قورباغه ها پخته می شوند
پائیز پیروز 88
قورباغه ها پخته می شوند
اگر قورباغه را درون تشت فلزی با آب معمولی به آرامی حرارت دهیم میپزد بدون اینکه حرکتی کند.
نگاه تحلیل به اینترنت ایران: 90 درصد جوانان زیر 22 سال به مسیر های سطحی و بی محتوا رفته اند، 80 درصد 22 تا 28 سال چیزی مشابه هستند، همراه با چت برای یافتن بیشتر و بیشتر جنس مخالف، 95 درصد بالای 28 سال جایشان در اینترنت خالی است و به دنبال مسائل واقعی زندگی می دوند، 9/99 درصد اساتید ایرانی چیزی از اینترنت نمی شناسند و خیال این را هم ندارند که بدانند، و از نیمه دوم قرن 20 خارج شوند. نیمه اول قرن 20 مسائل و موضوعات پخته تر و پر بار تر و هماهنگی مردمی برای اهداف ملی و میهنی بیشتر و خیلی خوب بود. در 40 سال گذشته با پیدایش و گسترش تلویزیون، نفوذ امپریالیست به داخل خانه ها و زندگی مردم رفت و توده ها را تابع فرامین خود نمود و هژمونی بی دردسر و آرام امپریالیست نو در جهان فراهم شد. که باعث شده امروزه مردم جهان با مشکلات زیادی روبرو باشند، یکی از آنها عدم توانایی در خواندن و درک مطالب و تحلیل های فردی است، که متعاقباً ضرر هایی را به کشور وارد می کند . دشمنان می خواهند مثلاً، در ایران توانایی ها در اندازه خواسته های 40 تلویزیون فارسی زبان لوس آنجلسی و سریال های بی محتوایی چون برره و چهار خونه باشد، که زیر نظر و تکنیک امپریالیست نو با برنامه های مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی قرار داشته باشد و هر مسیری را که بخواهند به بیننده القاء کنند.
بسیاری از جوانان و در کل افرادی که در اینترنت هستند جایگاه اجتماعی و فرهنگی و علمی خود را نمی دانند، و برای همین سرگردان هستند، و با نام های الکی با ایجاد مزاحمت برای دیگران سعی می کنند عقده و نداشته های خود را احمقانه تخلیه کنند. این مهم نیست که روزانه صدها نفر آدم از وبلاگ بازدید کنند و خود را به آب و آتش بزنند و با نام های الکی و با نظرات بی معنی عقده خالی کنند، و یا برای پرسش های بی تحقیق و تعلیل خود پاسخ بخواهند. بلکه روزی چند نفر از جوانان عزیز با هوش و دانای ایران بزرگ وبلاگ را ببینند و بخوانند کافیست، زیرا با هوش های فهمیده و با ادب هستند که در نهایت به جامعه تأثیر می گذارند و باعث شکوفایی وبلاگ می شوند.
این وبلاگ در کل به مسائل اجتماعی می پردازد، اینجا دبستان نیست که موضوعی را انشاء نموده و شب با تقلب و کپی نوشته و صبح خوانده شود، و معلم ساده ماست پرورده و والدین برره ای شده هم به به بگوید. اینجا وبلاگی است برای آینده ای نوین با تحلیل ها و تعلیل ها، اینجا جایگاه ایرانی های باهوش و ذکاوت است، محیطی برای نشان دادن توانایی دمکراسی و آزادی اندیشه و قلم ایرانی است. با دانش و تجربه، و در آزمایشگاه های زندگی و علمی می توان به رمز و راز برتری و فراز و فرودها پی برد، انوش راوید سعی می کند آگاهی های لازم جهت چگونگی یافتن روشها و حرکت به جلو با استفاده از تجربه ها را بدهد، در جهانی که بسرعت می رود با هوش ها نیز نا چارند هماهنگ باشند در غیر اینصورت چون قورباغه پخته می شوند. آیا از دانایی قرن چیزی ارایه کرده اید؟
یک موضوع مهم: کسی که می خواهد درباره موضوعی اظهار نظر کند یا مطلبی بگوید و خواننده داشته باشد، باید تخصص با رزومه روشن از دانش و بینش در آن رشته ارایه کرده باشد که بتواند به آن جنبه علمی یا دیدگاه های سازنده ملی با درجه ای قابل پذیرش اهل فن بدهد. البته این دلیل نیست که افراد بدون تخصص ویژه نگویند و ننویسند، اما اگر فردی در این قرن در رشته های مختلف بچرخد و همه جا پرسه بزند او نمی تواند در نهایت چیز قابل ارزشی بگوید و کار او سطحی می شود. شخصی که یک گرایش را پسندیده و یافت، باید روی آن با دانایی قرن 21 کار و تلاش کند، تا بتواند آنرا قابل پذیرش قرن سنت گریزی نماید. هر چه به گذشته های دور برویم تخصص ها عمومی تر بوده است، مانند دانشمندان قدیمی که ریاضی دان، منجم، شیمی و پزشک و غیره یکجا بودند، ولی امروزه می رود تا تخصص ها ملوکولی شود. و یا اگر تکلیف شود کسی چیزی را بگوید که در صلاحیت او نیست، پاسخ بیهوده گویی می شود، مانند این است که به یک شیمی دان بگوییم درباره دین بگو و یا از روحانی ریاضی بخواهیم و غیره. یا من بیایم نظرات و مطالب مختلف را بخوانم، که این گونه نیست، ابتدا دیدی کلی از آن موضوع و رزومه علمی نویسنده بدست می آورم و سپس اگر زیر مجموعه علم جغرافی ـ تاریخ بود می خوانم. تا کنون در اینترنت به هزاران مطالب تاریخی برخورد کرده ام، با نگاهی سریع از آنها گذشته ام و فقط یک وبلاگ تاریخی و دو وبلاگ باستان شناسی را می خوانم و پیگیری می کنم، علت آن چیست؟ در ضمن این مهم نیست که مقاله ای فوری نوشته شود، مسائل مختلفی را باید در نظر گرفت، منجمله هماهنگی آن با دانش های نوین، و نیز باید در جوانب آن فکر کرد و تحقیق و تعلیل نمود، تقریباً نوشتن مقاله به اندازه یک صفحه بلاگفا بیش از ده روز وقت می برد، تازه این در صورتی است که در تخصص شخص باشد، و حتماً مقاله های یک ساعته فاقد ارزش هستند. این مسائل مهم مطرح شده در اینجا، شاید قابل درک برای کودن ها نباشد و گاهاً با نظرات به بیهوده گویی می پردازند، ولی جوانان با هوش عزیز ایران آن را بخوبی می فهمند. آیا از سنت گریزی چیزی می دانید؟
استفاده از تکنولوژی های اطلاعاتی
واژه ها غالباً پلهای تغییرات اجتماعی و نوعی نشانه ناپیوستگی هستند، که آغازگر تفکر واژگون میباشند، در واقعی ما نباید اجازه دهیم انبوه قوانین گذشته که دانش امروزی را ندارند همچنان پا بر جا باشند. لازم است نحوه تفکر و صحبت درباره آثار نوشتاری و گفتاری و اندیشه ای گذشته را تغییر دهیم، راه کار هایی جدید و واژه هایی نو بکار بریم و از استفاده آنچه جدید است نهراسید. واژه هایی از قبیل بازنشستگی، مانند آنچه امروز بر واژه نوکر رفته است منسوخ خواهد شد. ما نیازمند آن خواهیم بود که قوانین مختلف کم دانش قرن گذشته همچون قوانین مالیاتی و قوانین مربوط به کار و مستمری بگیران را تغییر دهیم. با بکار بردن دانایی قرن 21 بتوانیم انجام کلیه کارها را اقتصادی نماییم. بسیاری از افراد فعال و سالم قادر خواهند بود، فعالیت های خاص خود را طراحی و اجرا نمایند، و با دانایی به سازمان خودشان شور و شوق خوبی بدهند. در واقع و با استفاده تکنولوژیهای اطلاعاتی جدید هزینه افزایش خدمات و تنوع محصولات را به صفر میرسانند و از صرفه جوییهای حاصل از مقیاس که زمانی یک ضرورت حیاتی بود، خواهند کاست. بطور مثال کار و تولید با مواد را در نظر بگیرید. یک برنامه کامپیوتری هوشمند که در ماشین تراش نصب شده، میتواند چندین برابر بیشتر از اپراتورهای انسانی، از یک ورقه فولادی قطعه ببرد. دانایی جدید سرعت کار، و ظرافت و ریزه کاری را ممکن می سازد، و تولید محصولات کوچکتر و سبکتری را با کارایی های روز بروز بیشتر از گذشته را براحتی میسر میسازد، که به نوبه خود از هزینه های انبارداری و حمل و نقل و در نهایت نگه داری میکاهد. ردیابی دقیقه به دقیقه بارهای حمل شده و کنترل از راه دور، یعنی اطلاعات بهتر و جامع تر و به معنی صرفه جویی های بیشتر در ترابری و نگهداری است.
تغییراتی که در شیوه کار و زندگی ما در حال حاضر در حال وقوع است، به گونه ای متقاعد کنند در معادله ای عجیب کاهش ساعات کار خلاصه شده است. این معادله را میشکافم تا مشخص شود که از ابتدای قرن بیستم مدتهاست مشغول از میان بردن شدید اشتغال در جامعه خود بودیم، بدون آنکه متوجه آن شویم. تا نیمه قرن گذشته هر شخصی که اگر 75 سال عمر میکرد، مجبور بود در طول عمر خود یکصد هزار ساعت کار کند، و امروزه این مقدار ساعت کار به پنجاه هزار ساعت رسیده، یعنی در طول عمر یک نسل به نصف رسیده. برای جوانان این نسل وضع باز هم فرق می کند. این تغییر نوعی ناپیوستگی است اما تغییری که بتوانیم وقوعش را ببینیم و خود را آماده کنیم لزوماً منفی نخواهد بود. درک تغییر زمان به موج سوم و ناپیوستگی آن به شیوه های قدیمی و چگونگی تاثیر آن برجامعه، تفکری از دانایی و همچنین شبکه هایی از دانش و فراگیری مهارتها و با تکنولوژی اطلاعاتی روز می خواهد. برای دانایی ابتدا لازم است خوب جامعه را بشناسیم، آنچه که تاریخ تاکنون به ما تحویل داده و آنچه هستیم و آنچه خواهیم بود. هماهنگ کردن دانایی ما با دانایی جامعه جهانی از مهمترین کارهای روشنفکرانی است که این هدایت و گذر تاریخی و بس مهم جبهه امواج را در اختیار دارند. یک مثال می زنم که به همه مربوط می شود، در آینده ای بسیار نزدیک از هر 5 نفر یک نفر مستمری بگیر خواهد بود، و از هر 7 نفر یک نفر بیش از 65 سال سن خواهد داشت.
زمانی که برای تامین نیازهای هر مستمری بگیر فقط 3 نفر در سن کار کردن قرار دارند، و تامین مستمری بازنشستگان در حالت خوش بینانه یک ششم درآمد ملی را تشکیل میدهد. این تصویر آینده بطور کامل 30 سال دیگر متحقق میشود، جوانانی که این آمار را میخوانند، در آن سال همان بازنشستگانند. و چنانچه این عادت زندگی و جفت گیری فعلی تغییر اساسی نکند، آینده ای قابل پیش بینی است، که در آن همین جوانان فعلی، بازنشستگانی در موقعیتی دیگر در آینده خواهند بود، که شاید خوش آیند نباشد. یکبار دیگر باید گفت که قبلاً هم افراد کهنسال داشته ایم ولی هیچ گاه تعداد آنها اینقدر زیاد نبوده است. پدران ما اغلب یکی از اجداد خود را دیده بودند، چون دیگران پیش از تولد آنها مرده بودند. ولی امروزه جوانان هر چهار جد و جده خود را دیده اند. و اکثراً این اجداد فعلی بازنشسته یا در حال بازنشستگی هستند و احتمالاً هنوز فرزند کسی هستند که بازنشسته است. در قرن گذشته این چیزی غیر معمول بود، ولی در قرن 21 به پدیده ای متداول تبدیل میشود، و جهان نو بدان گونه که قبلاً میشناختیم قطعاً تغییر میکند. حال که با قدرت علم بهداشت و پزشکی میتوان مرگ را که خواست پروردگار است به تعویق انداخت، این سئوال پیش می آید آیا زندگی در حیطه قدرت نوع بشر تبدیل میشود؟
تعیین صلاحیت کاری افراد
تعیین صلاحیت افراد مستقیم به آینده مربوط می شود، برای اینکه بدانیم آینده مان چه میشود و سئوالات را پاسخ دهیم و بتوانیم گذر تاریخی موج سوم و تغییرات ناپیوسته را با موفقیت سپری نماییم لازم است بگویم که، بسیاری از دگرگونیهای نظام دانایی جامعه مستقیماً در قالب عملیات تجاری تبیین میشود، این نظام دانایی حتی بیش از نظام بانکی و نظام سیاسی یا نظام انرژی، بخش غالب جامعه و محیط هر سازمان و بنگاه تجاری را تشکیل خواهد داد. دانایی و هوش و دانش و مهارت و برنامه و اطلاعات و هماهنگی و سازمان شبدری، اجبار قرن چدید است، همان گونه که در گذشته قدرت بدنی و توده ای لازمه بود. جمع نیاز قرن را دانایی نوین میگویم که اساس موج نو است و ما را به تولیدات موادی کاملاً تازه و ترکیباتی جدید برای همه چیز از هواپیما سازی گرفته تا مواد بیولوژیکی میرساند و حتی دسترسی به خدمات را راحتر امکان پذیر میکند، و در نهایت به توانایی ما در جایگزینی مواد قبلی می افزاید. اما در این میان انتخابها برای افراد فرق میکند، عده ای که حوصله فردی یا ذاتی برای موج نو را ندارند بدنبال راه های قرن گذشته میگردند و در جستجوی شغلی تخصصی و یا غیره، ولی تمام وقت در یک سازمان با امکانات قرن 20 هستند.
اما آنچه برای اینان تغییر خواهد کرد ساعات کاری و صلاحیت کاری کافی برای کار در قرن 21 است. داشتن این صلاحیت طی کردن دوره آموزش های دانشگاه هایی میباشد که آموزش های کاربردی بدهند. بدین ترتیب این دانشگاه ها بیش از پیش یک پیش شرط مهم میگردند، و در نتیجه سن ورود به بازار کار این افراد میشود 24 تا 25 سال. دانایی نوین قرن باعث میشود که کار فرمایان هر چه بیشتر بدنبال افراد با صلاحیت بیشتر و با ماهیتی حرفه ای و با تخصص و تجربه مناسب بگردند. حرفه هایی چون پزشکی و حقوق و معماری که قرنها در دستان متخصصان آن بود بیشتر به دانایی نوین و ابزارهای مهندسی سپرده میشود. به جهت نیاز کشور به شرایط آموزش جوانان صاحب صلاحیت، سازمانها و دانشگاه ها را وادار میکند سطح تخصص خود را افزایش دهند و زمان آموزش را کوتاهتر نمایند. البته این اقدام بیشتر از جانب فشارهای خود بخودی و با جوشش مردمی است که از حرکت گذر تاریخی قرن به موج سوم با تغییرات ناپیوسته ایجاد میگردد. آینده شغل خوب و یا تمام وقت در یک سازمان نیست که در آمد داشته باشد، بلکه آموزش و دانش است، که اعتبارات سخاوت مندانه را به همراه دارد.
دانایی عمیقتر حاصل شده از دانش های نو به ما اجازه خواهد داد برای دستیابی به امکانات مناسبتر و در جهت رشد و شکوفایی جامعه تلاش نماییم. از جمله آنها انتقال اطلاعات، از قبیل بود و نبودها و داراییها و کمبودها در سطحی وسیع. علاوه بر این واقعیت که اگر زبان و فرهنگ و داده ها و اطلاعات و دانایی قرن 21 وجود نداشته باشد، هیچ کسب و کاری نمی تواند دایر بماند، این واقعیت عمیق تر نیز وجود دارد که از میان همه منابع لازم برای تولید ثروت، هیچیک مهمتر و جامع تر از دانایی نیست. تولید انبوه موج دومی را در نظر بگیرید، در اغلب کارخانه های دودکشی که در قرن سنت گریزی توضیح داده ام، تغییر هر محصولی بی اندازه پر هزینه بود و به سازندگان ابزار و غالب و غربال تراشی و متخصصان دیگری با دستمزدهای کلان نیاز داشت، که در نتیجه کارخانه برای مدتی متوقف میشد و ماشین آلات بیکار میماند و این توقف و تعطیل، سرمایه بالا سری را می بلعید. تکنولوژی جدید نظریه های موج دومی را وارونه کرده است. به جای تولید انبوه در خط تولید با نیروی یدی، در راه تولید انبوه زدایی شده با تکنولوژی بدون نیروی یدی، گام بر میداریم که در نتیجه آن فوران کالاها و خدمات سفارشی و نیمه سفارشی است. جدید ترین تکنولوژی های کامپیوتری دسترسی به تنوع بی پایان را مقدور و ارزان ساخته است. آیا به صلاحیت کاری افراد اطرافتان فکر کرده اید؟
فرصت تاریخی ایرانی ها
طی دویست سال گذشته رقابت شدیدی بین انگلیس و روسیه برای نفوذ بیشتر در جغرافیای ایران بزرگ جریان داشت، با قرار داد 1921 ایران و شوروی مدت طولانی این رقابت کم رنگ شده بود، ولی در سال 1978 با ضعیف شدن روسیه، انگلیس با حساب استراتژی و تاکتیک نفوذی پانصد ساله خود در ایران موفق شد گستردگی بیشتری در اشکال آشکار و مخفی در ایران بدست آورد. در این دو سه سال گذشته، روسیه توانسته بعد از حدود 25 سال فراز و نشیب در کشور خودشان، از برکت نفت و گاز ثبات نسبی بدست آورده، و با زیرکی از مشغولیات رقیبانش در عراق و افغانستان استفاده نماید و چنگ اندازی های جدیدی را شکل دهد. دو سال پیش با پیدا شدن رد پای پوتین در خاک ایران مطالبی تلویحی به عنوان شکست فکر شوم در دریای مازندران نوشتم، همچنین در سی سال گذشته انگلیس به کارهای استعماری مشغول می باشد، ولی با ایجاد نیرو های مستقل و یا حفره های عمیق رنگ باخته، تاکتیک تاریخی پانصد ساله اش بی اثر شده است، در واقع آن دو قدرت استعماری و امپریالیستی به دنبال راه کارهایی دیگر و نوین برای نفوذ در ایران می باشند، مردم ایران باید هوشیار و آگاه بوده که در دام های این دو قلدر منش تاریخی خود نیافتند. مسئله مهم این است که هرگز در طول تاریخ دیده نشده تاریخ دوبار تکرار شود، مردمی که به سرعت انقلاب 57 را سازمان دادند و به انجام رساندند، باعث وحشت و ترس و دست پاچگی دشمنان احمقی گردیدند که از غیرت و قدرت ایرانی های عزیز احمقانه غافل بودند.
در قرن های 19 و 20 دو رقیب روس و انگلیس جنگ و گریز ها و عقب و جلو رفتن های مختلفی در ایران داشته اند، و همیشه تکیه روسیه برای نفوذ به ایران بر دوش قزاق ها و نیرو های امثال بوده است و آن طرف بر احساسات و خواسته های عاطفی مردم تکیه داشته. آنها در صحنه جهانی با یکدیگر یکسانند و جایگاه های خوبی دارند ولی با این وجود امکان سازش در ایران را ندارند، هر چند در این مورد ممکن است مدتهای کوتاهی با هم کنار بیایند و چون آتش بس موقت به تجدید قوا مشغول گردند، ولی پایدار نمی تواند باشد، چین و گاهاً ژاپن و اقمار اقتصادی آن در جهت روسیه و آمریکا و گاهاً اروپا در سمت انگلیس قرار دارند، این صف بندی سیاست گذاری ها را بسیار مشکل کرده است. آنها می ترسند که اگر طرف مقابل حتی بر نیمی از جغرافیای سیاسی و یا اقتصادی ایران مسلط شود، تمام برنامه ها و خواست ها از بین برود و فاجعه ای و شکستی جبران ناپذیر برایشان روی دهد. البته هر کدام از زیر مجموعه ها خود دارای فلسفه و منطق خاص سیاسی هستند، و بدون اطمینان به یک دیگر با نگرشی متفاوت برنامه می ریزند، که چندان در یک جهت نیست و این نقطه ضعف آنها قوت ایرانی هاست. در هر صورت با برخورد دوباره بالا های جهان فرصت تاریخی در اختیار ایرانی ها قرار گرفته، امروزه ایران عزیز با داشتن میلیونها جوان تحصیل کرده و جغرافیایی مهم با منابع بسیار می تواند معادلات تاریخی را در قرن 21 به نفع خود بر هم بزند. هوشیاری و دقت، تحلیل و تعلیل اصول مهمی هستند که باید بر احساس و عاطفه تاریخی غلبه کند، جوانانی که بر موج زمان سوار هستند، به راه خود خواهند رفت و تاریخ را شکاف می دهند و دیوارها را فرو می ریزند. سطحی نگری و شتاب زدگی و هیجان رفتگی دور از انتظار تاریخ سازی است و باعث از بین رفتن انرژی های ملی می گردد و سوء استفاده امپریالیست نو را در پی دارد.
انگلستان نیروهای وابسته خودش را در دو جناح نگه می داشت تا اگر جناحی از فرامین استعماری کوتاهی کرد جناح دیگر را به کار اصلی بگمارد تا دیگری را ترمیم نماید، اما روسیه فقط یک جناح نظامی و فاشیستی را ترجیح می داد. انگلیسها نفرات رده های اول سیاسی جناح ها را به ندرت و به دلایل خودشان به قتل می رساندند، ولی روسها با فضل خاص نظامیشان فرماندهان را بی دوام می کردند و به راحتی می کشتند. مهره های رده های دوم و سوم نیروهای محلی وابسته به استعمار انگلیس چندان کاری به سیاست های بالا دستی نداشتند، فقط به نوکری مفتخر بودند، ولی این قبیل نیروهای وابسته به روسیه کمتر مخ داشتند. مطابق طبیعی و ذات بشری همیشه اختلاف میان رده های هر کدام از نیرو های فوق وجود داشت و از این وضع توده های مردم در پائین برای اردوی ملی و مردمی استفاده موقت می بردند. در قرن 21 و با گذشت زمان آنها تکامل یافته اند، مردم هم باید احتیاط کنند که احتمالاً بازیچه این نیروها نگردند، آنها اسماً و مجازی از تمام سیاستها و گروه ها، راست، چپ و میانه، وسط بسیار استفاده می کنند که جهت اغفال ملتها شکل داده اند. به بهانه های و کلکهای مختلف و با ظاهر ملی و کشوری خودشان را در همه جای جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، می چپانند تا مقاصد امپریالیستی را پیش ببرند. شناختن دوست از دشمن و شعار های واقعی، امر مهمی است با دانستن تاریخ و اجتماعی بدون دروغ های دشمنان امکان پذیر است.
در آن دویست سال ایرانی در شرایط خوبی نبود، اما اینک ملت ایران در رأس حرکت های نو می باشد و جهان را در تمام بعد آن متحول خواهد کرد که مسئله مهم و حیاتی است، دقت نظر ایرانی ها از نفوذ دوباره و تاریخی استعمار گران جدید جلوگیری می کند. باید توجه داشت ملت های امروز ایران آن مردم 30 یا 70 سال پیش نیستند، امروز از سطح آگاهی و دانش و بالندگی برخور دارند و استفاده گسترده از وسایل تکنولوژیکی مدرن و امروزی را در بالاترین برخور دارند و انقلاب دانایی قرن 21 را خوب می شناسند. هر حرکت کوچک و یا بزرگ، سازنده از جانب توده مردم و یا ویران کننده از طرف امپریالیست نو، به همه و همه مردم و اقشار جامعه مربوط می شود، به این و آن و من و ما ندارد، در تمام موارد مردم عزیز ایران باید دقت و توجه داشته باشند. پویایی این خط با جغرافیای مهم آن می بایست مورد تحلیل دقیق با حفظ کامل دمکراسی خواهی قرار گیرد و اگر کسی فقط خود را ببیند کاملاً گمراه است و بزرگی و شادابی ملت ایران را نشناخته است. داشتن فعالیت و تحرک های ویژه در مسیر سازندگی تاریخ ایران بسیار مهم است و هر اقدامی شکوفایی بیشتری برای رشد اجتماعی ایران را به دنبال دارد، تاریخ نشان داده که حرکت های جدا سری و قهر آمیز با ملت ایران محکوم به نابودی است. با شناخت تاریخی مطمئنن مردم ایران به عقب باز نمی گردند و تصور اینکه چهره ها و کارگزاران استعمار می توانند هم میهن های عزیز را بر گردانند اشتباه احمقانه دشمنان می باشد.
در این میان چالش های و بحران های بزرگی پیش روی ایران قرار دارد که بخش هایی از آن را می نویسم؛
اقتصادی مانند: ـ کمی تولید مواد غذایی در داخل و گرانی آن در جهان، ـ وابستگی غیر اصولی و غیر سازمانی به اقتصاد جهان، ـ کم شدن درآمد صادراتی نفت و داشتن واردات زیاد، ـ حجیم بودن پول و اسکناس های رایج ایرانی و نداشتن پشتیبانی اقتصادی و مالی برای آنها، ـ کمبود آب آشامیدنی و کشاورزی و توزیع نا مناسب آب.
اجتماعی مانند: ـ افزایش بی برنامه جمعیت دو برابر در کل و چهار برابر شهر نشینی در 30 سال گذشته و بیش از ده برابر در یک قرن، ـ عدم وجود افراد متخصص کاری در سطح کم سواد و با سواد عالی و نیز فراوانی افراد دارای تخصص متوسط حاصل از دانشگاه های ایران، ـ بیکاری گسترده بدون برنامه های تولید کار.
سیاسی مانند: ـ عدم تجربه ملی در سازمان های قرن 21 ، ـ نداشتن تحلیل درست از توازن قوا در بالای جهان و عدم ایجاد و حفظ توازن در منطقه، ـ ندانستن واقعی و به تمام معنی جغرافیای ایران توسط اندک سیاست گذاران. آیا هرگز ساختارهای تاریخی اجتماع را شنیده اید و به آن فکر کرده اید؟
بدون حکومت هرگز
عادت شده در تاریخ همه دنبال حکومت بگردند، و تاریخ را هرگز نمی توانند بدون حکومت بدانند، کرونولوژی شاه ها و سلسله ها، که آمدند و جنگ کردند و رفتند، چند کتاب داستانی و چیزهای بی اهمیت را دست آویز این همه قرن ها می کنند. هیچ کدام آنها از خود نپرسیده اند حکومت کلی اثر از خود بجای می گذارد، اسناد مالیات ها، اسناد سپاه، اسناد دولتی، اسناد دستمزدها، همانند بیست، سی هزار لوحه که در تخت جمشید بدست آمده، همچنین نمی پرسند، چرا بعد از هخامنشیان دیگر این اسناد نبوده، حتا بعد از قرون هشت میلادی و تولید فراوان کاغذ که می توانسته ذخیره گاه این اسناد باشند، چیزی باقی نمانده است. شاید به دلیل بدون حکومت هرگز است، که در این قرن 21 بسیاری از مردم و بویژه جوانان در وبلاگ هایشان همان حکومت را بر پا کرده اند و می گویند هر چه می گوییم حکومت است، و اندک آزاد اندیشان هم چون خود می دانند. آنها درکی از وبلاگ های انوش راوید ندارند، بارها تکرار کرده این نوشته تاریخ نیست فقط نظریه است، تاریخ باید توسط فرهنگستان تاریخ نوشته و تأیید موقت شود.
بسیاری می پندارند که یک وبلاگ می تواند تمام تاریخ باشد، بعضی آنقدر هیجان زده می شوند و چیزهایی می گویند، که نتیجه ای جز محکوم کردن آموزش و پرورش یا در واقع تولید کننده اینها نیست، کسانی که قدرت خواندن و درک و صبر و حوصله و بطور کل دانایی قرن 21 را از آنها گرفته اند. بسیاری موضوعاتی در دروغ های تاریخ را بدون تحلیل و تعلیل می گویند و می پندارند دلایل محکمی آورده اند، آنها نتوانسته اند فکر سازی کنند و بدانند علم را پایانی نیست، بسیار می بینیم که در تاریخ با هر کشفی و نمودی موضوعات تغییر می کند، در تمام دانش ها همین گونه است. مثلاً بعضی از شهر پارسه یا تخت جمشید می گویند که آتش گرفته و هرگز کوتاه هم نمی آیند، و نمی توانند تصور کند علم جلو رونده است، دانش دوران گذشته در مغز آنها میخکوب شده و نمی توانند از علم جغرافی ـ تاریخ بفهمند و بدانند. ایران و ایرانی محکم و استوار در دورانی مهم و طولانی در دمکراسی مردمی و فدرالیسم تاریخی مدت دو هزار سال به رشد و تکامل تاریخی خود ادامه داده که در اشکانیان سر آغاز آنرا نوشته ام، ولی متأسفانه عده ای فقط حکومت می خواهند، که اگر کاخی با انقلاب انسانی ایرانی رفته می بایست کاخ دیگری جایش بر پا شده باشد. یا جای دیگری با استناد به فردوسی عزیز تاریخ می سازند، اگر از همین جوانان بپرسی سی یا چهل سال پیش اصل ماجرا و تاریخ چه بوده چیزی نمی دانند، آنوقت در هزار و دوهزار سال می خواهند همه ماجرا ها واضح و روشن باشد و تاریخ شود. آیا این مصیبت نیست، چه کسی این توانایی ها را پائین آورده است؟ در تاریخ ری نوشته ام که چگونه تجار، حکما و ناراضیان در ری و نیشابور گرد هم می آمدند و اطلاعات و دانش خود را با یکدیگر تبادل می کردند، که زمانها و سطح دانش و افکار مختلف بود، و در این کار دخالت داشته است، هم چنین بسیار موضوعات مطرح بود که در ساختارهای تاریخ اجتماع نوشته ام.
به موضوعات وبلاگ هایم توجه نمایید: جنبش برداشت دروغها، کارگاه فکر سازی، سازمان آینده بینی، همان گونه که از اسامی وبلاگ ها پیداست، اینها برای تولید فکر جمعی می باشد نه برای ابراز وجود شخصی، در باره این موضع در پست زمستان وبلاگ سازمان آینده بینی مشروح می نویسم. بنظرم اهمیت دمکراسی مردمی و فدرالیسم تاریخی ایران بسیار مهمتر از تهییج سلسله های پادشاهی می باشد، که رد پایی ضعیف دارند و باعث شده اند جای مردم در تاریخ خالی گردد. دمکراسی مردمی و فدرالیسم ملی که تاریخ برای ایرانی ها از برکت جشنهای ایرانی به ارث گذاشته، آینده بشریت را تعیین خواهد کرد، پیگیری وبلاگ های انوش راوید می تواند نظریه جدیدی برای عبور تمدن از دمکراسی لیبرالی غربی به دمکراسی مردمی و فدرالیسم جهانی باشد. در میدان زندگی و تمدن بشری و در همه تاریخ پیوسته ملتها بوده و هستند و خواهند بود، و رو در روی ملت عواملی هستند که چشم نداشته ملت را ببینند کسانی که در مدت کوتاهی توسط استعمار به بلندای تاریخ ساخته و پرداخته شده اند، و هرگز حاضر نشده بگویند که انرژی لازمه را از توده ها گرفته اند.
قرار نیست در وبلاگ انوش راوید مطالبی را بخوانید که در جای دیگر مشابه آن را نوشته باشند، این مقالات در کارگاه فکر سازی برای تجدید و پویا شدن فکر است، این مقالات تاکتیکی در دنیای مجازی اینترنت برای پیشبرد اهداف وبلاگ کارگاه فکر سازی جهت بحث مجازی است. یاد آوری نمایم، این یک وبلاگ است، صدای آمریکا و بی بی سی نیست که همه گیر باشد، شاید روزی شما عزیز که این مطلب را می خوانید فرصت تاریخی قبلی گذشته باشد، و مطمئناً کودن ها هرگز نخواهند فهمید. در هر صورت این وبلاگ برای افراد با هوش عزیز ایران زیباست و ما ایرانیان با شرف و غیور، در همیشه تاریخ پویا و شاد بودیم، و دشمنان دروغ گوی تاریخ ما سر شکسته و مأیوس نابود شده هستند و خواهند بود.
مردم به سه دسته هوشی تقسیم می شوند با هوش و کم هوش و کودن البته کسی بدرستی نمی داند از کدام دسته است، ولی گاهی اوقات عملکرد ها نشان دهنده آی کی یو افراد است. معمولاً جوانان ایرانی بدلیل سلامت ذاتی و خانوادگی و زیستی با هوش هستند، در بسیاری از ممالک که مردم آنها نسل در نسل مشروبات الکلی می نوشیدند و یا مواد مخدر استفاده می کردند جوانانشان هوش کمتری دارند، و حتی در آنها تعداد کودنها در اندازه بحرانی بالاست. مشکلاتی در مقابل گستردگی عمل کرد با هوش ها وجود داشته که اندکی از توانایی های آنها را تحلیل می برد، مانند غیر دمکرات بودن مملکت یا غیر دمکرات بودن سابقه تاریخی سرزمین آنها، منجمله وجود دین ها و مراسم مختلف تاریخی مانع رشد کامل فکری بعضی جوامع شده است، متعاقباً صدمه به با هوش ها زده است. اما از نظر تاریخی ایران بزرگ با داشتن نوروز و جشنهای خوب که همگی آنها گسترش دهنده دمکراسی و فدرالیسم تاریخی بوده است، با هوش ها رشد فراوانی داشته اند، وجود بیشمار اندیشمندان و شاعران تاریخ ایران دلیل واضح آن است. هم چیز به موارد غیر دمکراتیک بودن جامعه ختم نمی شود، موارد دیگری هم هستند مانند تکامل ساختار های تاریخی اجتماع که تأثیر مستقیم در مقدار کلی هوشی جامعه و ابعاد آن دارد. افرادی که در ساختار اجتماعی قبیله ای زندگی می کنند، با افرادی که در دمکراسی پیشرفته هستند کاملاً متفاوتند، این مرتبه های اجتماعی به قرن و زمان مربوط نمی شود به ساختارهای تاریخی اجتماع بر می گردد. مثلاً افرادی که در جامعه قبیله ای پیشرفته بالی اندونزی هستند، با افراد مشابه آن که در جامعه دمکراسی پیشرفته مانند تایوان زندگی می کنند کاملاً متفاوتند، جامعه قبیله ای دینی عربستان با مشابه آن در مصر تفاوت دارد، مثال دیگر جامعه قبیله ای افغانستان و تفاوت آن با جمهوری تاجیکستان.
عده قلیلی فقط در مدت 3 تا 15 دقیقه وارد وبلاگ من شده نخواند درک نکرده نشر اکاذیب می کنند، آن احمقها نمی دانند، ایاران و قهرمانان بی شمار میلیونی در تاریخ ایران وجود داشته و هم اکنون نیز بسیار در ایران هستند که حدود 400 نفر آنها به وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ لینک داده اند، و چند هزار نفر از آن عزیزان با نظرات سازنده از وبلاگ من استقبال کرده اند. از ابتدای کار وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران، میان هفت هزار نفر نظر نوشته شده در وبلاگ فقط چهار وبلاگ نیرنگ باز وجود داشتند، احمقهایی که ادعای ایرانی بودن می کنند، ولی عمل کرد آنها نشان دهنده این است که نوچه یا نوکر چهره ها و کار گزاران استعمار هستند.
وقتی به دشمنان ایران می نویسم احمق و بی سواد و کودن در وجود و نوشته های غیر دمکرات آنها و در مکتب و ذاتشان نهفته و در وبلاگ ها و عملکرد شان پیداست، همین چند خط نظر آنها با کلی غلط املایی و انشایی گویای همه چیز است، که وبلاگ را نخوانده و درک نکرده بلافاصله نشر اکاذیب سنگین می کنند، و افترای وطن فروش خائن می زنند. معلوم نیست که آنها در کجا و کدام مرام و مکتب بزرگ شده که نمی توانند کوچک ترین درکی از دانش داشته و نقدی بکنند، و نمی دانند آزادی اندیشه و قلم چیست، فقط به تهمت و افترا متوصل می شوند، و چون کثیف ترین موجودات بی نام و نشان و بدون هیچ رد پایی بزدلانه خود را به دروغ طرفدار ایران باستان می دانند. کوچک و بزرگی و احترام نمی دانند، ایرانی با فرهنگ و مرام و شجاع و دلیر و محترم و با نام نشان است، این چند نفر که شاید در بچگی آزار دیده و کتک خورده اند خود را پنهان می کنند و به لجن پراکنی علیه ایران دوستان در اینترنت مشغول هستند، آنها نوچه های دشمنان ایران هستند که نقشه های شوم برای سرنوشت سازی را احمقانه در سر دارند.
نوکران و نوچه استعمار وسیله ای هستند، تا دمکراسی سرکوب و عظمت طلبی پارس نوع درجه سه به رخ کشیده شود و با برنامه استعماری قرن 19 دشمنی و فقر فرهنگی داخلی ایجاد شود، و در نهایت مخالفت اقوام و برخورد های خشن فیزیکی بر پا شود. به زبانی ساده تر اندکی جوان کم سن و بی معلومات و نا آگاه بدون اینکه از فرمولها و قوانین استعماری منجمله فرمول ویکتوریا، بدانند و بفهمند بازیچه شده و دارند آب به آسیاب دشمنان تاریخی ایران می ریزند، عده ای از آنها دانسته و تعدادی ندانسته و احساساتی اما بی توان به پیکر عظیم ضربه می زنند کارشان چون مشت بر کوه آهنین است. آیا دروغ گفتن و به گمراهی کشاندن مردم گناه کبیره است؟
کدام باور شود، دم خروس یا قسم
قابل توجه عزیزان جامعه شناس و تحلیل گر مسائل آموزش و پرورش.
در گذشته ها و طول تاریخ تقریباً همه مردم کارها و حرفه های پدران و اجداد خود را نسل در نسل انجام می دادند، و هر نسلی چیز جدیدی به کار می افزود. مثلاً در گذشته های دور ده ها سال و چند نسل طول می کشید تا یاد بگیرند خطی و نقش ابتدایی بر کاسه گلی بگذارند، و امروز روزی یا حتی ساعتی زمان می برد کار پیچیده ای مانند طرح نوع چهارم موبایل طراحی شود، در این باره در تاریخ و فرهنگ یادگیری نوشته ام. در گذشته های ایران بزرگ حرفه های توده مردم از چهار بخش عمده تشکیل می شد، کشاورزان و دامداران، صنعتگران و کاسب ها، حکومتیها و نظامیان، روحانیون و طلاب، که هر کدام زیر مجموعه هایی داشتند. هر کس به کارش کاملاً مسلط و توانا بود، و آنهایی که در تاریخ ما دروغ گفته اند از این مسائل مهم تاریخ اجتماعی خبر نداشتند که احمقانه دروغ نوشته اند. بندرت شخصی از کاری به حرفه ای دیگر می رفت یا کلاً غیر ممکن بود و تصور آن برایشان مقدور نبود، فقط در یک صورت انتقال انجام می شد، و آن نیاز جامعه بود، بویژه پسران سنین زیر 13 سال را برای امور دیگر غیر از شغل خانوادگی آنها بکار می گرفتند.
در پایان قرن 19 جهان استعماری داشت رنگ عوض می کرد به عرصه امپریالیستی وارد می شد، کشور های که غیر مستقیم زیر نفوذ استعمار قرار داشتند باید وارد دنیای خواسته های امپریالیستی می شدند، البته کشور هایی که مردم با هوش آنها بیشتر بود، به دلخواه و با توانایی توده ها دنیای جدید را پذیرا شدند، مانند ترکیه و ایران و کشور هایی با ضریب پایین تر به اجبار مانند فیلیپین و اندونزی. بدین جهت اولین انقلاب بورژوازی 1906 در ایران شکل گرفت که به نام انقلاب مشروطه معروف گشت، و ایران را که دو شیوه متفاوت کهنه اقتصادی داشت رهانید. یعنی قبیله ها به رهبری شورشیان مختلف، و فئودالی به پادشاهی سلسله قاجار، که این دو ساختار تاریخی اجتماع از قرن 16 با ورود استعمار و پیدایش فئودالی در ایران تا آن زمان با هم درگیر بودند، و بطور ذاتی نمی توانستند خواسته های یکدیگر را درک کنند، فقط به زور متوصل می شدند، نمونه متفرقه و کوچک آنرا در قلعه بیاضه اینجا نوشته ام.
بدین ترتیب با این انقلاب انسانی ایرانی قدرت به دست مردم افتاد و تا 1925 کم و بیش مردم به رهبری بورژوازی محلی نو پدید حاکم بودند. در این مدت به واقع مردم نمایندگان پنج دوره مجلس شورای ملی را انتخاب کردند، که این پنج مجلس کارهای مهم و بزرگی کردند و قوانینی وضع نمودند، که پایه تمام قوانین امروز هم می باشد، پدر بزرگ من هم از نمایندگان این دوره ها بود که در راه راستی نوشته ام. قوانیی وضع کردند که هنوز بعد از یکصد سال بسیاری از آنها حاکم است، منجمله آموزش و پرورش که کشور را از مکتب خانه ای و سیستم حرفه سازی شاگردی تاریخی خارج کردند. آنها که در مجلس اول و دوم و سوم شورای ملی این قوانین را وضع می کردند، دائم توسط عوامل استعماری سابق تحدید می شدند، و یا از جانب امپریالیست نو پدید تحت فشار بودند، بنا بر این به گوشه های آن توجه نکردند. بعد ها در زمان رضا شاه برای ادامه مدرن شدن کشورها که از جانب امپریالیست و برابر قوانین امپریالیستی انجام می شد به نکات مهم که با تاریخ و سرشت مردم باشد دقت نکردند، و بدین ترتیب امروز شرایط چیزی در آمده که برای تولید همه چیز از کالا گرفته تا علوم باید به پایانه های وارداتی چشم دوخته شود.
در ادامه بدون حکومت هرگز و بقیه مطالب این بخش و هم چنین با این مقدمه، می خواستم مسئله مهمی را مطرح کنم که امیدوارم قابل توجه عزیزان جامعه شناس و تحلیل گر مسائل آموزش و پرورش قرار گیرد. در مدت سه سالی که با اینترنت کار می کنم به مسئله مهمی بر خورد کرده ام، که اصل آن ریشه در عدم توانایی تحلیل و تعلیل جوانان در موارد مختلف است، و همچنین تعجیل بدون بهره گیری از اندیشه های نوین در برخورد با آنچه که میلشان نباشد. همچنین تاثیر جو تبلیغاتی بدون بینش و اندیشه در مسائل مختلف که امروزه در همه امور می بینیم حتی فعالیتهای سیاسی و اقتصادی، که ادامه این وضع آینده خوبی نخواهد بود. به نظرات زیر دقت نمایید البته توسط جوان پویایی است که با پیگیری مجازی او متوجه شدم می تواند جوان با هوشی باشد ولی اشکال از همان آموزش و پروش است که می گوید فکر نکن فقط حفظ کن.
ــــــــــــــ بدون ویرایش و تماماً کپی شده از نظرات است:
چهارشنبه 21 مرداد1388 ساعت: 16:37
به نظر من شما و اقای پورپیرا روشی خیلی خوبی رو برای متطرح شدن انتخاب نکردید شاید انتظار با به کثافت کشیدن تاریخ گوهر بار ایران باستان و مخالفت با مورخان برجسته مثل ویل دورانت هردوت کزنفون راوندی پیرنیا و هزاران نفر دیگه و بنای تاریخ ساختگی که محصول ذهن مالیخولیای شماست بهتون جایزه نوبل بدندیا شما می خواهید عقده هایه خود کم بینی خودتون با جعلی خواندن تاریخ ایران ارزا کنید یا جهل مرکب دارید.اگر خیلی به اصول خودتون پایبند هستید چرل نمیرید این رو در ارسه های اکدمی کشور و یا بین المللی بیان نمیکنید چر مثه ترسو اومدید تو وب جونارو گمراه میکنید میایید کورش خونخوار بوده حخامنشیان وحشی بودندعزیز من یعنی هزارن دانشمند اروپای و امریکای می خواستند مارو گمراه کنند اینکه هزاران مورخ می گفتند کورش عادل بوده یعنی همه دروغ میگفتند؟این جه اصتدلالیه این جوریشو دیگه ندیده بودیم این همه اثار تاریخی که کشف شده رو چی میگید ؟یعنی اونا هم دروغ بوده؟شما ها که وطن فروشی میگید مثل اون پورپیرای احمق بی شرف هیچی از خودتوت و ایده لوژیتون باقی نمیمونه بجز خاری
ـــــــــــــــ پاسخ من برای ایجاد تحریک و ادامه مجادله برای گرفتن نتیجه ای جهت این پست:
(تو احمق فکر کردی اجداد ما ایرانی ها مثل تو بی غیرت بودند که اجازه دهند دشمن به خاک پاکش تجاوز کند، این تو بی سواد و بی شعور و بی غیرت هستی که می گویی اسکندر و عرب و مغول همه آمدند و خواهر و مادر وطنت را به باد دادند امثال تو هستید که دشمنان ایران این همه دروغ در باره تاریخ خوب ایران به خورد جوانان داده اند، ترسو بزدل اگر شجاعت داشتی اگر ایرانی بودی خودت را معرفی می کردی).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ او گفت:
من بی غیرتم یا تو دارو دستت که میگید تخت جمشید نازیبست کورش جنایتکار بوده حخامشیان وحشی بودند حافظ و فردوسی دروغ بودند تازه حرف دهنتم بفهم وگرنه خار و مادرت سلوات میدما تو اون پورپیرای جاکش دارید هویت تاریخی مارو زیر سئوال میبرید تف به این غیرت شما معلومه منم خب جزوندمت که بین این همه پیغامی که گذاشتن جوابمو دادی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ پاسخ من:
این شد یه کار، تو که آخر خودت رو معرفی نکردی اگه می تونی و نمی ترسی بیا چلاسر منزل ما یه گفتگویی با هم داشته باشیم آدرسش تو وبلاگ چلاسره خواهشاَ بیا در ضمن بگم دمکراسی و آزادی قلم و اندیشه هم بادت نرود اون مهم تر از همه است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ او گفت:
سلام گفتی ازادی قلم من یک مورد رو تذکر بدم ازادی بیان باید بر اساس منتق باشه یعنی نمیشه هرکس هر چرت وپرتی بگه بعد اسمش بزاره ازادی بیان بعدشم نمیدونم چی گفتم که تو این همه مخالفی که هست از من خواهش کردی که باهات بحث کنم بعدشم من هیچی بارم نیست اون چیزهای که میدونم شما بزار بر اساس تاریخ نگاری کلاسیک جعلی بعدم شما اگه اون عکست هست نشون میدی که جای پدر ما هستی حاجی شما دچار نوعی پارانوائید ایدولوژیک شدی والا من جرات ندارم کوچکترین حرفی از خودم تو وبلاگم بنویسم اگه چیزیم گفتم یا شعر ا یه بوده که خودم سرودم یا مطالبی نوشتم که جمع بندی مطالعات مختسرم بر اساس مراجع معتبر بوده من نمیدونم شما دروغای به این گندگی رو چطور تو وبلاگتون مینویسید یه چیز دیگه من از خط فکریت سر درنیاوردم یه جورای هم خط پورپیرای لعنت الله علیه دیدمت از دستت خیلی شکار شدم.یکی بهش بگه ((فردریش نیچه)) فیلسوف بزرگ المانی که به عالم و ادم بدبین بود وشک داشت تو کتاب(( زرتشت اینچنین گفت))چندین چندین بار قوم پارس رو ستایش کرده اونوقت این یارو میاد میگه......... بیخیال گور باباش یه چیز دیگه ام بگم نمیخوام قمپز در کنم ولی دادشم من دست به قلمم خیلی خوبه یعنی تو مقلته و زیر ابی رو دست ندارم کلمات رو واست میخورم یعنی اگه بخوام راحت تو کامنت باطلتون میکنم وبلاگمو بخون خودت میفهمی حالا شما ایشالا جز’ اینا نیستیاها این چلاسر اگه به رشت دور نباشه میام پیشتون چون تابستونا رشتم راستی خوش به حالت چقدر برات نظر میزارن هیچکی واسم نظر نمیزار یعنی کسی منو تحویل نمیگره خب دیگه امروزه حرف راست خریدار نداره فعلا ایزد زیاد
ـــــــــ ادامه بذله گویی های بی محتوای او:
جوانان تا این اقای انوش از نظریه های غیر علمی خود برگشت نکرده به او نپیوندید تازه اقا اگه میخوای تاریخ بخونی اینجا هیچی گیرت نمیاد همش کلکه فقط کتاب خوا نه ها و مورخان متطرح ایران وجهان را توصیه میکنم اینجا فقط بیایید جوک بگید دلمون واسشه اقای انوش اگه خیلی به ازادی بیان معتقدی اگه نمیترسی چرا پیام های منو تایید نمیکنی هاااا
ـــــــــــــــ و در نهایت او نوشت:
اقای راوید من با خوندن چندی از سیاوشات وبلاگتون به خط فکریتون پی بردم شما انسان بزرگ وقابل تقدیری هستید اون پیام اولم که لحن تندی داشت به خاطر این بود که سوتفاهم پیش اومده بود فکر میکردم پیرو پورپیرا هستیدچون اونم همینا رو انکار کرده بود دیگه یکدفعه برام جا افتاد مثل او ن هستید خیلی خیلی ببخشید عجولانه قظاوت کردم ولی من همچنان درمورد حمله الکساندر با شما هم عقیده نیستم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از گفته های فوق به راحتی نباید گذشت از این قبیل افراد در وبلاگ ها و تمام جامعه بسیار است، مقصر کیست؟ تربیت خانوادگی، جامعه، آموزش و پروش، یا بطور کلی نفوذ استعمار، در مباحث وبلاگ کارگاه فکر سازی اینقبیل را پیگیری می کنم و تقاضای تحقیق و بررسی را از عالمان جامعه شناس دارم.
ـــــــــــــ نظر احمقانه از جاهلی دیگر:
شما میخوای با این برداشت دروغها کم کم تاریخ ایران را از بین ببری یعنی با برداشتن نام اسکندر گجستک از لیست ویرانگران ایرانزمین میخوای سوزاندان تخت جمشید را برداری و کم کم بگی که تخت جمشیدی در کار نبوده و کم کم تمام تاریخ ایران را با فریبی زیرکانه و با پوشاندن لباس ایرانپرستی تیشه بر ریشه ایران بزنی.ننگ بر تو مردک دروغگو .میخواهی قادسیه ورداری که بگویی ساسانیان خود به خود نابود شدند؟جوابت هم حتما این است که کامل تارنگار دروغ پردازت را بخوانم که با کمال تاسف خواندم .پس در این مزخرفاتت رو تخته کن.مردک وطن فروش .گرگ در لباس میش.با دلسوزی میخواهی میهن پرستان را منحرف کنی.نه مردک کور خواندی.ننگ بر تو و اون رهبر حرامضا دهات که اینگونه میخواهی تاریخ ایران را مهو کنی.اما بدان کسانی که دور خود جمع میکنی کوته اندیشانی مانند خودت استند.ننگ بر تو و همهتون باد .پاینده ایران جاوید ایران آریایی .آریایی های زنده و در تاریخ ثبت شده.و ننگ بر دشمنان این مرز و بوم مانند وطن فروشان شماها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همه اینها یک موضوع را پیگیری می کنند، یعنی خواسته آموزش و پرورش را که تو ذهنشان کرده فقط حفظ کن و فکر نکن و از دانایی قرن 21 چیزی ندان، بنا بر این مخالف وبلاگ من هستند، و درکی از گناه نشر اکاذیب ندارند. ارزش آقای ناصر پورپیرار خیلی بسیار است چون ایشان باعث گردیدند طرح جدیدی در تاریخ گشوده شود، و این به نوبه خود ما را تحریک کرده تا بیشتر و بیشتر تحقیق کنیم و تاریخ را با دید وسیع علم جغرافی ـ تاریخ بشناسیم، و همچنین آزادی اندیشه در این زمینه قلم بخورد. ولی آن احمق های که همان نوشته های ناصر را احمقانه تکرار می کنند و ناسزا می گویند، هیچ از تاریخ نمی دانند، وجه مشترک همه آنها این است که می گویند اسکندر و چنگیز و عرب به ایران حمله کردند. آنها دو نوع هستند عده ای که دارای کوه احساسات تاثیر گرفته از جو تبلیغاتی بدون بینش و اندیشه و پوچند، و تعدادی نوکر و یا نوچه استعمار که اهداف دشمنان ایران را برای به گمراهی کشاندن ایرانیان دنبال می کنند، و در نهایت برای امپریالیست نو بی ارزش هستند که دیگر خط تاریخ سازی چون استعمار را اهمیت و ادامه نمی دهد، و نه ارزشی برای آینده سازی ما ایرانی ها دارند. اما آقای ناصر از بقیه با هوش تر بود چون بعد از خواندن وبلاگ من نظرش در باره چنگیز مغول عوض شد و یک سالی است که می نویسد، مغولی در کار نبود و می داند اگر از آن دو تا دروغ دیگه هم صرف نظر کند، چیزی برای گفتن نخواهد داشت. آیا بدون تحلیل موضوعات اجتماعی می توان آینده نوینی داشت؟
کلیک کنید: دروغ های خنده دار تاریخ
کلیک کنید: دمکراسی، فدرالیسم، حزب
Anoosh Raavid حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار در وبلاگ انوش راوید بنام: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com