قاره کهن

      قاره کهن سرزمین وسیع تاریخی است،  که مردمی با تمدن و فرهنگ تاریخی دارد،  مردمی که ده ها قرن کنار یکدیگر به خوبی و خوشی زندگی کرده و پدید آورندگان ریشه های علوم و دانش زیست بشری بوده اند.  بخش های از آن ایران بزرگ و ترکستان و کردستان و عربستان بزرگ و .... است،  که هر کدام مردمی نیکو و تاریخی شکوهمند دارند.   امروزه قاره کهن شامل کشورهای قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان، افغانستان، کشمیر، پاکستان، ایران، عراق، ترکیه، سوریه، لبنان، اسرائیل، فلسطین، قبرس، قفقاز شمالی، اوستیا، آبخازی، استراخان، چچن، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، سینا، اردن، عربستان، کویت، امارات عربی، قطر، بحرین، عمان، یمن، سین کیانگ،  که  700  ملیون نفر جمعیت و 14 کیلومتر مربع وسعت می شود.  این قاره دارای مردمی میانه رو، ادبمند، سازگار با زندگی، علاقمند به علم و دانش و با احساسات انسانی و خانوادگی است.  نام قاره کهن می تواند شناسه تاریخی این ملتها باشد،  که گوهر وجود آنها را پرورانده است.  یاد آوری نام قاره کهن می تواند یکدلی و یکپارچگی این کشورها را داشته باشد،  که در ادامه حملات استعماری یعنی امروزه در دوره امپریالیسم نو دفاع مشترک فرهنگی و نظامی را سامان دهند،  و نیز می تواند یاد آور به تاراج رفتن تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین بوسیله دروغ های تاریخی باشد.

      دشمنان تاریخی قاره کهن،  آغاز فرهنگ و پیشینه این قاره را منکر می شوند و به گونه ای دروغین می گویند،  مردم سالاری (دموکراسی)،  شهر سازی، کیمیا (شیمی)، هامار (ریاضیات) و هند چک (هندسه)، اختر شناسی، برید (ارتباطات) و ادبیات و... از اروپا برخواسته است.  دشمنان قاره کهن تنها به این دانشها بسنده نکرده اند،  آنان خود را پدید آورند گان نخستین هنرهای بشری که به گونه ای پر گواه از آن پیشینه مردمان سرزمین قاره کهن است،  مانند،  نمایش، نگارگری، پیکر تراشی، آهنگ سازی و دهها نمونه دیگر را با هیاهو و دروغ های بسیار مانند دروغ هلنیسم به سود خود در جهان گسترش داده اند،  و ساده دلان اغفال دروغ های آنان می شوند.  هزاران دانشمند، فیلسوف و شاعر قاره کهن که در طول تاریخ به بشریت خدمت کرده اند،  نمی توان با بخش بندی مرزهای امروزی آنها را شهر وندان تاریخی یک کشور ویژه دانست، مانند،  مولوی، ابوریحان بیرونی، پور سینا، اقبال لاهوری، خواجه عبدالله انصاری، بیدل، خوارزمی، مروزی، مخدوم قلی، ناصر خسرو، رودکی، نظامی گنجوی و دهها نمونه دیگر که خود نشان یگانگی ملتهای قاره کهن است.  یک قرن است که ورزشکاران قاره کهن در موج ورزشی آسیا گرفتارند،  تنها ورزش قاره کهن بدین درد گرفتار نیست،  سازمان های دیگر ملت های قاره کهن هم با برنامه های امپریالیستی در آسیا غرق شده اند و صدایی ندارند.  ورزشها و بازی های بومی مانند،  باستانی و پهلوانی که در آنها نزدیکی فرهنگی مردم قاره کهن پیداست،  اما با نفوذ عوامل استعماری هیچ یک از این ورزش ها به المپیک را نیافته اند.    

      واژه گان خاور (شرق) دور و باختر (مغرب) نزدیک،  آسیای میانه و خاور میانه،  در جغرافیای جهانی چه گونه و چرا بوجود آمده است.  چرا قبل از استعمار این اسامی وجود نداشتند،  در هیچ کتاب جغرافیایی و سیاسی قبل از استعمار و دوران بورژوازی این اسامی به چشم نمی خورد.  در واقع ترفند های سیاسی در این واژه ها می باشد،  که آنها را به بررسی می گیرم و از عزیزان علاقمند خواهشمندم پیگیری نمایند.  استعمار برای پیشبرد اهداف خود و دور نمودن مردم سرزمین ها از واقعیت های تاریخی خود،  واژگان جدید جغرافیایی ایجاد کرد و در ادامه اهداف دروغ های تاریخی،  سعی به بر هم زدن نظم تاریخی جهان و مرز بندی های جدید کرد.  در 90 درصد این مرز بندی ها،  استعمار انگلستان نقش اصلی را داشت،  با ایجاد مرزهای سیاسی،  سرزمین های وسیعی را که در طول تاریخ مردمان آنها فرهنگ و تمدن مشترک با آداب و سنن رنگارنگ زیبا داشتند،  با خط مرزی و ایجاد کشورها از هم جدا نمودند.  در این میان با تمام جدیت پلیدی استعماری،  هر قوم و ملت را به چندین بخش تقسیم کردند و هر بخش را در کشوری قرار دادند تا همیشه با دروغ های مختلف تاریخی بین مردمان در کشورها اختلاف و حتی دشمنی ایجاد نمایند.  مثلاً تاجیکها را در کشور های افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان و ایران،  کرد ها را در ایران و عراق و ترکیه و سوریه و اعراب را در کشورهای کوچک با طوایف مختلف،  بلوچها را در ایران و پاکستان و افغانستان و تمام اقوام ملتهای یکدل قاره کهن را در کشورهای مختلف به درون مرزهای ساختگی فرستادند.  برتری تمدن بورژوازی به تمدن سازمان قبیله ای در ابتدای استعمار و برتری نظامی امپریالیزمی به حکومت های فئودالی قاره کهن سبب این اقدامات مرز بندی و ایجاد کشور هایی با نام های جدید گردید،  در ساختار های تاریخی اجتماع توصیح داده ام.   امروزه امپریالیسم نو با کمک مخفی کشورهای آسیایی مانند چین و ژاپن تصمیم دارند بیش از پیش قاره کهن را از پاشیده و کشورها را کوچک و کوچکتر کند تا منافع خود را بیشتر از گذشته ببرند.

      ملت  قاره کهن در طول تاریخ بطور طبیعی که در ذات جغرافیایی این قاره قرار گرفته در اتحاد اجتماعی و اقتصادی قرار داشتند،  که از مراسم و جشنها و بویژه نوروز کاملاً پیداست.  بنا بر این کشورهای این قاره با کار علمی و نوین می بایست در اتحادیه های،  اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی قرار بگیرند، تا بتوانند در مقابل تهاجمات مختلف آسیایی و اروپایی و آمریکایی مقابله کنند.  سازمان های قرن 21 می بایست توانایی های بالایی در اداره امور این قاره بدست آورند و کشورهای قاره کهن از فدرالیسم علمی استفاده کنند،  ندانستن دانش و کار سازمان های نوین و تشکیلات فدرال باعث اعمال نفوذ امپریالیسم در جوامع کوچکتر کشور ها می شود.  لازم است روشنفکران و نشریات به زبان های مختلف از قاره کهن بنویسند و بگویند،  کوتاهی و نداشتن تصویر و دقت درباره قاره کهن آینده صدمه بزرگی به مردم و کشور های این قاره وارد می شود. 

      اگر فرد یا جامعه ای کوچک یا بزرگ نتواند مناسب با شرایط زمان و پیدایش های نو تغییر کند و یا نتواند پدیده ها را با اصلاحاتی نو،  به خوبی پشت سر بگذراند آن جامعه ممکن است بیمار و یا حتی کودن باشد.  مراحل رشد و تکامل بشر تحلیل ها و تعلیل های بسیار و نیز نکته ها و جنبه های مختلفی دارد،  بنا بر این هر تیوریسین اجتماعی باید این ها در نظر بگیرد و به درستی بداند، دروغ ها را بشناسد و واقعیت های تاریخی را بیابد.  امروزه با وجود اینترنت و ماهواره گذر های تاریخی جامعه بشری سریع شده است،  پنجاه هزار سال پیش برای دانستن یک گره ساده و بستن حیوانی ده هزار سال زمان می برد و امروزه دانستن پیچیده ترین مسائل و موضوعات فقط لحظاتی وقت بشر را می گیرد،  به تاریخ و فرهنگ یاد گیری مراجعه شود.  روشنفکران و میهن پرستان قاره کهن باید گذر تاریخی قرن 21 را به خوبی بشناسند،  و این فقط با دانستن واقعیت های تاریخی بدور از دروغ های دشمنان امکان پذیر است،  مطالعه و پیگیری وبلاگ های انوش راوید برای این شناخت می تواند کمک بزرگی باشد.  آیا شما درباره قاره کهن مطالب بیشتری می دانید؟

   نقشه قاره کهن در:  گالری عکس ایران

     برخورد یک جوان پویا با یک فسیل

      یکی از مجریان مسن تلویزیون های فارسی زبان لوس آنجلس مطابق معلوم معلومات قدیمی خود،  داشت می گفت همه آمدند و به ایران تجاوز کردند،  می گفت اسکندر آمد تجاوز کرد، چنگیز و عرب و تاتار و افغان و همه آمدند به ایران تجاوز کردند.  دقایقی بعد یکی از شنوندگان جوان تلفن کرد و به او گفت:  این گونه که شما می گویید گویی ایرانی ها کدو تنبل بودند که همه آمدند و تجاوز کردند،  آن جوان به مجری سن و سال دار گفت:  هرگز شما به حرفی که می زنید دقت و فکر کرده اید؟  آیا فکر نمی کنید شما چقدر ضد ملی و مردمی می گویید؟  علناٌ دارید مردم تاریخی ایران را بی ارزش و بی بخار و بی بته می دانید،  تا کی می خواهید این دروغهای استعماری را باور داشته باشید و خود و ملّت تان را ناچیز بشمارید.  مجری که گیج شده بود و چیزی از مفهوم و حرفهای آن جوان نفهمید،  رفت به سراغ تلفنی دیگر.

     مسلماً آن مجری سن و سال دار از استعمار و امپریالیسم می داند ولی بدلیل تبلیغات و ذهن فسیلی چیزی از ابزار های آن دشمنان بشریت نمی دانست.  آن مجری و امثال او که کم هم نیستند ابزار های استعمار و امپریالیسم را برتری فرهنگی و نظامی می دانند،  اما از مهمترین ابزار که روان کنند ابزار های دیگر است چیزی نمی داند.  مهمترین ابزار دروغ گفتن و دروغ نوشتن در تاریخ و تاریخ اجتماعی و سرنوشت ملتها و مردم جهان می باشد،  که بدون این روان کنند اجزاء ماشین آنها گیر پاش می کند و می شکند.  گفته های این جوان با هوش ایرانی اهمیت و نفوذ وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران را نمایان می کند،  وبلاگی که پانصد سال دروغ و نیرنگ را افشا نمود،  اما در دوران امپریالیسم نو این روان کنندها یعنی دروغ سازی دوران ندارد.  امپریالیسم نو آشکارا تغییر نا پیوسته با استعمار داشته،  و بدین جهت ابزار ها و روان کننده های دیگری چون سرمایه داری بی هویت و بازار بورس و تبلیغات اقتصادی در برنامه های ابتدای قرن 21 دستور کارشان می باشد،  برای آگاهی بیشتر به قرن سنت گریزی مراجعه نمایید.

     در اینجا لازم به یاد آوری است، پانصد سال پیش که استعمار اولیه بوجود آمد،  استعمار گران برتری فرهنگی به ملتهای دیگر نداشتند،  آنها برتری تمدنی داشتند،  که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام.  

    سخن وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران   

       سخن این وبلاگ به عاشق های دانستن حقیقت و ایران، تحصیل کرده ها و روشنفکران می باشد که اندیشه و عمل شان تابع منطق و حقایق علمی است،  بدین منظور حرکت وبلاگ بحث در جهت معیار هایی با اتکا به حقایق علمی و تجربی و موازین منطقی محقق است.  در زمانی حساس که راه زندگی و رشد ملتها، به شیوه  فرا امپریالیستی در خطر و بحران است،  لازم می گردد که اندیشمندان و روشنفکران مورد نظر این وبلاگ در تشخیص دروغها و یافتن واقعیتها و حقایق علمی در جغرافی ـ تاریخ و تکامل اجتماعی و فرهنگی را دریابند، و به گسترش واقعیتها در میان مردم بکوشند. کوتاهی از این مهم سپردن دوران به دروغ پردازان است،  که با دشمنی دیرینه خواهان شکست و تجزیه ملتهای منطقه  می باشند.  امید است موضوع و مطلب این وبلاگ را ایرانیان دانش پژوه بگیرند و با دانش خودشان در آمیزند و به جامعه بفرستند،  که حتماً ره آوردی نیکو در پی خواهد داشت،  در غیر اینصورت چنان ماند که، من تیری در چله اینترنت گذاشته ام و بسوی دشمن رها کرده ام، و دشمن موذی هوشیار تر و ما همچنان پراکنده و بی دل و یار در انتظار سرنوشتی دیگر که برایمان بنویسند می مانیم.

    عزیزان بیائید با دین و دانش والای مان خودمان سرنوشتی نو بنگاریم،  و بدین منظور از هم میهنان عزیز خواهشمندم در جهت سخن این وبلاگ نظر بنویسند،  تا به اهدف مورد اشاره یعنی باز نویسی علمی تاریخ و سرنوشت رسید.  ایران عزیز با داشتن امکانات گسترده طبیعی، سیاسی، اقتصادی، و ظرفیتهای عالی انسانی، علمی، فناوری، و سابقه درخشان تاریخی،  براحتی میتواند حرکت بسوی تمدن جدید را،  پویا طی کند.  این وظیفه اندیشمندان است که با درک تغییرات و با  دانایی قرن 21 ،  استراتژی منطقی و کار آمدی پیش بینی نمایند.   بنا براین احتیاج است در جهت فرآیند تدوین برنامه های آینده نگر،  همه اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی قرن 21  جهان را در نظر داشته باشند،  و لازم است چالشهایی که کشور با آن روبروست،  از قبیل نقاط قوت و ضعفها و فرصتها را کاملاً شناسایی کنند.  درایت پیش بینی آیند اینست که از گذشته خود واقعی و بدور از دروغ بدانیم،  امروز خود را با محک های دقیق بشناسیم،  دارایی ها و بود و نبود های آشکار و پنهان را در تمام زمینه ها و چیزها خوب ببینیم.  انوش راوید  سعی می نماید با مقالات خود در وبلاگ،  چشم اندازی تهیه کند که به شکل همه جانبه و با درنگ های جدید،  بلکه تحرکی نو به فضا بدهد.  با شرایط بسیار خوبی که در همه زمینه ها داریم، و همچنین داشتن تمدن تاریخی مهم،  نمی توانیم قبول کنیم که نقشی پایین دست در منطقه و گیتی داشته باشیم.  احتمالاً بد بینانه نبینید،  بحثها نگاه نژادی و ملی نیست،  ایران و همه مردم ایران است،  مردم و کشور ما باید جایگاهی بلند تر و معظم تر داشته باشند.  انسان با هوش در قرن 21  حتی با یک نگاه به سر نوشته های انوش چون:  قرن سنت گریزی،  بسوی تمدن جدید، موج سوم، انسان قرن 21 ، چالش قرن،  تغییرات مطلوب،  خود بخود پیگیری میشود که اینها چه هستند،  و در پی سئوالها و نظرها و آزمون و تامل می رود،  هم میهنان عزیز احتمالاً این قبیل حرفها را شنیده،  شاید هم چند بار شنیده اید و خوانده اید،  ولی بد نیست یکبار دیگر و از دیدگاهی دیگر ببینید،  درصورتیکه از پس اینها،  سئوالها و نقدهای علمی باشد،  می توان به آینده نو راحت امیدوار بود،  که در نتیجه آن نا امیدی دشمن تاریخی را بدنبال دارد،  ولی اگر لودگی و یا ناسزا گویی شود،  متوجه میشویم کار روشن گری سخت و دشوار،  و راه دشمن هموار است.

  قاره کهن و پیدایش تمدن

       تمدن ها و حکومتهای اولیه گیتی در قاره کهن،  نیل مصر، و بین النهرین و ماوراءالنهر و دلتای سند و نیز دو سه جای دیگر در چین و هند تشکیل شدند.  نیل خیلی سریع تحت تاثیر بین النهرین شد، و ایران در مرکز سه تمدن و حکومتهای، بین النهرین و ماوراءالنهر و سند قرار گرفت.  تمدنهای غرب هند و چین تقریبا جدا افتاده و عقب مانده تر شدند، ودیر تر به حکومتهای رسمی رسیدند.  پس ایران مرکز پیدایش و رشد تمدن جهان شد، و اولین و قوی ترین حکومتهای واقعی را داشت.  و این مهم را جغرافیا از ابتدای تاریخ در اختیار ملت ایران عزیز قرار داده، و بنا بر این دشمنانی داریم موذی و خطر ناک.  امروز هم دارند،  ایلام و ماد و هخامنشی را تخطئه میکنند. بنابر این وظیفه ای بر دوش ماست که اولین شکل تاریخ مهم بشری را از دروغ، و دروغگوئی دشمنان دور بداریم و در نهایت رفع این دروغها، اتحاد کامل بین کشور ها، و ملل سرزمینهای ایرانی بزرگ را در پی دارد و اگر اقدامی در جهت حذف دروغهای تاریخ نشود، و این دروغها ادامه پیدا کنند،  در آینده مشکل ساز میشوند.  در جهانی که نفی ما را در سر دارد، نباید چشم به نوشته های دروغی دشمنان دوخت، در ما قدرتی است که از تاریخ  به ودیعه  گذاشته شده، نیروی اراده خود را هیچ مپندارید، و سرنوشت و گذشته و آینده  خود را وابسته به هوسهای دروغ پردازان نکنید. اگر در میان استعمار گران زمانی یکی از آنها به ما در کشف تاریخ کمکی شده در جهت منافع خودشان بوده، آنها از صفا و سادگی و غفلت ایرانیها در این چند سده گذشته استفاده کرده، و ورقها را بنفع خودشان کرده اند. گذشتگان ما در تاریخ باستان می دانستند، که در جهان هرگز عظمت و بزرگی را به کسی رایگان نبخشیده اند، بلکه باید دشمن را شناخت و با او جنگید.  اینها میسر نیست مگر با فدا کاری و از خود گذشتگی و همکاری و احترام به یکدیگر، و با انظبا ط  در جهت حذف دروغها از تاریخمان هم پیمان باشیم،  و با ادب خاص ایرانی از هر گروه مردم فقط در یک کلام نجات تاریخ  ایران بزرگ  از دروغ.  این میتواند یک حرکت و نهضت علمی تاریخ و جغرافی  اینترنتی باشد، هر ایرانی عزیز با سلیقه و روش و تحقیق خودش جهت حذف دروغها گام بر دارد، و با دید و دانش نوین تاریخ به میدان جنگ بیاید.  

         در گذشته ها دشمنان علیه ما دروغ نوشته و رجز خوانی نموده و تاریخی را جعل کرده اند،  چند قرن بعد استعمار و دشمنان احمق تاریخ ایران آنها را بزرگ نمایی کرده و با ترفند هایی گسترش داده و یا با نفوذ در آموزش ایران به عنوان تاریخ بخورد بچه های عزیز داده اند.  در جاهایی ساده دلان و احمق ترها دروغ ها را دست مایه کوبیدن ایرانی ها کرده اند.  بیائید با اعتماد به نفس ایرانی و ذکاوت خود هر کجا دروغی دیدید آنرا افشا کنید و دروغ ها را متذکر شوید و به دنیال واقعیت ها بگردید و این را سر آغاز کار بزرگ ملی برای برداشت دروغها از تاریخ ایران نمایید.  توجه داشته باشید این وبلاگ جهت این است که با دانایی قرن 21  فکر و تحقیق و تحلیل کرده که واقعیت های تاریخی چه بوده است؟  و چشم و گوش بسته هر چه را نپذیرفت و به عنوان علم تاریخ قبول نکرد،  البته توجه داشت که این وبلاگ هم خود تاریخ نیست.  در دویست سال گذشته عوامل  استعمار و امپریالیسم و صهیونیسم  برای جعل تاریخ و ملیتها و مرزها خیلی فعال بوده، و هر کاری خواستند با حمایت کشور هایشان کرده اند،  و امروزه دروغ ها تبدیل به خطر شداند، چون در هر صورت احمقانه دروغ گفته اند.  این وبلاگ را با دقت بخوانید تا بیشتر متوجه پلیدی و ترفندهای آنها شوید.  نظر بدهید و بپرسید و همراه شوید.

    پیدا کنید دلسوزی دشمن را؟  از این به بعد لیست اشخاصی از دشمن را می نویسم، که همزمان با استعمار و کشتار مردم بوسیله کشور های متبوع شان که در جهان ادامه داشت، دلسوزانه برای ما تاریخ نوشته اند. برای تکمیل لیست این دشمنان تاریخ نویس ما نظر بنویسید.

آ . ایمار استاد دانشگاه فرانسوی. آ . بازن ـ فوشه ، و امیل بن ونیست ، استادان کلژدوفرانس.

آ . بونیفاسیو ، رئیس کنفرانس های دانشکده علوم سیاسی دانشکده پاریس.

ژی بوهر استاد مدرسه عالی لوور. آ . کریستن سن استاد دانشگاه کوپنهاک دانمارک.

ژ . کونت نو رئیس موزه شرق و اسلام لوور.  و . سستون استاد دانشکده ادبیات پاریس.

ر . دولو وزیر مختار. ژرژ دو مزیل استاد کلژدوفرانس.

آندره دوپن سومر استاد دانشکده ادبیات فرانسه. ژان فیلیوزا مدیر آموزشگاه تعلیمات عالیه.

الفرفوشه عضو و استاد دانشگاه.  ر . گیرشمن رئیس میسیون باستانشناسان فرانسوی در ایران

آ . گوداری رئیس اداره باستان شناسی ایران. ای . گوداری و رنه گروسه عضو فرهنگستان فرانسه.

هانری ماسه عضو و استاد دانشگاه.  پ . ژی دو مناس و هانری شارل پواش استادان دانشگاه

ش . ویرولو عضو دانشکده و رئیس انجمن آسیایی.  رابرت گرانت واتسن.

آبلبنیتسکی عضو انستیتو باستانشناسی آکادمی علوم شوروی سابق.  لسترنج.

بارنابه بریسون که بسال 1590 در پاریس تاریخ ایران باستان را نوشت.

سیلوستر دوساسی، پایه گذار مطالعات شرقشناسی  فرانسه بسال 1793 و مثلا کاشف روموز کتیبه های ساسانی.  بورنوف به سال 1836 و قبل از آن، گروت فند آلمانی مثلا از کاشفان خط میخی.

       تاریخ،  دانش مهمی چون بقیه علوم است، و  تاریخ واقعی  ایران بزرگ  باید بوسیله فرهنگستان تاریخ ایران، و توسط هیئت علمی ایرانی که توسط علاقه مندان دانشور تاریخی ایرانی انتخاب گردیده اند، و با شرایط قانونی خاص خود، و در پی تحقیقات کاملا علمی زمان بر نوشته و تایید موقت شود.  تاریخ دانش مهمی چون بقیه علوم است.   بنظر من کلیه آنچه که تاکنون به عنوان تاریخ و سرنوشت خوانده ایم،  نظرات شخصی نویسندگان آنها می باشد،  چه کتاب خطی تاریخی باشد چه نگارش چاپی دوران استعمار و یا موج دوم و چه جدیدترین نوشته تاریخی در وبلاگهای من.  آیا با شرایط فعلی می توان فرهنگستان تاریخ تاسیس کرد؟

    با اندیشه ای نو ایران را بسازیم

       در اواخر دهه اول قرن  21  هستیم و می بینیم و می دانیم بسیاری از کشورها به دست آوردهای بزرگ علمی و اجتماعی رسیده اند،  آینده متفاوتی  که آینده نگران امروز آن را پیش بینی میکنند حتماً اتفاق می افتد،  و باید با دیدی نو بدانیم که چگونه خواهد بود تا بتوانیم بر آن تاثیر گذاریم،  در این روزگار ما میتوانیم با دانش و بینش نو مسئول سرنوشت خود و اطرافمان باشیم،  و دیدی علمی و نو به همه چیز داشته باشیم.  انوش سعی می کند راهی جدید را طی کند،  و در این مسیر از عزیزان همراهی می طلبد.  یکی از کارهایی که میتوانید انجام دهید این است که  موضوعات و مسائل مطرح شده در مقالات انوش را مورد نقد و بررسی علمی قرار دهید،  خواهشاً در صورت امکان مطالب را با دقت مطالعه نمایید،  با اندیشه و تاملی در خور  قرن 21  نظر  خود را بفرمایید.  اهرمهای تغییرات و حرکت از قرن سابق به این قرن در دست روشنفکران اینترنتی است،  اما اول باید بوسیله ای از چگونگی این حرکت سریع آگاه شد،  و با هماهنگی به رشد تمدن نو رسید،  که برای شخصیت ایرانی برازنده است.  البته قبول پیشرفت های ویژه این قرن در دید تعدادی کمی از مردم که در جهالت عمیق و با مغزی فسیل شده هستند،  غیر ممکن است.

     برای گذر تاریخی از این سالهای مهم که راهی جدید و مرزهای نو می طلبد  فرای دانش و فکر سنتی امروزی است،  که در  اینجا  گفته ام.  با وجود وب و اینترنت براحتی امکان آن می باشد تا روشنفکران با تبادل نظر راهی نو برای دیگر هم میهنان عزیزشان بگشایند.   همچنین بدین وسیله میتوان بدون هرگونه اختلال در مسائل جانبی زندگی به مرامی نو دست یافت.  این برنامه می تواند مسیر و نگاهی نو وبینش علمی به آینده و سرنوشت باشد.  مدت  سه سال است وبلاگ هایی دارم و هزاران جوان عزیز ایرانی از آنها بازدید کرده اند،  و حدود یک سوم این خوبان نظراتی نوشته اند که باعث تشویق من برای ادامه داشتن وبهایم شده،  ولی جای تاسف است که اساتید با تجربه ایرانی فقط چند نفر می شناسم که با اینترنت دوستند.   اگر در گذشته می خواستم کتابی در باره دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران  بنویسم امکان آن نبود که به این ارزانی و راحتی در اختیار همگان باشد، ولی با وبلاگ براحتی این مهم تاریخی را گفتم و مچ دشمن دروغگو را گرفتم.  امیدوارم با نظرات پویا مرا یاری کنید.  بنظر شما روشنفکر چگونه آدمی است و برای پیشبرد اهدافش چکار باید بکند؟

   چند مطلب جالب:

  طنز جدی جوانی،   عزیز نسین نویسنده معروف ترکیه در مقدمه یکی از کتابهایش نوشته وقتی جوان و در دانشگاه افسری بوده، با بقیه هم قطا ران خودش نقشه جهان را جلوی شان می گذاشتند، و آن را خط خطی می کردند و نقشه ترکیه را از مغولستان تا اتریش می کشیدند، و وقتی چند سالی بزرگتر و عاقلتر شد، دید واقعیتها چیز دیگریست و عزیز نسین طنز نویس شد، و گفت اون خط خطی کردن نقشه ها هم خودش طنز جدی جوانی و سادگی بود.

     یونانیان قدیم  به سرزمینهای شرق یونان می گفتند پرس یا با گویش دیگر پارس در آن زمان به معنی جایگاه خدای آفتاب بود،  پارس نام یک قوم یا ملت نیست، نام تمام سرزمین وسیع  ایران بزرگ  در مرکز قاره کهن و با تمام مردم آن است که در سرزمین آفتاب زندگی می کردند و از طبیعت زیبای آفتابی لذت می بردند.  خود ایرانیان به کشورشان از ماوراء النهر تا بین النهرین ئیرانا می گفتند، البته با تلفظ های محلی .

   پایتخت های عراق و آذربایجان، واژهای ایرانی

       برگردان بغ (bagh )، بگ ( bag) وبک (bak ) در زبان پهلوی خدا، سرور و شاه می باشد. روستاها و شهر هایی که ریشه در این واژگان دارند از این قرارند:  روستای بغبغو در خراسان رضوی، روستای بغداد آباد در نزدیکی مهریز یزد،  بغداد پایتخت عراق و باکو پایتخت آذربایجان شوروی واژگانی هستند پهلوی از ریشه بغ وبک به معنای خدا.  روستای بغداده در خراسان جنوبی، بغرایی در خراسان جنوبی، بق در استان سمنان، روستای بق بقاب در خوزستان، بق مج در خراسان رضوی، روستاهای بکان و باکان (بکان) در استان فارس، روستای بکتاش در آذربایجان غربی،  تاش در زبان پهلوی از ریشه تاشیت به معنای آفریده است بنابراین بکتاش می شود آفریده خدا همان گونه که مهرتاش می شود آفریده مهر،  بکران در استان سمنان، بکیان در استان فارس، بگه جان در استان کردستان، بگدانه در استان فارس و بگ وبگان در استان سیستان و بلوچستان.

   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

   کلیک کنید:  کار گزاران و چهره های استعمار

    بخوانید و شما هم شروع کنید:   تاریخ نیک

   کلیک کنید:  کارگاه فکر سازی

   انوش راوید،    Anoush Raavid