شاهی آنان را به زور گرفته و می آورند.  حاجبی با جامه ای مادی کمربند تیغ دار،  اینان را هدایت می کند.

      سومین گروه ارمنی ها هستند،  سه نفرند،  جامه مادی دارند،  به جای باشلق توری پوشیده اند،  که دنباله هایش از روی موی سر به پائین می افتد،  و چانه و رخسار را پنهان نمی سازد.  هدیه آنان اسبی با یال و یراق آراسته و دم گره خورده،  سبویی با دسته عقاب بسیار آراسته،  که دسته پیش آن با نوعی آبریز مجهز شده است،  حاجبی پارسی اینان را هدایت می کند.

      چهارمین گروه هراتیان می باشند،  چهار نفرند،  جبه و شلوار چسبان مادی دارند،  چکمه بلند به پا کرده اند،  سر و گردن، چانه و رخسار را با شالی بزرگ و چند لایه پیچیده اند،  رهبر گروه ردای مادی پوشیده که نشان از مقام بلندش دارد.  هدیه های ایشان ظروف دهان گشاد جام مانند،  شتر دو کوهانه و پوست پلنگ است،  حاجبی  پارسی این گروه را هدایت می کند.

      پنجمین گروه بابلیان هستند،  شش نفرند،  کلاه زنگوله شکل بلند منگوله دار به سر دارند،  قبایی عبا وار و گشاد و کفشی تخت پوشیده اند،  هدیه هایشان پیاله های آراسته،  عبا و ردای بافته چین دار با حاشیه تور مانند گلدوزی شده رنگارنگ،  گاو نر کوهان دار است.  رهبر گروه دست را بالا آورده و سخن می گوید،  حاجبی مادی این دسته را هدایت می کند.

      ششمین گروه لودیه ای ها می باشند،  شش نفرند،  جبه ظریف چین خورده ای از پارچه نازک و چسبان به تن دارند،  و شالی مایل بر آن بسته اند.  چهار نفر اول دستاری چون مخروط کندنوکی به سر دارند،  ولی دو نفر سر برهنه هستند،  همه آنها یک حلقه منفرد از موی سر را از پشت گوش تا به گردن آویخته اند.  پیش کش این گروه گلدان های بسیار آراسته زرین با شیار های عمودی و دسته هایی به شکل گاو بالدار،  کاسه های ساده، بازو بندهای بسیار شاهانه که دو سرشان همچون شیردال درست شده،  و ارابه سواری کوچکی است،  که همانند ارابه های شاهی آراسته کرده اند،  و دو اسب نر آن را می کشند.  حاجبی در جامه پارسی این گروه را هدایت می کند.

      هفتمین گروه رخجی ها هستند،  چهار نفرند،  جبه و شلوار مادی و شال چند لایه ای دارند،  که سر و گردن رخسار و چانه را می پوشاند،  چکمه بلند در پا دارند و شلوار را در آن فرو برده اند.  هدیه اشان کاسه جام مانند طلایی ،  شتر دو کوهان زنگوله دار و پوست پلنگ است،  حاجبی در لباس مادی آنان را هدایت می کند.

      هشتمین گروه آشوریان هستند،  هفت نفرند،  جبه بلند آستین کوتاه پارچه کلفت پوشیده اند،  شال نازکی به کمر بسته و نیم چکمه ای که در جلو با بندی به شکل پروانه گره خورده است به پا کرده اند،  دستار چند رشته ای به سر پیچیده اند.  هدیه های این دسته کاسه های بزرگ،  پوست بره، جبه عبا مانند،  و قوچ های زیبای پرواری است.  حاجبی پارسی آنان را هدایت می کند.

      نهمین گروه کاپادوکیه ای ها می باشند،  پنج نفرند،  جامه مادی پوشیده اند،  کلاهشان باشلق قبه دار است،  روی نیم تنه ردایی بر دوش افکنده اند،  که با یک سنجاق قفلی در جلوی سینه بسته شده است.  پیشکش های اینان اسبان نر درشت اندام با یال و دم گره خورده،  جبه مادی و شلواری است که پای پوش آن سر خود است،  حاجبی مادی این گروه را هدایت می کند.

      دهمین گروه مصریان هستند،  شش نفرند،  پای برهنه با جبه بلند قبا مانندی که تا قوزک پا می رسد و حاشیه پائینی آن جامه راه راه و ریشه دار است،  نفر چهارم شال گردنی دارد و نفر پنجم گاو نر کوهان دار نیرو مندی هدیه دارد،  حاجبی پارسی این گروه را رهنمون می کند.

      یازدهمین گروه سکائیان تیز خود هستند،  شش نفرند،  کلاه بلند نوک تیز و محاسن صاف دارند،  جامه آنها درست مانند جامه ماد هاست،  این گروه اسلحه هم دارند،  همه تیغ کوتاه مادی به کمر آویخته اند.  رهبر گروه کمان دان بزرگ ایذانی بر پهلو دارد،  که نشانه امتیاز و بلند مقامی سکائیان است.  پیشکش های این گروه نریانی درشت اندام با دم و یال آراسته و یراق کامل،  دست بند های طلایی با سر حیوانات، جبه مادی و شلو مادی جوراب دار است،  حاجبی با لباس مادی این گروه را هدایت می کند.

      دوازدهمین گروه ایونیه ای ها هستند،  تعداد آنها زیاد است،  گویا آنها اهمیت دارند،  اینان جبه ای کتانی بلند و عبایی پهن از پارچه نازک و مزین به منگوله های کوچک دارند،  نیم چکمه ای نوک بر گشته به پا کرده اند،  پیشکش این افراد کاسه های جام مانند و پیاله وار،  قواره تا شده پارچه پشمی، عبای تا شده آراسته و کلاف های کروی پشم تابیده و ریسیده رنگا رنگ است،  حاجبی در جامه پارسی این گروه را هدایت می کند.

      سیزدهمین گروه بلخیان هستند،  چهار نفرند مقام والایشان از گشواره و محاسن صاف و نسبتاً بلند پیداست،  قبای کمر دار مادی و شلوار پاپوش سرخود پوشیده اند،  دستمالی زلف پوش و دنباله دار دارند.  هدیه های آنان کاسه های بهادار سیمین،  شتر دو کوهانه زنگوله دار است،  حاجبی با لباسی مادی هدایتشان می کند،

      چهاردمین گروه گنداریان دره کابلند،  شش نفرند،  قبایی نازک با آستین نیم بلند،  لنگ کوتاه و ردای بلند مستطیل شکل منگوله دار پوشیده اند،  به جای کلاه رشته پارچه ای به سر بسته اند.  هدیه هایشان گاو نر کوهان دار، سپر گرد بزرگ است،  حاجبی پارسی آنان را هدایت می کند.

      پانزدهمین گروه پارثوی ها هستند،  چهار نفرند،  با موی بند دیهیم دار قبای کمر دار مادی،  شلوار گشاد با چین های افقی که با بند به ساقه پا بسته شده و نیم چکمه،  ریش آنها نسبتاً صاف و بلند است.  هدایای شان کاسه های جام مانند سیمین با شیار های افقی،  پیاله های زرین آراسته به خطوط افقی با لبه مزین به گلبرگ های عمودی،  یک شتر دو کوهانه زنگوله دار است،  حاجبی مادی آنان را هدایت می کند.

      شانزدهمین گروه اسه گراتیان هستند،  پنج نفرند،  درست مانند مادی های اولین گروه لباس پوشیده اند،  و هدیه شان شبیه هدیه ماد هاست.  رهبر گروه کلاه گرد دارد و نفر های دوم و چهارم گروه باشلق بسته،  نفر سوم و پنجم باشلق نابسته دارند.  هدایای آنان جبه مادی، شلوار و اسب با یال و دم آراسته است،  حاجبی پارسی آنان را هدایت می کند.

      هفدهمین گروه سکاهای هوم پرست هستند،  پنج نفرند،  کلاه نوک تیز باشلق وار،  قبای جبه مانند اریب بریده شده،  شلوار گشادی که پائینش را بسته اند پوشیده اند،  کفش ساده و ریش های صاف نسبتاً بلند دارند،  همه با اسلحه آمده اند،  و کمان بزرگ ایرانی بر ران آویخته اند،  که نشان از مقام والایشان می دهد.  هدایای شان تیغ اکوناک مادی با نیام و یراق،  بازو بند زرین،  تبرزین جنگی و اسب سواری مزین با دم کشیده گره نخورده است،  حاجبی مادی آنان را هدایت می کند.

   هجدهمین گروه هندوان هستند،  پنج نفرند، رهبر گروه عبای نازک به تن و صندل به پا دارد،  بقیه فقط لنگی به کمر آویخته اند،  ریش های صاف دارند و سر بند پهنی بسته اند،  که هر دو انتهایش را پشت سر گره زده اند.  هدایایشان گورخر و تبر دو دمه جنگی،  کیسه های حاوی ادویه گران بها و خاک زر است، که درون ترازویی قرار دارند،  و یکی از هندوان آن را بر دوش گرفته است،  حاجبی پارسی آنان را هدایت می کند.

      نوزدهمین گروه،  آریایی های فرنگند،  چهار نفرند،  کلاه نوک تیز و باشلق وار دارند،  جبه بلند و بی کمر،  نیم چکمه ای نوک تخت پوشیده اند،  پیشکش هایشان نیزه و سپر، نریانی کشیده اندام که دمشان گره نخورده است می باشد،  حاجبی مادی آنان را هدایت می کند.

      بیستمین گروه تازیان فلسطین هستند،  سه نفرند،  با قبای پیراهن مانند، عبای نازبک منگوله دار، ریش صاف و کفش صندل مانند آمده اند.  هدایا یشان عبایی تا شده با حاشیه قلاب دوزی و چهار گوشه منگوله دار، یک شتر جمازی با یک دست لجام کامل،  حاجبی در جامه پارسی هدایتشان می کند.

      بیست و یکمین گروه سیستانیان هستند،  چهار نفرند،  جبه کمر دار بلند آستین مادی که بروی آن شالی از پارچه نازک است دارند،  به جای کلاه موی بندی صاف و دیهیم وار به سر گذارده اند و شلوار مادی پوشیده اند. هدایا یشان نیزه و سپر گرد حاشیه دار،  گاو نر با شاخ های پیچیده است،  حاجبی با لباس مادی آنان را هدایت می کند.

      بیست و دومین گروه لیبیایی ها هستند،  سه نفرند،  عبایی با حاشیه مضرس روی عبایی پوشیده اند،  سرو پایشان تهی است.  هدایایشان نیزه،  غزال آفریگانی و گردونه ای دو اسبی است،  حاجبی پارسی آنان را هدایت می کند.

      بیست و سومین گروه حبشیان هستند،  سه نفرند،  زنگیان کوتاه اندام و پیچیده موی و پهن بینی هستند، دامنی جلو باز و شال به تن دارند،  رهبر گروه برهنه پای و دو نفر دیگر با صندل آمده اند.  پیشکش هایشان قوطی دربسته ای ایست که گویا عطر یا روغن خوشبو باشد،  و عاج و جانوری آفریگانی است،  حاجبی مادی آنان را رهبری دارد.  ادامه دارد و باز نویسی می شود،  در اینجا،

     کلیک کنید:  بازگشت به داستان کشف آفریگان و داستان های تاریخی

   عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

    کلیک کنید:  جاده های تاریخی ایران

   کلیک کنید:  تاریخ انقلاب های انسانی در ایران

   کلیک کنید:  پرسش و پاسخ درباره شبهات تاریخی ایران باستان

       انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com

روزی تاریخ سخن می گوید

   روزی تاریخ سخن می گوید

      چند نفر انگشت شمار مذبوحانه به دروغ های تاریخی ساخته و پرداخته استعمار بشدت چسبیده،  آنها یا احمقند یا نوکر و جیره خوار بازمانده همان استعمار گران تاریخ نویس،  که نمی خواهند مردم ایرانی و قاره کهن واقعیت های تاریخی را بدانند.  آنها از وبلاگ انوش راوید بشدت ترسیده اند،  و در وبلاگ های کذایی با نام های مهم ایرانی،   ولی بی نشان خودشان و نظرات وبلاگ های دیگران،  با نشر اکاذیب سنگین می نویسند،  وطن فروش و خائن،  و آخرین ترفند های خود را برای اینکه آگاهی به میان مردم نرود تلاش می کنند.  آنها آنقدر احمقند که وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران که تاریخ را با دقت و ریزه کاری علمی با دانایی نوین بررسی می کند مغالطه می گویند.  و دروغ های حمله اسکندر مقدونی، اعراب بیابانی، چنگیز مغول، تیمور ازبک، محمود پشتون به ایران را واقعی می گویند،  آنقدر شعور ندارند که تشخیص دهند،  در طول تاریخ و تا قرن 20 کشور هایی بنام یونان، عربستان، مغولستان، ازبکستان، پشتونستان، اصلاً وجود خارجی نداشتند،  و به هیچ عنوان و شکل این سرزمین ها و مردمان آنها در تاریخ ابراز وجود نداشته اند،  فقط در دروغ حمله به ایران به روی کاغذ نام آنها گفته شده،  آن سرزمین ها فوق العاده کم جمعیت و بی اهمیت بوده اند.  در اواخر قرن 19 و اوایل 20 استعمار انگلستان آنها را بزحمت سرهم و جمع و جور کرد،  و بشکل یک کشور از چنگال عثمانی و روسیه در آورد.  استعمار می خواسته با این دروغها بگوید که ایرانی ها بقدری ضعیف و شکست خورده بودند،  که از مردمان کشور هایی که هر گز در تاریخ وجود نداشته اند شکست خورده است،  می خواهند شخصیت تاریخی ایرانی را زیر سئوال ببرند،  و یا خورد کنند.  چون از ایران و ایرانی می ترسند،  چون از ملل قاره کهن می ترسند،  و می خواهند با این دروغها دشمنی و تفرقه و نفاق تاریخی ایجاد کنند و بهره ببرند.

      عزیزان هم میهن ایرانی و قاره کهن هوشیار باشید و دروغها را بشناسید،  و به سوی کشف واقعیت ها بروید،  آینده و سرنوشت را بر اساس واقعیت های تاریخی گذشته خود بنویسید،  در این راه مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید کمک بزرگی است.  پا و ذهن را جلو بکشید و بسوی آینده نوین و تمدن جدید کنترل انرژی بروید،  ما مردم ایران بزرگ می توانیم،  فقط باید اول ترفند های دشمنان را بشناسید،  که اشکال مختلف دارد یکی از آنها امروزه اندک وبلاگ هایی هستند،  که ظاهری ایرانی و ملی و دینی و باستانی دارند،  و با چند تعریف آبکی از تاریخ ایران و دین و یا ملت های ایرانی،  دروغ های تاریخی را تکرار و رو نویسی می کنند،  و می خواهند گمراهی و خمودی و سر شکستگی بسازند.  آنها فقط چند احمق بی نام نشان هستند،  که معلوم نیست پدر و مادر آنها کی و کجایی اند،  و درکی از واقعیت ها و توانایی ملت ایران ندارند.  بدین منظور بخش هایی از تاریخ افریقا را بررسی می کنم که شیوه کار استعمار گران و نوکران آنها را بشناسید،  از دید استعمار قاره کهن و آفریقا تفاوتی ندارد.

      پاتریس لومومبا قهرمان افریقا گفته است:  روزی تاریخ سخن خواهد گفت،  اما نه تاریخ که در بروکسل، لندن و پاریس یا واشنگتن می نویسند و تعلیم می دهند،  بلکه تاریخی که در کشور های رها شده از بند استعمار و دست نشاندگان آن می آموزند.  باری افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ هم در شمال و هم جنوب تاریخ افتخار و شرف خواهد بود.

      قوام نکرومه در کتاب معروف خود بنام افریقا باید متحد شود (ترجمه دکتر محمد توکل) نوشت:  تا زمانی که برده داری در دنیای جدید ریشه ندوانده بود کسی افریقایی ها را تحقیر نمی نمود.  جهانگردانی که از این قاره دیدن نموده بوده اند در خاطرات خود فقط با کنجکاوی و دقتی که برای غریبه ها امری طبیعی است سکنه افریقا را توصیف نموده اند.  طرز تفکر جدیدی در مورد افریقا تنها هنگامی به میان آمد که تجارت بردگان و برده داری به مقیاسی وسیع و سرسام آور افزایش یافت.

      این قطعه بنیان اجتماعی ـ اقتصادی همه جعلیات بورژوازی باختر را درباره کهتری نژاد افریقایی ها بدرستی منعکس می کند.  انسان شناسان بورژوازی برای توجیه بردگی افریقایی ها و وحشیگری فوق العاده سوداگران باختری در زمینه خرید و فروش اسیران افریقایی بعنوان برده،  نظریه نقص ارزش انسانی افریقایی ها را بمیان آورده اند.  آنها ساکنان افریقا را مردمی از نژاد پست می شمردند،  و هر گونه تأثیر آنها را در پیشرفت تمدن انسانی انکار می کردند.  اما یافته های انسان شناسی علمی و دیرین شناسی همه بیهوده گویی های انسان شناسی امپریالیستی را ب زباله دان تاریخ ریخت.  مورخان و جامعه شناسان بورژوازی نیز برای تخطئه تاریخ و فرهنگ افریقایی ها بیکار ننشستند،  آنها برای توجیه تجاوز وحشیانه استعمار گران به سرزمین افریقا چنین موعظه می کردند،  که گویا افریقا در قرون جدیدی در خواب جهل و غفلت فرو رفته بود،  هیچگونه آمادگی برای پیشرفت و توسعه نداشته،  و فقط دخالت تمدن غربی می توانست آنها را از این خواب خرگوشی بیدار و پذیرای فرهنگ و تمدن جدیدی کند.

      این جامعه شناسان به اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی میان کشور های اروپایی و افریقایی در قرون جدید استناد می کردند،  و آنرا دلیل امتیاز تمدن غربی می شمردند.  طبیعی است که آهنگ رشد و تکامل تاریخ اجتماعی مردم و سرزمین ها ب علت های گوناگون بستگی دارد بعضی از کشورها در موقعیت جغرافی ـ تاریخ سریع تر وارد مراحل جدید در ساختار های تاریخی اجتماع شده اند،  و بعضی قاره ها دیرتر و این ب هیچ وجه دلیل امتیاز کشورها و ملت های بر گزیده نیست و نمی تواند باشد،  چه بسا بسیار در فرهنگ و دانش دست آورد های سازنده و کلیدی در تاریخ تمدن بشر داشته اند.

      در میان کشور های اروپایی نیز نا برابری در آهنگ رشد وجود داشته است،  مثلاً اولین دولت سرمایه داری شهری در ونیز ب وجود آمد و سپس شهر های دیگر ایتالیا مانند فلورانس و جنوا و امفالی در راه اسقرار سرمایه داری گام بر داشتند.  وقتی در انگلیس انقلاب بورژوازی ب پیروزی رسید،  در بیشتر کشور های اروپایی نظام فئودالی استبدادی سلطه داشت،  قبلاً در این باره توضیح داده ام.

      اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی در میان کشور های افریقایی از این هم بیشتر بود،  و قاره افریقا مملو از جوامعی با سطح توسعه متفاوت بود،  بین امپراتوری حبشه و گروه های پیگمی در جنگل های کنگو،  یا بین امپراتوری سودان غربی و شکار چیان خویسان در صحرای کالاهاری تفاوت نمایانی بود.  دوره ای که در مصر نظام فئودالی پیشرفته برقرار بود،  در بسیاری از کشور های قاره نظام قبیله ای سلطه داشت،  و بسیاری از مردم افریقای گرمسیری و جنوب در مراحل مختلف نظام اشتراکی قبیله ای اولیه بودند.  اما این دلیلی بر عقب ماندگی فرهنگی نبود،  گیسلی هی فورد،  ناسیونالیست افریقایی نوشت:  حتی قبل از ارتباط بریتانیا ما مردمی توسعه یافته بودیم،  نهادها و تأسیسات خود را داشتیم،  و درباره حکومت صاحب نظر بودیم.

      پیروزی کاپیتالیسم در کشور های پیشرفته اروپا،  شرایط لازم را برای رشد شتابان تولید سرمایه داری و پیشرفت فنی فراهم آورد،  ارتش و ناوگان کشور های سرمایه داری که با سلاح های تازه مجهز شده بودند، برتری بلامنازع بر دولت های افریقایی پیدا کردند،  ب کمک گلوله های چنین ارتش و ناوگانی بود،  که دولت های سرمایه داری غرب به سرزمین های افریقایی تجاوز کردند،  و مردم آنرا به اسارت کشیدند.  بنابر این علت اصلی عقب ماندگی افریقایی ها همین تجاوز استعمار گران است،  که جهت بهره برداری بیشتر تاریخ هایی هم مطابق خواسته خود برای افریقایی ها نوشتند،  که در آن تاریخ آنها را ضعیف و بی فرهنگ و شکست خورده نوشتند،  درست مانند تاریخ هایی که برای قاره کهن ساخته و پرداخته اند.

      پرتقال اولین کشوری بود،  که به افریقا دست اندازی کرد،  پس از استعمار پرتقال، انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک، آلمان و غیره به این قاره تاختند،  تاخت و تاز و وحشیگری اروپائیان تأثیر هولناکی در روند پیشرفت افریقا گذاشت،  استعمار گران تاریخ و مردم افریقا را زمین خود و شکار گاه سیاهان کردند،  آنها بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت مناطق تصرف شده را نابود کردند،  و ده ها میلیون نفر را به عنوان برده به اروپا و آمریکا بردند.  تجارت بردگان موجب کاهش عظیم جمعیت و انحطاط افریقا شد،  و مدتی دراز از رشد نیرو های مولده آن جلو گیری کرد.  دانشمندان بورژوازی نیز به کمک نیروی نظامی استیلاگر خود آمدند،  و تاریخ های دروغی ساختند و نوشتند،  و انواع گوناگون نژاد شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی از چنته جعلیات خود بیرون ریختند،  تا بر سبعیت و درندگی استعمار آب تطهیر تمدن پیرو هلنیسم دروغی خودشان بریزند،  و برای تداوم غارت ملت های افریقا بهانه های علمی بتراشند.

      انوش راوید در تاریخ

   روزانه تعداد زیادی ایمیل و در نظرات،  جهت تقاضا دیدار دریافت می کنم،  واقعاً با این اینترنت کم سرعت چلاسر نمی رسم به یکایک پاسخ گویم،  خواهشاً اشخاصی که علاقمند هستند مرا ملاقات کنند،  می توانند به چلاسر و جل بیایند.  دروغ نویس های تاریخی با نام های الکی و دروغی چون عقل و دانش خود،  بدون آدرس و نشان در وبلاگ های دروغ نویس خود پنهان شده اند و پرت و پلا درباره تاریخ ایران و من می نویسند،  بعضی جیره خوار زیر زمین های نمناک لندن و پاریس،  بعضی ندانسته پیرو دروغها هستند،  و نمی خواهند تاریخ را بدرستی بدانند،  و پا و ذهن را جلو به دانایی نوین برسانند.  ولی انوش راوید چون داریوش بزرگ دشمن دروغ و دروغگویی است،  با نام و آدرس واقعی و زندگی نامه ای درست و کامل در اینجا.

     عکس ها در اینجا  در ستون آرشیو موضوعی آن وب سمت چپ،  بر روی نامی که می خواهید عکس های آنرا تماشا کنید، کلیک نمایید.

     توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  نظرات و آگهی های خود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید  مانند اینجا بنویسید،  تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند.   از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحال من است.

   کلیک کنید:  پرسش و پاسخ

   کلیک کنید:  مختصر تاریخ جهان

   کلیک کنید:  تاریخ ابزار و ادوات جنگی ایران

   کلیک کنید:  فهرست مقالات انوش راوید

   انوش راوید  Anoush Raavid

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،   http://www.ravid.blogfa.com