دیدگاه ها در ماهیت جامعه

  رمز موفقیت جامعه

      جامعه ای موفق است،  که توده مردم آن رمز موفقیت را نیک آموخته باشند،  باید توجه داشت که آموزش ها منحصر به مواد درسی نظیر تاریخ و فیزیک و ریاضی و امثال آن در دوره های دبستان و دبیرستان و دانشگاه نیست،  بلکه هر فرد در تمام سنین زندگی نیاز به یاد گرفتن دارد.  برای آزاد بودن و آزاد زیستن و شهروند بایسته بودن،  گرفتار ماده گرایی و ماده پرستی نشدن و بطور کلی انسان واقعی بودن،  همیشه نیاز به یاد گیری و آموزش وجود دارد و بنا بر همین اصل و فلسفه است که دانشمندان بزرگ پدیدار شده اند،  و به جهان و بشریت خدمات بی پایان کرده اند.  ما یاد گیرندگان برای اینکه استعداد های مخصوص خود را بطور واقعی بکار گیریم بایستی به درجات مختلف و به روشهای گوناگون در روند جامع یاد گیری از نزدیک در گیر شویم.  بایست نحوه مشارکت موثر را فرا گرفته و سپس مشارکت نماییم و از طریق وارد شدن در حرکت نیرو های فکر سازی در پویایی خود و جامعه گام برداریم،  در واقع ما باید شهروند پویا باشیم،  نه شهروند حاشیه ای.

      شهروند حاشیه ای فردی است که قادر نیست و یا تمایلی ندارد،  آنچه را که جامعه بعنوان سهم عادلانه ای از وظیفه اجتماعی او برای مدتی طولانی تشخیص می دهد،  انجام دهد.  حاشیه بودن درجات گوناگون دارد،  از نقطه نظر بهداشت روانی هیچیک از ما کاملاً سالم نیستیم.  کسالت های ما ممکن است جزئی باشند،  مانند احساس ناراحتی،  و یا آنقدر شدید باشند که نیاز به توجه دائمی و حتی محبوس کردن را ایجاب نماید.  همه در یک تسلسل مدام هستیم اغلب ما از درجه خفیف تا متوسط و برخی بطور شدید،  حاشیه ای می باشیم،  این یک مسئله خانواده انسانی است،  که همه در آن سهیم هستیم.  بنا بر این همگان نیازمند آموزش مرتب و دائم هستیم،  تا بتوانیم رمز موفقیت جامعه را در فرهنگ گردونه یاد گیری بر پا سازیم.

     یک شهروند خوب،  بعنوان شخص خوبی که نقشی فعال و سازنده در جامعه خود ایفا می نماید،  شناخته می شود.  بطور آشکارا استعمال لغت شهروند جامع تر و فرا گیرنده تر از آنست که معمولاً آنرا بکار می بریم.  در اغلب موارد کلمه شهروند را با فردی که دارای تابعیت مملکت بخصوص بوده،  و از این نظر دارای حقوق و امتیازاتی است مربوط می سازیم.  از این گذشته در اغلب موارد اشتباهاً یک شهروند خوب به کسی گفته می شود،  که فقط به اصطلاح رفتارش خوب است،  و در روز رأی گیری پای صندوق می رود یا مالیاتش را به موقع می دهد.  ولی شهروند در یک جامعه دمکراتیک بایستی دارای معنی و مفهوم بیشتری باشد.  در یک نظام دمکراتیک اجتماعی شهروند خوب شخصی است،  که در بیشتر بنیاد هائیکه بافت آن جامعه را تشکیل می دهند بصورت فعال و سازنده مشارکت نماید،  بعلاوه از مسئولیتها، حقوق و امتیازات خود آگاه باشد و آنها را بکار گیرد،  و همچنین بایستی فردی باشد که تاریخ ایران او را شخص خوب نامیده است،  زیرا می کوشد استاندارد های ارزشها را،  در سطح بالایی کسب نموده،  و در سازمان های نوینی که فعالیت دارد بکار اندازد.

     این نوع شهروند خوب که در ضمن شخص خوبی هم هست،  کور کورانه دیگران را دنبال نمی کند،  مخصوصاً هنگامیکه اینکار خیانت به اصولی است،  که نوع انسانی را به صورت خلاق آزاد می سازد و رهایی می بخشد.  دستیابی به ایده آلها مشکل است،  از آنجایی که به عللی همه ما تا اندازه ای حاشیه ای هستیم،  مسئولیت های شهروندی خود را تا حد ممکن درک و اجرا نمی نماییم.  ولی برخی از ما قادریم،  با درجه ای از کارایی عمل کرده،  و در پیشبرد روند متمدن شدن مشارکتی پویا داشته باشیم.  برخی از مردم به علل گوناگون به میزانی که چیز کسب می نمایند،  مشارکت نمی کنند،  این افراد را می توان به عنوان شهروند حاشیه ای مشخص نمود.  ما بایستی سخت بکوشیم که این مسئله حاشیه بودن را تصحیح نماییم در غیر این صورت به وجود آوردن نظام اجتماعی که برای خود مجسم کرده ایم،  غیر ممکن خواهد بود.  هر نظام اجتماعی بوسیله میزان باری که قادر است حمل نماید محدود می گردد،  البته در بعضی از جوامع،  جغرافی ـ تاریخ وظیفه سنگین تری برای آنها تعیین کرده است. 

       از روزیکه انسان فرق بین بد و خوب را تمیز داد،  یعنی از آغاز وجدان،  مردم راجع به مسئله بعضی از افراد که به نظر می رسد،  نمی توانند زندگی خود را مطابق دلخواه جامعه اشان هم آهنگ کند آگاهی داشته اند.  بعضی از افراد قادر نیستند در محیط خود به فعالیت بپردازد،  ممکن است مبتلا به اعتیاد و یا الکلیسم و همیشه گرفتار باشند،  یا سواد خواندن و نوشتن به اندازه لازم نداشته باشند،  پرخاشگر بوده و توانایی نگهداری شغلی ندارند،  و یا مبتلا به بیماری عضوی و یا عدم توانایی در کار هستند.  امکان دارد که او خود را با بدبختی هایی که با آنها روبرو می شود تطبیق ندهد،  و در نتیجه به بیماری عاطفی مبتلا گردد،  یا ممکن است دارای نقص مادر زاد جسمانی یا روانی باشد،  که او را از صحنه رقابت اجتماع بیرون گذارده است،  و یا یکی از افراد پیری است که محدودیت هایی بیش از آنچه طبیعت برای آنها قائل شده،  بر خود روا داشته است.  از این گذشته شهر وندان حاشیه ای را می توان بین افرادی که اجباری برای کار کردن ندارند،  به این دلیل که از بنیه مالی کافی برای زندگانی بدون انجام کار بر خوردار می باشند،  پیدا نمود.  این افراد وقت و نیرو را در فعالیت هایی که هیچگونه تأثیر قابل ملاحظه ای در امر بلوغ فکری ایشان و یا بهبود نظام اجتماعی ندارند تلف می نمایند.

    شهروند خوب در تاریخ

     حدود 4000 سال پیش،  در دوره ای از تاریخ مصر باستان به نام دوره پادشاهی قدیم،  نشانه هایی از اندیشه جوابگویی آیند به مضنه ظهور رسید،  و پس از گذشت هزار سال در دوره ای بنام پادشاهی میانه این عقیده بطور کامل پرورش یافت.  بر اساس این عقیده چنین تصور می کردند،  که سرنوشت آینده یک نفر مرده بطور کامل بایستی به کیفیت اخلاقی زندگانی وی در روی زمین وابسته باشد.  لذا مردم نسبت به نان دادن به گرسنگان، آب دادن به تشنگان، لباس دادن به برهنگان و مسکن دادن به افراد بدون خانه علاقمند گردیدند.  علت این تمایل اجتماعی انباشتن گنجینه در بهشت،  و امید به پاداش شخص در زندگانی آینده بود،  نه کمک کردن به مردم بعلت اینکه به کمک نیازمند بودند.  این تصور با عقیده فعلی ما درباره پاداش و تنبیه بی ارتباط نیست،  با این وجود مردم شروع به اندیشیدن راجع به مسئولیت خود نسبت به یکدیگر و نحوه ارتباط خود با سایرین نمود.

     بدون شک نمونه هایی چند از تاریخ طولانی روابط انسانی نشان می دهد،  که نوع انسان طی قرون متمادی تا حدی نسبت به چیز هایی سوای خویشتن تمایل نشان داده است.  نظریه اجتماع مدار یک فرد نسبت به دیگری بعنوان یک اصل جامعه متمدن با جهش بوجود نیامد،  مشاهدات اتفاقی نشان می دهد،  که جامعه امروزی برای رسیدن به حقیقت درمان،  راهی بس طولانی در پیش دارد،  ما قادریم یکدیگر را دوست بداریم زیرا وجود داریم،  و نه برای اینکه اخلاق مان خوبست یا زیبا روی و یا قابل تمجید هستیم و یا به عللی دیگر.  در طول قرون متمادی برخی از مردم فکر کرده اند،  بکوشند تا به صورت یک خانواده انسانی در آیند،  از خصوصیات بشر است،  که دارای احساسات خود خواهی شخصی باشد،  این وظیفه بسیار بزرگی برای بشریت است،  که رفتار طبیعی خود را خنثی نماید.  البته بخشی از بشریت شجاعانه تقریباً بصورت مدام برای سال هایی طولانی از عهده اینکار بر آمده اند و لذا پیشرفت هایی را می توان مشاهده نمود.

    یکبار دیگر بر گردم به شهروند حاشیه ای،  تا تفاوت شهروند خوب و کمک هایی که او می تواند به شهروند حاشیه ای بکند،  تا او نیز شهروند پویا و شاد جامعه مترقی و دمکرات شود.  نظریه در باره شهروند حاشیه ای تحت تأثیر نظریه جامعه،  درباره چندین مسئله اساسی مربوط به طبیعت انسان و تفسیرات گوناگون از این عقیده اساسی قرار گرفته است.  در هر دوره ای از تاریخ بشر،  مذاهب همواره نقش موثر و فعالی در شکل دادن به نظریاتی که اساس دید اجتماعی را تشکیل می دهند،  ایفا نموده اند،  به تاریخ دین ها و آیین های ایرانی مراجعه شود.  تکامل نوعی از تمدن در فرهنگ های خاور نزدیک یا همان قاره کهن و اروپا این نظریه را توسعه داد،  که هر فردی فرزند خداوند بوده و بطور ضمنی به این نکته اشاره کرد،  که از لحاظ انسانی مساواتی وجود داشت که نیروی نهانی آن ممکن بود،  افرادی را که از لحاظ بهداشت، ثروت و ظرفیت عقلانی شانس کمتری داشتند،  به مرحله ای عالی از احترام معنوی و اجتماعی برساند.  نظریه مهم دیگری مسئولیت یک فرد را نسبت به دیگری مورد تأکید قرار می دهد.  آنچه در این جا مذکور افتاد دو اندیشه بسیار بزرگ است،  و تا حد معینی اساس نظام فعلی اجتماعی را تشکیل می دهد.

      ما با کندی تغییر می کنیم ولی میتوانیم تغییر کنیم،  این واقعیت بایستی اساس حمله و مبارزه را تشکیل دهد،  تغییرات انقلابی معمولاً به واکنش های انقلابی منجر می شوند،  و سود خالص در اغلب موارد بسیار اندک است.  تغییری که بر اساس آمادگی معقول و عمل مثبت و مدام،  که متکی بر دانش به طبیعت ما و سنت ما است،  باقی مانده و بخش معتبری از سنت ما را تشکیل خواهد داد.  گه گاهی برای راضی کردن انگیزش خود،  نیروی با ارزش زیادی را مصرف می کنیم،  که کاری یا بطور بهتر کار خوبی انجام دهیم.  در اغلب موارد اینکار بیشتر به جای اینکه مسائل اجتماعی را حل نماید،  بدرد ازاد کردن هیجانات حبس شده ما می خورد.  مسائل افراد حاشیه جامعه اسباب بازی نیستند،  و فرصت هایی هم جهت استخلاص شخصی یا دسته جمعی روانی نمی باشند،  بلکه مسائل جدی هستند،  که فکر و عمل مدام را به بهترین وجه ممکن ایجاب می نمایند.  عملی که بدون در نظر گرفتن عوامل موثر در هر مورد انجام می شود،  اغلب به سیر قهقرایی منجر می گردد.  این مشکل نیست که گوش گروه های بزرگ و با نفوذ اجتماعی را بگیریم،  البته هنگامی که می توانیم با اشتیاق شدید از ایشان درخواست نماییم که بدیها را تصحیح نموده،  و اژدهای اجتماعی را بکشند.  در برخی از محافل سیاسی، مذهبی و آموزشی این رویه معروف است.

     یک شهروند خوب بایستی یاد بگیرد که نقش خود را به عنوان شهروند آزاد و مسئول ایفا نماید و بکوشد که جامعه خود را به صورت یک نظام پویا و شکوفا و در حال پرورش در آورده و همچنین به دیگر هم میهنانش در جهت رشد و اظهار وجود یاری رساند.

   دیدگاه ها در ماهیت جامعه

      همه ما سعی می کنیم جامعه ای آزاد و دمکرات داشته باشیم،  برای کلمات آزاد و دمکراتیک معانی زیادی وجود دارد ولی بطور کلی مفهوم کلمات آزادی و دمکراتیک نزد مردمی که جامعه را تشکیل می دهند،  تعریف متفاوت و نیز نحوه عملکرد مختلف را دارا می باشند.  بعلاوه گروه هایی از مردم دوست دارند،  که از هر گونه قید و بند و کنترل غیر ضروری خواست آنها،  آزاد باشند.  مردم متفکر نیاز دارند،  که در مبارزه و کوشش جهت حل مسائل زیادی که با آن مواجه هستند آزاد باشند،  آزادی در انجام این نوع فعلیت روند بلوغ فکری فرد را تقویت می نماید.  آزادی فردی منحصراً وقتی با رفاه نظام اجتماعی که فرد جزئی از آنرا تشکیل می دهد تلاقی مینماید بنظر می رسد،  که برای فعالیت خلاق و پرورش هر فرد ضروری باشد،  زیرا آزادی می تواند فرصت مشارکت سهم مخصوص هر فرد را برای رفاه همگانی به او عرضه کند.

      آزادی و جامعه آزاد مسائل زیادی دارد،  در واقع آزادی بطور ضد و نقیض بوسیله عده ای از مردم که نیاز به آزادی دارند،  بوجود می آید.  در این جا مانند موارد زیاد دیگری اینان دشمنان خویشتن هستند،  و اغلب علاقه بیش از حدی به رفاه خود دارند، حتی اگر به ناراحتی سایرین منجر شود.  چون ترس های گوناگونی را در خود پناه داده و در جستجوی امنیت هستند،  و ضمن تلاش برای امنیت،  از امتیازات و آزادی های خود سوء استفاده می نمایند،  بدین صورت آنها از سایر مردم جدا می شوند.  همه ما نیازمندیم احساس کنیم که در زندگانی دارای هدفی می باشیم و در جستجوی نوع تکامل هستیم،  اغلب مواقع نیاز به این تکامل را با وفا داری بیجا نسبت به ماده پرستی و با احاطه کردن خود بوسیله اشیاء دنبال می کنیم.  هر چه بیشتر کسب می کنیم موقتاً احساس بهتری می نماییم.  بعلاوه ما موجودات دمدمی مزاجی هستیم و این نکته در تمایل ما به فردیت و در ضمن جزئی از جامعه بودن پدیدار می گردد.  تمایلاتی که غیر قابل تطبیق بنظر می رسند بایستی با یکدیگر مطابقت داده شوند.

     زندگی کردن به معنی مطلق آن اطلاعاتی را که برای داشتن صلاحیت سیاسی، حرفه ای، روانی و فرهنگی مورد نیاز ما می باشد فراهم نمی نماید.  ما فقط بخشی از پاسخ های بحران های شخصی و اجتماعی خود را می دانیم،  ولی این نکته را نیز فرا گرفته ایم که با دست اندر کار شدن مشارکت کردن و با سهیم شدن در جامعه از تمام جنبه ها بعنوان افراد رشد کرده،  و ضمناً به نظام اجتماعی کمک می نماییم.  بعلاوه می دانیم که اینکار وظیفه افراد معدودی نیست بلکه وظیفه ایست که بایستی بوسیله هر یک از اعضای جامعه آزاد پذیرفته شود،  البته اگر قرار بر این باشد که جامعه به آزادی برسد و ادامه دهد.  آنچه تاکنون متوجه شدیم،  آزادی یک اصطلاح کاملاً نسبی است،  که مستقیماً با کوشش سازنده و مسئولیتی که هر فرد میل دارد،  برای نگه داری و پیشبرد آن بکار برد مربوط می شود.  ما یاد می گیریم که اینکار را از طریق مساعدت کردن، ایجاد و مشارکت در برنامه های سازمان یافته یادگیری و با خواندن و مطالعه شخصی که دید ما را گسترش می دهد انجام دهیم.  ما روند کار را از طریق کار برد اطلاعات نوین خود به نحو عاقلانه و خردمندانه تکمیل می نماییم،  در نظر داشتن دانایی قرن 21 بسیار مهم می باشد.

      شهروندان فعال جامعه را می سازند و آنرا بطرف دمکراسی و آزادی می برند، برنامه ها را می سازند و سازمان می دهند هدف های کلی را در نظر می گیرند،  و با هدف های خاص ترکیب می کنند.  مثلاً اتحادیه های کارگری و یا انجمن های مذهبی و غیره را با طرح های کار بردی و مقاصد واضح و مشخص عرضه میکنند،  و ارتباطات مناسب انجام می دهند  و اجرایی دقیق پیشه می نمایند،  که هدف های آن باعث پیشرفت شهروند و نظام اجتماعی او می گردد .  اگر این نکات مورد غفلت قرار گیرد و هدف های محدود پیگیری شوند نتیجه ای جز قصور ورزیدن شهروند فعال و سازمانها در امانت اجتماعی ببار نخواهد آمد،  اینجا لازم به یاد آوری است مطالعه و پیگیری وبلاگ های انوش راوید کمک بزرگی در جهت بر پایی جامعه نوین می تواند باشد.

   آیا شما می دانید فکر کردن چیست؟

   آیا شما شهروند فعال و پویا و شاد هستید؟

   آیا شما می دانید شهروند سرخورده چه کسی است؟

   آیا شما شناختی از جامعه و تاریخ آن دارید؟

   تفاوت شهروند ها و جوامع چه می باشد؟

   می توانید ده ها و صد ها پرسش از این دست بپرسید؟

   آیا می توانید درک خود را از مقالات کارگاه فکر سازی در نظرات وبلاگ بنویسید؟

   کلیک کنید:  تاریخ اندیشه در ایران

   کلیک کنید:  مبارزان

  انوش راوید  Anoush Raavid

 حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم  سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ انوش راوید  بنام:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com  

حرکت گسترده را درک نماییم

   آینده شغل های چه می شود

      بسیاری از عزیزان درباره کار و شغل و آینده خود نگران هستند،  با وب گذر دیده ام که در جستجوی گوگل می پرسند،  آینده شغلی این و یا آن کار و تخصص چه می شود،  و به این وبلاگ می رسند،  بنا بر این تصمیم گرفتم این بخش سازمان آینده نگری را درباره آینده کار و شغلها بنویسم.  در قرن 21  دیدگاه ها برای کار متفاوت از گذشته است،  در قرن قبلی و موج دوم دریافت حقوق ماهیانه ایده آل بود،  و مردم از ابتدای شروع زندگی تمام تلاش خود را صرف این میکردند،  که در جایی استخدام شوند و حقوقی بگیرند،  و اگر حقوق بگیران یک ماه چک حقوق خود را دریافت نمی کردند،  نگران و افسرده میشدند.   با تغییرات ناپیوسته که در قرن سنت گریزی توضیح داده ام،  بطور قطع نباید انتظار داشت که چون قرن گذشته در جایی استخدام شد،  و ماهیانه ای گرفت،  باید با اشکال کار و اشتغال و ایجاد درآمد در قرن 21  آشنا بود،  و بتوان از تغییرات اقتصادی بهره برد و با خلاقیت و اطلاعات کار ساخت.  دنیای کار به این دلیل تغییر می کند که سازمان های کار شیوه های خود را تغییر می دهند.  در همین حال،  سازمانها مجبور هستنند،  خود را با دنیای تغییر یابنده کار انطباق دهند.  تنوع ها و تخصص های بیشتر و رقابت های سریعتر ملی و جهانی می گردد،  در نتیجه نوعی تفکر جدید از کار را می طلبد.

      بنظر می رسد کار و سازمانها در هر دو بخش عمومی و خصوصی با دنیایی سخت تر مواجهند،  دنیایی که کارآیی آنها حساستر و ظریف تر از گذشته داوری میشود،  و امکان محافظت کمتری برای پناه گرفتن در مقابل مشکلات وجود دارد،  ولی متقابلاً امکان برد خوب بالاتر می باشد.  شرکتها در تلاش برای انطباق با دگرگونی های بسیار سریع،  در جهت تغییر ساختار تشکیلات اداری موج دومی خود،  با یکدیگر به مسابقه برخاسته اند.  شرکت های عصر صنعت قرن گذشته معمولاً نمودار های سازمانی مشابهی داشتند،  که هرمی و یکپارچه و دیوان سالار بود.  در قرن 21  تکنولوژیها روز افزون است،  و بازارهای سریع میچرخد،  و نیاز مصرف کننده گان امروزی بشدت تغییر می کند،  و سازمانها تحت فشار های گوناگون اقتصادی قرار دارند،  بنابر این، هم شکلی اداری گذشته آنها،  در شرف اضمحلال است.  جستجو برای یافتن شکل های کاملاً جدید سازماندهی همچنان ادامه دارد.  واژه های،  بهینه سازی سازمان و یا بازسازی سیستم و یا  مدیریت نو مهندسی را باید نام برد،  که سعی دارد ساختار بنگاه را حول محور فرایندها،  و نه بازارها یا تخصص های دشوار،  از نو طراحی کند.  یکی از مشکلات طراحی نو برای سازمان های کار و اشتغال وجود تشکیلات اداری قدیمی است،  که به شیوه قرن گذشته اداره میشوند و نتوانسته اند تغییرات را درک کنند.  سازمان های بالنسبه استاندارد شده،  به تکنولوژی های بالا،  دست می یابند و به مراکز سود آور تبدیل میگردند،  و میتوانند روز افزون به ائتلاف های استراتژیک و سرمایه گذاری های مشترک و کنسرسیوم ها اقدام کنند،  که بسیاری از اینها از مرز های ملی فرا تر می روند.  

      بسیار از کارها که در این قرن وجود دارد در قرن گذشته وجود نداشت،  امروزه بسیاری از جوانان احساس می کنند جامعه حق کار و دستمزد آنها را خورده. این برای آن است که نتوانسته اند تغییرات نا پیوسته قرن 21   را بفهمند.  ماهیت کار نیز دگرگون شده است،   در موج دوم کارها کم تخصص بودند،  و براحتی قابل تعویض و یا جایگزینی بودند.  آموزش و پرورش انبوه پرور قرن گذشته افراد را به سبک کار کارخانه ها  برای کار های یکنواخت و تکراری آماده می ساخت.  ولی در موج سوم برعکس می باشد،  و با افزایش شدید نیاز به مهارت،  کار هر چه تعویض ناپذیر می شود.  نیروی عضلانی اساساً قابل جایگزینی است،  اگر کارگری کم مهارت استعفا کند یا اخراج شود،  به سرعت می توان با هزینه ای اندک،  فرد دیگری را به جای او گماشت.  به عکس،  با بالا رفتن سطح مهارت های تخصصی مورد نیاز اقتصاد موج سومی،  یافتن شخص مناسب که مهارت های مورد نظر را داشته باشد،  دشوارتر و گران تر می شود.  در کارهای موج دومی،  نگهبانی که از یک اداره اخراج می شد،  مجبور بود برای کار مجدد با بسیاری از کارگران عضلانی بیکار رقابت کند.  یا در جایی سریداری کند.  اما در موج سوم مهندس کامپیوتری که سالهای عمر خود را با کامپیوتر سر کرده،  نمی تواند کار دیگری جز تخصص خودش انجام دهد.  یا یک دکتر الزاماً فاقد مهارت دیگری است.  حتی کارگر کارخانه در قرن جدید فقط قادر است با تجهیزات فنی همان کارخانه کار کند،  و جابجایی براحتی امکان ندارد.  افزایش تخصص و تغییرات سریع در مهارت های مورد نیاز،  از تعویض پذیری کار می کاهد.  افراد باید خود را با شرایط انطباق دهند و حتی از فرصتها بهره گیرند،  بهتر است با مطالعه قرن سنت گریزی مسیر خود را در ابتدای قرن 21 خوب بیابند،  و تغییرات عظیمی که طی بیست سال گذشته در شیوه و بازار کار شده و سال های آینده ادامه خواهد داشت،   با هوش ایرانی خود بشناسند.

      با پیشرفت امور اقتصادی و دانش تولید،  تحول دیگری در نسبت کار مستقیم به کار غیر مستقیم به چشم می خورد،  در اصطلاح سنتی، کارگران مستقیم یا کارگران خط تولید،  کسانی هستند که در داخل کارخانه واقعاً به ساختن محصول مشغولند و ارزش افزوده تولید می کنند،  و کسانی که غیر مولد توصیف می شوند،   نقشی غیر مستقیم در خط تولید دارند.  امروزه با برخورداری از تکنولوژی  نسبت کارگران خط تولید کارخانه به کارمندان و کارکنان جانبی،  در داخل کارخانه،  کاملاً تغییر کرده.  ارزشی که نیروی کار غیر مستقیم تولید می کند،  اگر از نیروی کار مستقیم بیشتر نباشد،  کمتر نیست.  پیچدگی روز افزون اقتصاد،  انسجام پیشرفته تر و مدیریت عالمانه و تکنیکی تری را می طلبد،  که نیازمند ابزار خاص است،  و آن چیزی نیست جز سازمان های نوین قرن 21 ،  که دانستن چگونگی آن مهم است.

   محل کار شما خانه دوم نیست

      کار سازمانها قرن 21 با طرح های نوین،  درست و سالم عمل کردن است،  دیگر مثل گذشته نیست که مشاغل یک سازمان خانه دوم شخص باشد،  که نیمی از زندگی خود را در کنار خط تولید بگذراند،  همچنین دیگر یکی از بازو های حکومت نیستند که مالیاتها و حق بیمه ها را جمع آوری کنند.  مانند قرن گذشته و حقوقها و مستمریها از آن پرداخت شود،  و یا  ضمنی نوعی سیاست در آمدها را به اجرا بگذارند،  و یا در نوعی سیاست های مالی و ارزی همکاری نمایند.  سازمان های اشتغال سنتی قرن گذشته،  عادت کرده بودند که به راحتی به مثابه نوعی ابزار اعمال سیاست های دولت عمل کنند،  که این وضع نفوذ عوامل نادرست در آنها را هم در پی داشت.  اما اکنون در قرن 21 مرتباً در صد کمتری از جوانان را بصورت تمام وقت استخدام می کنند،  و همچنین از ابزار دولتی بودن و سودمندی شان کاسته شده است.  نیرو هایی که توانایی کار با دانایی این قرن را دارند،  نمی توانند در سازمان های سنتی توانایی خود را نشان دهند.  اندیشه خانه دوم باز مانده از قرن گذشته نیز سد راه انجام درست وظایف این افراد و سازمانها شده است.  وظایفی که در واقع تامین کالاها و خدمات مناسب برای مشتریان می باشد.  اداره روند پیچده جدید،  مستلزم شکل های تازه رهبری و انسجام سراسری فوق العاده سطح بالایی است،  که آن نیز به نوبه خود مستلزم حجم های هر چه عظیم تری از اطلاعات است،  که باید در سراسر سازمان جریان داشته باشد.  در قرن 21 بیش از نیم نیروی کار و مشاغل را مهارت های مغزی تشکیل میدهند،  که حرفه ها و تخصص های دانشگاهی دارند،  هر روز بیشتر از گذشته افراد هوشمندی وارد بازار کار می شوند که حرفه ها را هوشمندانه انجام می دهند.  

      قرن 21 شروع انقلابی در تولید دانش و ثروت است،  که متعاقب آن واژگونی و دگرگونی جوامع را در پی دارد.  برای درک تحولات خارق العاده که از این پس رخ خواهد داد،  و همچنین برای پیش بینی تحولات بمراتب شگفت انگیز تری که در پیش داریم،  لازم است ویژگی های مهم اقتصاد نوین موج سومی و سیاسی این قرن را از نظر بگذرانیم.  چرخش به سمت تکنولوژی های انعطاف پذیر هوشمند،  تنوع و گوناگونی را اشاعه می دهد.  و مصرف کننده را در انتخاب چیز های مورد نیاز شان با دامنه ای وسیع روبرو کرده است،  و منوط به تبلیغات های گسترده می کند که سر نخ آن دست سیاسیون می باشد،  و این سیاسیها را سرمایه ها انتخاب می کنند.  بازار تولید و مصرف در انبوهی از انواع کالاها سر در گم است،  کالا هایی که در نقاط تعیین شده اقتصادی و با استاندارد مشخص تولید میشوند.  ولی این بازار انبوه نیز خود باید هر چه بیشتر و بیشتر به بازار های مناسب و متعادل تجزیه شود،  و در آن حال نیاز مشتریان تنوع می باید.  دسترسی به اطلاعات گسترده و بهتر به موسسات تجاری امکان می دهد بازار های خود را شناسایی کنند،  و در خدمت تامین نیاز های خرده بازارها قرار گیرند.  مغازه های اجناس تخصصی،  بوتیکها، فروشگاه های بزرگ، سیستم های تلویزیونی و کامپیوتری خرید از خانه،  خرید پستی و دیگر سیستمها،  مجاری روز افزونی را ارائه می دهد،  که از طریق آنها توزیع کننده گان می توانند اجناس خود را در بازاری هر چه انبوه زدایی شده تر به مشتریان عرضه کنند.  در همین حال تبلیغات از طریق رسانه ها،  بخش های هر چه کوچکتری از بازار را هدف می گیرند،  با فعالیت گسترده تلویزیون های ماهواره ای که براحتی در دسترس می باشند،  تجربه ای شگفت انگیز به مخاطبان انبوه،  خط تایید می گذارد.  در چنین سیستم هایی فروشندگان می توانند خریداران را با دقت بیشتری هدف قرار دهند.  انبوه زدایی همزمان تولید و توزیع و ارتباطات،  اقتصاد را نیز دچار انقلاب می کند و آن را از همگونی به سمت نا همگونی بی اندازه سوق می دهد.  در چنین بازار  و اقتصاد قرن 21  ما باید جایگاه  خود را شناسایی کنیم،  و بتوانیم با بکار گیری دانایی،  خواه بصورت استراتژیک و خواه عملیاتی توانایی خود را در تغییر و ایجاد و کسب موفقیت افزایش دهیم.  ایران هدف تبلیغات تولید کنندگان است و تولیدات ایران توانایی کمی در رقابت دارند،  و سرمایه های جهانی که به موازات سیاست جهانی است،  با برقراری اصول چرخه یادگیری دانش سازمان های خود را بالا می برند.

      باید دقیق در نظر داشت،  دگرگونی تاریخی که از دهه آخر قرن 20  شروع شده،   بسرعت در حال پیشرفت است،  ولی متاسفانه بخش اعظم تفکر اقتصادی در ایران نتوانسته آن را درک کنند و به آن برسند.  شرکت هاي کوچک،  اکثريت سازمان هاي اشتغال زا را در اقتصاد هاي توسعه يافته شکل مي دهند.  براي مثال در سال 1994،  دو سوم جمعيت در حال کار اتحاديه اروپا در موسسات کوچک يا متوسط با کمتر از 250 نفر کارمند، اشتغال داشتند.  تا سال 2001،  8/99 درصد شرکت هاي اتحاديه اروپا،  در طبقه شركت هاي كوچك و متوسط قرار مي  ‌گرفتند.  رقم مشابه و يا اندکي کمتر را در انگليس مي بينيم.  در سال 1999،  7/3 ميليون شرکت بر آورد شد و تا سال 2004،  شركت هاي كوچك و متوسط بيش از 99 درصد کل شرکتها را تشکيل مي ‌دادند،  که چيزي در حدود 5/47 درصد كل كاركنان را در استخدام داشتند.  در ايالات متحده،  در سال 2003،  97 درصد شركتها،  كمتر از 500 كارمند داشتند،  و 2/87 درصد از اين افراد شاغل، کمتر از 20 سال سن داشتند.  طي سال 2002 در ايالات متحده،  هفتصد هزار بنگاه اقتصادي که کمتر از 500 کارمند را در استخدام خود داشتند،  رسما منحل شدند.  عمده مدارک و دلايل مرتبط با نرخ بالاي فنا و اضمحلال را مي توان به ناتواني آنها در عبور از موج دوم به سوم و انطباق با تغيير،  فقدان کنترل در دوره رشد شرکت و محيط و زير ساختها نسبت داد  .به طور خلاصه، هدف فعلي ما بررسي این است که آینده شغل ها چه می شود،  و نیز موضوعات است که پيش روي سازمانها و موسسات کار آفريني کوچک در ابتدای قرن 21   قرار دارد.  مسائل عقلانی که انطباق با تغيير و بويژه تاکيد و تمرکز روي مفاهيم ضمني تغيير،  در شغل ها و سازمانها براي مديريت کار و کارکنان را در بر دارند.  در موسسات كار آفريني كوچك،  هر نوع بررسي در مورد فرهنگ سازماني مي ‌بايست با مديريت خواست،  و نظارت شخصي و مستقيم خود مالكان به انجام برسد.  سازمانها ممكن است در پاسخگويي به نشانه ها و علائم مختلف بازار،  محصول و نيروي كار،  به طور گوناگون عمل كنند،  اما از رهگذر مالكان است،  كه اين نشانه ها و پاسخ ها به طور گسترده جهت دهي و تعديل مي شوند.

   حرکت گسترده را درک نماییم

      در قرن سنت گریزی ما با تهاجم گسترده تکنولوژی و دانش نو روبرو هستیم،  در صورتیکه نتوانیم این حرکت گسترده و در ضمن سازنده را درک کنیم سرخورده میشویم.  واژه ها و صحبت کردن ها درباره کار و سازمان،  راه جدید را به ما نشان میدهد.  مثلاً یکی از نشانه های نوع جدید سازمان هایی که در قرن 21  شکل گرفته اند،  تغییر محسوس زبانی است که در صحبت کردن درباره این سازمانها به کار می گیریم.  سازمانها قرن گذشته ساختار غول آسای مهندسی تلقی می شدند،  که قسمت های انسانی آنها عمدتاً قابل تعویض بود.  ما در باره ساختار و نظام آنها،  داده ها و ستاندها،  و ابزار های کنترل و اداره آنها چنان صحبت می کردیم که گویی کل آن سازمان یک کارخانه بزرگ است.  امروزه زبان صحبت درباره سازمانها تغییر کرده و دیگر مهندسی نیست بلکه سیاسی است،  و بیشتر از تکنولوژی نو و شبکه ها،  هسته ها و ائتلافها،  و نفوذ قدرت های اقتصادی و سیاسی صحبت می کنیم تا کنترل،  از رهبری با دانایی قرن 21  صحبت می کنیم تا مدیریت از بالا.  گویی ناگهان متوجه این واقعیت شده ایم که سازمانها از مردم هوشمند تشکیل شده اند،  نه فقط دسته های یدی،  یا کسانی که نقش هایی را در اداره سیستم سنتی ایفا می کنند.  اگر درباره این مسئله بیاندیشیم خواهیم دید، که نا پیوستگی تکان دهنده ای خزنده بدون آنکه متوجه شویم بر همه ما عارض شده است.  تفکر جدید درباره سازمانها خود را به اشکال گوناگون نشان می دهد،  که میتوان اینها را سازمان شبدری،  نامید،  که هر سازمان بنا بر دانش و توانایی کار خودش را می کند و تما ماً در یک پیوستگی و ارتباط با هم هستند،  و زنجیر وار امور و تولید را اداره میکنند.  نا پیوستگی کار،  سرانجام بر کاری که انجام می دهیم تاثیر خواهد گذاشت،  چنانچه در یادگیری و تغییر جدی باشیم،  به جدال با این نا پیوستگی ها نمی پردازیم،  بلکه از آنها استفاده می کنیم.  برای آنکه همه چیز منسجم و یکپارچه باشد،  باید از شبکه های کامپیوتری و الکترونیکی و دیگر تکنولوژی های اطلاعاتی بهره گرفت،  و به تشکیلات دولتی برای حرکت به قرن 21  و سنت گریزی فشار آورد.  

      در قرن سنت گریزی دیگران نباید برای ما تصمیم بگیرند،  ما باید تصمیم بگیرم می خواهیم در کجای جامعه و کار و شغل باشیم،  باید با هوش و تخصص خود کار مان را بسازیم.  مطالعات عمیق در تحلیل ها،  استراتژی و تاکتیک جهت پیشبرد کار و شغل لازم است،  بدین منظور وبلاگ های انوش راوید کمک بزرگی می تواند باشد.  مثلاً در مورد کشاورزی،  ایران در قرن گذشته هنوز در موج اول سرگردان بود،  و در سی سال پیش دو/ سوم جمعیت ایران را کشاورزان تشکیل میدادند،  امروز هر چند هنوز با شیوه موج اول است ولی یک/ پنجم جمعیت ایران را کشاورز تشکیل میدهد.  این تغییرات و کاهش نیروی کار کشاورزی دلیلی بر کاهش تولید نبوده،  بلکه تولید هم افزایش یافته است.  بخشی از این نیروی خارج شده از روستا بسمت صنایع آمده،  و صنایع انبوه هم به همین شکل کاهش نیرو داشته ولی در نهایت افزایش سازمان های کوچک در قرن 21 را داشته ایم.  سالی  55 هزار شرکت جدید در این چند سال اول قرن ثبت داشته ایم.  درک این تغییرات ناپیوسته و حرکت به موج سوم بسیار مهم می باشد،  در صورتیکه در جایی دولت توانایی هماهنگی را نداشته وظیفه ماست که بگوییم و مطرح نماییم.   

       حقیقت این است که جمعیت و نیروی کار ایران بشدت در حال گسترش است،  ولی نیروی کار و اشتغال توده ای در حال کاهش می باشد.  در واقع هر روز نیازمند ایجاد سه تا چهار هزار شغل جدید هستیم، که در شرایط فعلی نیروی کار،  می باید اکثراً کار فکری باشد.  با وجود دگرگونی جهانی در تولید مکانیزه و چرخش اشتغال از کار یدی به بخش خدمات و مشاغل فکری،  که این می تواند برای اقتصاد هایی که هنوز در موج دوم هستند زیان بار باشد،  البته در این زمان،  متفکران ایرانی می توانند تجربه ای نو را برای تزریق درک تغییرات ناپیوسته به تشکیلات دولتی،  بنا به ذوق و سلیقه خود بدست آورند.  همچنین با استفاده از تکنولوژی جدید،  ارتباطات بسیاری از کارها و خدمات زمان و مکان ندارند،  و به راحتی در همه جا در دسترس می باشند.  این مسئله مهمی است که دولت باید در نظر داشته باشد،  وظیفه انسان قرن 21  است که این شرایط را با هر زحمتی که شده،  و با ابتکار خود به ادارات تحمیل کند.  هم اکنون بسیاری از کارها به پیمانکاران سپرده شده،  ولی سیستم کنترل بر کار آنها هنوز موج دومی است،  نه موج سومی،  که متعاقباً عدم کیفیت و نظارت عمومی را دارد.  و همچنین باعث گردیده کارگران امنیت شغل دائم نداشته باشند،  اما مدیران هسته اصلی سازمانها با استفاده از امکانات بدست آمده،  شغلشان دائمی است.  تا قبل از اولین انقلاب بورژوازی خاورمیانه یعنی انقلاب مشرو طیت،  هیج ایرانی قادر به تجسم اقتصاد صنعتی نبود و تنها فعالیت مولد را،  کشاورزی می دانستند.     

      سرعت حرکت ایران از موج اول به دوم بسیار سریع بود، و همچنین از حدود ده سال پیش،  چرخش از کار یدی موج دومی به کار خدماتی و فعالیت فوق نمادین موج سومی،  فراگیر و پرهیجان و تعویض ناپذیر شده است.  بازتاب جهانی گذار بزرگ، در این واقعیت حیرت آور متجلی گردیده که صادرات جهانی خدمات و مالکیت فکری یا فروش تکنولوژی،  هم اکنون با مجموع صادرات الکترونیک و یا اتوموبیل و یا صادرات مواد غذائی برابری میکند.  آینده نگران از دو دهه قبل این چرخش عظیم را پیش بینی می کردند.  اما چون هشدار های اولیه با بی اعتنایی مواجه گردید،  این گذار به طرز غیر ضروری سخت و پر تب و تاب شد.  صنایع کهنه زنگار گرفته خیلی دیر به فکر استفاده از کامپیوتر و  سیستم های اطلاعاتی الکترونیکی و تکنولوژی قرن 21  افتادند،  و نیز در باز سازی خود کندی به خرج دادند،  متوجه شدند در کام رقابتی فرو رفته اند که هر دم شتاب بیشتری می گیرد،  و در نتیجه موج اخراج دست جمعی و ورشکستگی و تلاطمات دیگر اقتصادی آنان و جامعه را فرا گرفت.   بسیاری از آنها گرفتاری های خود را ناشی از رقابت خارجی و نرخ های بالا یا پایین بهره و نظارت بیش از حد دولت و هزاران عامل دیگر دانسته اند،  یقیناً برخی از این عوامل نقشی داشتند.  اما اغلب شرکت های دود کشی قدرتمند،  از قبیل نساجی و فولاد و اتومبیل سازی و کشت و صنعت نیشکر،  که اینها مدتها اقتصاد را تحت سلطه داشتند،  بخاطر تکبر و خود بینی هایشان و عدم توانایی در هماهنگ سازی با اقتصاد جهانی یا ضرر دادند و یا صدمه دیدند،  که در نهایت بخش هایی از آنها به شکل سازمان های شبدری قرن 21  قرار گرفتند،  و بعضی دیگر مجبور می شوند تنگ نظری و نزدیک بینی مدیریتها را کنار گذاشته و به جمع شرکت های امروزی بپیوندند.  کارخانه های قدیمی موج دومی در ایران اساساً مونتاژ بودند و به نیرو هایی کم مهارت احتیاج داشتند،  ولی به عکس عملیات موج سومی به مهارتهایی متنوع و دائم در حال تکامل و به روز نیازمند است،  یعنی کارگران،  کمتر و کمتر می توانند جای یکدیگر را بگیرند،  این امر مسئله بیکاری را وارونه می کند.  در واقع نیروی کار انعطاف پذیر،  یا کارگران پاره وقت و موقتی  ایجاد گردیده که دور هسته اصلی سازمانها را تشکیل می دهند،  و رشد یابنده ترین بخش عرضه اشتغال قرن 21   را تشکیل میدهند.  این رشد و اشتغال بیشتر در بخش خدمات خواهد بود و همچنین صنایع نمی توانند محصولات خود را مانند قرن 20  انبار کنند،  زیرا از روز بودن خارج می شود،  و همواره سعی خواهند کرد خدمات و تولیدات خود را متناسب با نیاز مشتریان و رقابت بین المللی هماهنگ کنند.

   چند پرسش:

  شما علاقمند هستید،  کدام نوع کار داشته باشید،  یدی یا فکری؟

  شما چگونه نیروی کاری میتوانید باشید؟

  در چنین شرایطی،  آیا ما می توانیم در امواج قبلی بمانیم؟

  دوست دارید فرهنگ سازمانی که در آن کار میکنید چگونه باشد؟

  آیا شما تاکنون میز گرد مدیریتی از راه دور به شیوه قرن 21  داشته اید؟

  شما می خواهید چه نوع سازمان پیمانکاری داشته باشید؟

  آیا شما می توانید پرسش های دیگری درباره شغل و کار و آینده از خود بکنید و پاسخ دهید؟

   کلیک کنید:  پیدایش تحولات اجتماعی

   کلیک کنید:  پارتی زان یا چریک

  انوش راوید  Anoush Raavid

 حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم  سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ انوش راوید  بنام:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com

سلسله صفویه

  سلسله صفویه

   پیش گفتار

      کرونولوژی های ذکر شده در زیر از کتاب های تاریخ موجود می باشد،  و مورد تأیید من نیستند،  در حال کار تحقیق و تشخیص دروغ ها از واقعیت ها می باشم و به مرور بخشهایی را اصلاح و تأیید موقت می کنم.  این صفحه را،  جهت یاد آوری کار بزرگ تاریخ نویسی نوین ایران باز نموده ام،  که این برنامه موج نو سبک جدید و مبنای دیگری در کار جغرافی ـ تاریخ می طلبد. 

  مدت دوره صفویه:  238 سال 1499 تا 1736 میلادی

  حوزه حکومت:  ایران، قفقاز، افغانستان، بلوچستان، سرحدادت

  پایتخت:   اصفهان

   سیر تمدن و فرهنگ و مذهب و ادبیات و هنر در دوره صفویه

     انتساب این سلسله به شیخ صفی الدین اردبیلی(1252 ـ 1334 م) وجه تسمیه آن به سلسله صفویه است،  بعضی از مورخین نسبت شیخ صفی را به امام موسی کاظم برادر کوچک اسماعیل (امام اسماعیلیان) رسانیده و شاهان صفویه نیز خود را از اولاد علی می دانسته اند و چون ایرانیان بعد از اسلام به جهات ملی و مذهبی حضرت علی را دوست می داشتند نسبت به اولاد و احفاد آن حضرت نیز ارادت می ورزیدند.  شیخ صفی الدین و بعد پسرش صدر الدین مریدان بسیاری در گیلان پیدا کردند.  ایشان از عرفا بوده و موسس فرقه ای از تصوف در میان قبایل ترک گردیدند و مذهب شیعه را ترویج و تقویت کرده و نفوذ پیروان ایشان در شمال باختری ایران و خاور و جنوب آناطولی بسط یافت.  شیخ جنید پسر خواجه علی پسر صدر الدین خواهر زاده اوزان حسن را بزنی گرفت و برای افزودن قدرت سیاسی به قدرت روحانی حمایت اوزون حسن را بدین وسیله به دست آورد،  و پسرش شیخ حیدر دختر اوزون حسن را موسوم به مارتا که از زن یونانی داشت به زوجیت آورد و پیروان خود را به صورت افراد مسلح متشکل موسوم به قزل باش یعنی صاحب عمامه سرخ در آورد. وی از مارتا سه پسر یافت سلطان علی، ابراهیم میرزا، شاه اسماعیل......

     معروف ترین شعرایی را که در این دوره می توان نام برد عبارتند از:  وحشی بافقی، عرفی شیرازی، هاتف اصفهانی.  حکما و فلاسفه و علماء شیعه معروف این عصر عبارتند از شیخ بهایی، شیخ الاسلام اصفهانی که صاحب تألیفات متعدد است،  ملا صدر الدین شیرازی و میرداماد و ..... نثر نویسی در دوره صفویه از سادگی بیرون رفته به صورت بسیار مشکل و مغلق در آمد و نمونه اکمل آن بقلم میرزا مهدی خان در زمان نادر شاه دیده می شود که دره نادری را نگاشته است.  در همین عصر چند فرهنگ فارسی نیکو در دربار شاهان فارسی زبان هند نوشته و چاپ شده که هنوز از مراجع زبان فارسی است،  یکی برهان قاطع و دیگری فرهنگ جهانگیری به نام شاه جهانگیر و دیگری فرهنگ رشیدی است.

   پادشاهان:  شاه اسماعیل صفوی، شاه طهماسب اول، شاه اسماعیل دوم، سلطان محمد خدابنده،  شاه عباس اول، شاه صفی، شاه عباس دوم،شاه سلیمان، شاه سلطان حسین، شاه تهماسب دوم، شاه عباس سوم،

    مهم ترین موضوع و مسئله سلسله صفویه که تاریخ ایران و متعاقب آن تاریخ قاره کهن را از آن زمان دگرگون نمود، تغییر تمدنی از سازمان قبیله ای به دوران فئودالی بود،  که در کتاب های تاریخ اصلاً به آن توجه نشده است.  که در ادامه به این موضوع می پردازم و دلایل این تغییر و جهش تمدنی در ایران را تشریح می کنم.

   کرونولوژی دوره صفویه

     1500 ــ 1524 سلطنت شاه اسماعیل صفوی،  موسس سلسله صفویه پسر شیخ حیدر،  وی ابتدا اردبیل را پایتخت خود قرار داد و عده ای از ترکان مقیم گیلان را که به او معتقد بودند دور خود جمع کرده آغاز کشور گشایی نهاد.

   1501 ــ جنگ شرور ــ در این جنگ اسماعیل به سپاه الوند بیک آق قوینلو شکست فاحشی وارد ساخته  تبریز را تصرف کرد و سلطنت خود را در آنجا اعلام نموده مذهب شیعه را مذهب رسمی اعلام کرد و پایتخت خود را به تبریز انتقال داد.

   1507 ــ  پرتقالی ها وارد جزیره هرمز شدند و در آنجا ساکن شدند،  و این ورود اولین گام رسمی بورژوازی استعماری به خاک ایران بود،  این اقامت تا سال 1622 ادامه داشت.

  1510 ــ اسماعیل به قبایل شورشی و مزاحم ازبک در خراسان حمله نمود و آنها را از خراسان شمالی راند، اما از این تاریخ زمینه جنگ های قبیله ای شیعه و سنی فراهم گردید.

   1514 ــ در تاریخ ها نوشته اند این زمان جنگ چالدران اتفاق افتاده،  به نبرد دروغی چالدران مراجعه شود.

   1524 ـ 1576 ــ سلطنت شاه طهماسب اول،  پسر شاه اسماعیل،  وی در دو سالگی به سلطنت رسید و در تمام دوره سلطنت گرفتار جنگ از طرفی با ازبک های شمال خراسان بزرگ و از طرفی با ترکان عثمانی در آذربایجان و کردستان بود،  که تماماً ریشه در اختلافات دینی شیعه و سنی قبایلی داشت، که بویی از ملی گرایی و یا ناسیونالیسم قاره کهن نداشتند. 

   1561 ــ 1563 ــ انتونی جنکین سن،  نماینده شرکت مسکوی انگلستان از راه روسیه به ایران آمده و روابط بازرگانی با دولت ایران برقرار کرد که تا سال 1581 بطول انجامید.  پروتکل های این همکاری در جهش ایران از سازمان قبیله به نو فئودالی کمک بزرگی کرد،  و در ضمن زمینه های ورود بورژوازی استعماری را فراهم می آورد.

   1576 ــ 1577 ــ سلطنت شاه اسماعیل دوم،  پسر چهارم شاه طهماسب،  شاه طهماسب به دست مادر یکی از روسای قبایل موسوم به حیدر مسموم شده و در گذشت.  پس از اندکی زد و خورد و کشمکش بین اعقاب و سرداران و مدعیان سلطنت، بلاخره اسماعیل دوم که 25 سال در زندان پدر بود،  به سلطنت رسید و کلیه شاهزادگان و کسان و اقوام حتی کودکان شیر خواره آنها را به قتل رسانید،  و تنها برادرش محمد خدابنده که کور بود و حکومت خراسان داشت و بعد حکومت فارس یافت،  چون به نفع اسماعیل از سلطنت استعفا کرده بود از مرگ نجات یافت.  عباس پسر محمد خدابنده که شش ساله بود اسماً حاکم خراسان شده و مقیم هرات بود.  شاه اسماعیل پس از یکسال سلطنت دو کس را سری به شیراز و هرات فرستاد تا محمد خدابنده و عباس را هم به قتل رسانند ولی پیش از آنکه مأموران به محل مأمویت خود رسند شاه اسماعیل بسبب شرب مدام الکل و افیون در گذشت و آندو نجات یافتند.

      این چند سطر فوق را از کتاب های متعدد تاریخی نوشته ام،  اگر هر تاریخ خوان و یا تاریخ نگاری از این اتفاقات عجیب به راحتی بگذرد،  می توان نتیجه گرفت او داستان خوان است.   هر کدام از اتفاقات فوق را باید تشریح کرد و از دل آنها سوالات زیادی در آورد،  منجمله،  آیا این ها داستان هستند یا واقعیت؟  آیا دخالت استعمار باعث چنین اتفاقات و کشتار عجیب بوده؟  آیا گذر تمدنی از سازمان قبیله ای دینی به نو فئودالی باعث چنین اتفاقات شده؟  آیا این کشتارها جنبه دینی داشته؟  آیا در یک زیر مجموعه وسیع توده های انبوهی از مردم کشتار شده اند؟  و دها و صدها پرسش دیگر،  که به مرور آنها را بررسی می کنم،  جهت اطلاع بیشتر به نقشه های شوم سرنوشت سازی بروید. 

   1578 ــ 1587 ــ  سلطنت محمد خدابنده،  پسر ارشد و نابینای شاه طهماسب که به شیراز فرار کرده بود،  وی پادشاهی ضعیف و مهربان و درویش مسلک بود،  پایتخت او قزوین بود.  در زمان وی حملات ترکان عثمانی به ایرانتجدید شده شدت یافت،  ازبکان نیز از شمال بنای تجاوز گذاشتند.

   1578 ــ 1629 ــ  سلطنت شاه عباس اول،  معروف به شاه عباس کبیر که از بزرگترین شاهان سلسله صفویه محسوب می شود،  وی سه پسر داشت، یکی را کشت و دو دیگری را نابینا کرد!!؟؟  دو برادر انگلیسی فرستاده استعمار انگلستان به نام های انتونی شرلی و رابرت شرلی با کمک صدها نفر از نظامیان و تجار انگلیسی ارتش و دولت شاه عباس را سازمان دادند.  این اولین اقدام رسمی و علنی دخالت استعمار در ایران بود،  با اقدامات خود ایران را از آن تاریخ تحت سیطره و نفوذ خود در آوردند. 

   1616 ــ کمپانی هند شرقی انگلستان از راه سورات آغاز بازرگانی استعماری با ایران نمود بخصوص به خرید ابریشم خام و فروش ماهوت و پارچه انگلیسی به ایران علاقه داشت.  این فعالیت باعث خشم پرتقالی ها گردیده به جنگ با انگلیسی ها در خلیج فارس و دریای عمان برخواستند و در سال 1620 در جنگ جاسک شکست خوردند. و در سال 1622 جزیره هرمز از پرتقالی ها پس گرفته شد.

   1623 ــ شرکت هلندی در خلیج فارس،  هلندی ها سومین نیروی بورژوازی استعماری هستند که به خلیج فارس وارد شدند،  و در بندر عباس که کمبرون نام داشت قدرت تجاری را به دست گرفتند.

   در تمام دوره شاه عباس فئودالی ایران در حال گسترش بود،  این فئودالی از جانب مذهب شیعه که رسمی حکومت بود حمایت می شد و حکومت و دین هر دو به توازن برای اداره مملکت به شیوه تمدنی نو فئودالی در آمدند.  در اطراف مملکت سازمان قبیله بر زندگی دایره ای مردم حاکم بود،  که توسط مذهب سنی که می توانست آنرا حمایت کند همراهی می شد.  البته سه قدرت استعماری موجود در منطقه از این تزاد و اختلاف بهره می برد و نوعی توازن قوا را بین حکومت و مردم در ایران حفظ کرده بودند تا منافع و اهداف خود را پیش برند.

  1629 ــ 1642 ــ سلطنت شاه صفی،  نوه شاه عباس اول پسر صفی میرزا،  نام وی سام میرزا بود و در هفده سالگی بر طبق وصیت شاه عباس یکسر از حرمسرا بیرون آمد به سلطنت رسید،  وی جوانی بی تجربه و بی کفایت بود لذا سلطنت وی را آغاز تنزل و انحطاط دولت صفویه نامیده اند.  که البته این دروغی بزرگ برای پایان عصر گذر تمدنی است،  آغاز و پایان صفویه نیازمند بررسی های وسیع است که در آینده به آن می پردازم،  جهت اطلاع به ساختار های تاریخی اجتماع بروید.

   1642 ــ 1667 ــ سلطنت شاه عباس دوم،  پسر شاه صفی که در سن ده سالگی به سلطنت رسید،  پایتخت وی اصفهان بود.

   1664 ــ  اولین مسیون روسی شامل دو مأمور ارشد سیاسی و هشتصد نفر همراه در زمان امپراطور الکسیس پدر پطر کبیر به اصفهان وارد شدند،  اینان چهارمین گروه از نو بورژوازی اروپایی بودند که به ایران آمدند،  اما قبلاً فضا و محیط توسط  سه گروه استعماری اشغال شده بود،  بنا بر این آنها مورد بی توجّهی و تحقیر حکومت ایران قرار گرفتند.  امپراطور روسیه خشمگین شده دستور داد قزاق های روسی به مرز های قفقاز و مازندران تجاوز نمایند،  این اولین آغاز تجاوزات بورژوازی روسیه به ایران بود.  عدم آگاهی سیاسی دربار ایران برای ایجاد توازن قوای دشمنان تاریخی ایران،  دلیلی بر نداشتن تاکتیک های ملی و درک از بورژوازی است،  زیرا آنها تازه وارد نو فئودالی شده بودند.  در ضمن زمان همین شاه پای فرانسه به ایران باز شد که پنجمین دولت بورژوازی استعماری بود که وارد ایران می شد.   

   1667 ــ 1694 ــ سلطنت شاه سلیمان، پسر شاه عباس دوم که جوانی بی کفایت و خونخوار و ضعیف العـقـل و هرزه و عیاش بود و بیشتر وقت خود را در حرمسرا به سر می برده و زیر نفوذ زنان و خواجگان قرار داشت.  در زمان وی نو فئودالی ایرانی ضعیف گردید و قبایل اطراف موفقیت هایی بدست آوردند،  او نمی توانست از تزلزل دولت صفویه جلو گیری کند،  اعمال نفوذ استعمار نقش مهمی در این مسائل داشت.

1694 ــ 1722 ــ سلطنت شاه سلطان حسین، پسر شاه سلیمان، وی نیز مردی بی کفایت و اوهام پرست و ضعیف اراده بود و به سبب افراط در طرفداری از شیعه بهانه ای به سنی های قبایلی اطراف مملکت داد تا بیش از پیش به اغتشاش و جنگ شیعه و سنی دامن بزنند.  یکی از وقایع مهم در این زمان،  گرگین خان شاهزاده گرجستانی تازه مسلمان با بیست هزار نفر سرباز گرجی و ترک و کرد و آذری،  مأمور حکومت قندهار بود،  گرگین در قندهار مرکز ولایت مستقر بود،  و او میرویس رئیس کل قبیله های پشتون زبان هوتکی غلجایی یا غیلزائی را تحت الحفظ به اصفهان فرستاد،  در آن زمان اصفهان مرکز مباحثه و مجادله شیعه و سنی و متعاقب آن فئودالی و قبیله ای بود و اوضاع تحت کنترل هیچ نیرویی نبود.  میرویس که اوضاع آشفته پایتخت را از نزدیک دید به دربار ایران راه پیدا کرد،  و در شاه سلطان حسین نفوذ یافت و محبوب شاه گردید،  البته مدارکی برای اینکه استعمار گران در این باره نقش داشتند در دست نیست،  ولی امکان آن زیاد است.

   1708 ــ پطر کبیر امپراطور روسیه هیئتی بعنوان سفارت به ریاست اسرائیل اوری ارمنی به دربار اصفهان فرستاد.  هفتصد نفر از بازرگانان روسی برای فرار از پرداخت حقوق گمرکی این بار نیز همراه سفیر شدند،  شاه جرات تحقیر آنها را نکرده از آنها پذیرایی نمود.

   1709 ــ  گرگین از اتفاقات اصفهان و موفقیت میرویس خشمگین شده شخصاً در صدد انتقام از میرویس بر آمد و برای پیدا کردن بهانه تقاضای زناشویی با دختر میرویس را کرد.  میرویس دختر زیبای دیگری را به نام دختر خود نزد او فرستاد و او را برای آشتی و ملاقات به باغی بیرون شهر قندهار دعوت کرد.  در آنجا گرگین و همراهانش را کشته و لباس آنها را پوشیده و وارد قلعه سربازان دولتی شدند و تمام سربازان را که از جوانان غرب ایران بودند قتل عام کردند.

   1711 ــ دولت مرکزی دو سپاه به قندهار فرستاد اولی به فرماندهی خسرو خان حاکم گرجستان و برادر زاده گرگین شکست خورده و خسرو خان کشته شد و دومی به فرماندهی محمد رستم نیز منهزم گردید.  بدین طریق قندهار و بخشی از ولایت پشتونستان ایران مستقل گردید.

   1715 ــ  پطر کبیر هیئت دیگری به ریاست آرتمی وولینس کی به عنوان سفارت به اصفهان فرستاد تا اوضاع را مطالعه کرده زمینه هجوم و تجاوز آینده را به ایران فراهم سازد.

   1705 ــ 1717 ــ میر عبدالعزیز برادر میرویس پس از برادر در پشتونستان رئیس کل قبایل پشتون گردید و مطابق رسم تاریخی حاکمیت ایران را نسبت به قندهار به رسمیت شناخت،  محمود برادر کوچکترش احساسات عامه را بر ضد او بر انگیخته او را به قتل رسانید و جانشین او شد.  البته در این ماجرا فروشندگان اسلحه که نمایندگان استعمار بودند نقش عمده داشتند.

   1719 ــ شورش و استقلال هرات مرکز خراسان شرقی،  پیشرفت میرویس محرک سایر ولایات قبایلی سنی مذهب خاوری شد،  اسداله خان رئیس قبیله ابدالی در هرات علم استقلال بر افراشته با شرکت ازبکها به غارت و چپاول نیرو های نو فئودالی دولتی و شیعه خراسان پرداختند.  البته این استقلال مانند استقلال های قرن 20نبوده بلکه فقط استقلال از دولت شیعه اصفهان بوده.  دولت اصفهان سی هزار سپاهی به فرماندهی صفی قلی خان مأمور امنیت خراسان شرقی نمود،  که در جنگ و گریزها سپاه دولتی موفقیت خوبی بدست نیاورد،  چون جنگ با قبایل روش های ارو پایی و توپخانه غیر فعال آنزمان را نمی طلبید،  و به راحتی قبایل موقعیت خود را تغییر می دادند.

   1720 ــ شورشیان پشتونستان ایران به رهبری محمود تاخت و تاز هایی به ولایات کرمان و سیستان و بلوچستان کردند.  اینجا لازم به یاد آوری است نبرد ها و تاخت و تاز های دینی و قبایلی همیشه تاریخ در قاره کهن بوده، اما گاهی از این نبرد های خوانین در تاریخ اهمیت پیدا کرده،  منجمله تک های محمود که تفاوتی کلی در ماهیت با بقیه امثال آن در تاریخ ندارد.  در این سال ها دربار شاه سلطان حسین آشفته است و کور کردن ها و کشتار درون حکومتی ادامه دارد،  پایتخت هم در اشغال گردن کشان و قلدر های دینی و طایفه ای است.

   1722 ــ 1725 ــ مردم سنی اطراف مملکت و بسیاری از شیعیان که از این وضع ناراضی بودند،  گرد نیرو های قبیله ای به رهبری محمود افغان جمع شدند.  آنها تصور داشتند یکبار دیگر بتوانند سازمان قبیله ای دینی در سراسر مملکت بر قرار کنند تا به آرامش نسبی مانند قبل از صفویه دست یابند.  آنها نمی دانستند تاریخ به عقب باز نمی گردد و دوبار تکرار نمی شود،  رشد و تکامل جامعه به مسیری می رفت که از درک آنها خارج بود.  محمود با فتوایی که قبلاً میرویس در سفر مکه از علمای حجاز گرفته بود مبنی بر اینکه می توانند با شمشیر از ظلم پادشاه و حکومت ظالم خارج شوند و بیعت با چنین پادشاهی شرعاً باطل است،  موفق شده بود نیرویی جمع نماید و به پایتخت حمله کند.  در باره حمله به اصفهان و محاصره این شهر بعضی داستان ها گفته اند تا کتاب های خود را شیرین کنند و عده ای هم آنها را تاریخ گفته اند،  در صورتیکه هیچ کدام در تحلیل های تاریخ اجتماعی و تاریخ نظامی و غیره شفافیت ندارند.  اصل مطلب این است که شورش مردم به وقوع پیوست و شاه سقوط کرد،  در هر تحولی هرج و مرج است و عده ای مردم کشته می شوند،  اما باید داستان ها را از تاریخ حذف کرد.  اینجا لازم به یاد آوریست که این یک موضوع و اختلاف داخلی ایران بوده است،  که البته کارگزاران و چهره های استعماری و فروشندگان اسلحه اروپایی در آن دخالت داشتند،  ولی یک اشغال و جنگ از دشمنان و خارج از ایران نبوده.  دشمنان ایران بزرگ در تاریخ نوشته اند اشغال و کشتار افغان ها در ایران تا بتوانند اختلافات تاریخی بین ملتهای قوی ایران ایحاد کنند.  افغان نام یکی از قبایل پشتون زبان پشتونستان است،  که از نیمه قرن 19 به همه پشتون ها گفتند،  و سپس از ابتدای قرن 20 تمام ملت جمهوری افغانستان را نامیدند،  در زمان صفویه این نام معنی نداشت.

   1725 ــ 1730 ــ حکومت اشرف پسر عم محمود،  که توانایی گسترش مجدد سازمان قبیله ای دینی در مرکز ایران را نتوانست اجرا کند و زیر نفوذ نو فئودالی موجود قرار گرفت.  در این زمان نیرو های نظامی دولت عثمانی که در مسیر تکامل تمدن فئودالی  بود وارد ایران شدند، اما بعلت های متعددی موفقیت بدست نیاوردند.

   1726 ــ 1728 ــ یک بار دیگر قبایل به جنگ هم پرداختند،  نادر قلی رئیس ایل افشار شمال غربی خراسان بزرگ،  اشرف هوتکی جنوب خراسان بزرگ را از بین برد.

   1730 ــ 1732 ــ سلطنت شاه طهماسب دوم، پسر شاه سلطان حسین،  که دست نشانده نادر قلی بود و در این مدت نادر قلی قدرت مملکت را در دست داشت،  یا در واقع فئودالی ایران با کمک بعضی افراد قبایلی در حال گسترش بود. جهت اطلاع به پیدایش تحولات اجتماعی مراجعه شود.  در این زمان تا حدودی مرز بندی های فئودالی و قبایلی انجام گرفت،  در نقاط دور دست از پایتخت،  قبایل فئودالی را عقب راندند،  و در نزدیک فئودالی قبایلی را پس زد.

   1732 ــ 1735 ــ سلطنت شاه عباس سوم، کودک هشت ماهه طهماسب،  آخرین پادشاه اسمی صفویه که نادر به نام او حکومت می کرد.     

   ادامه دارد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   

    توجه:  در حال تحقیق این بخش از تاریخ ایران می باشم،  تا تاریخ شیرین ایران در این جا هم از وجود دروغها پاک شود،  نیازمند جوانان با هوش ایرانی هستم که در این بخش یاریم دهند.  در هر صورت بزودی در باره این سلسله ها و تاریخ اجتماعی مردم این دوره بیشتر می نویسم.

  کلیک کنید:  تاریخ حشرات موذی

 کلیک کنید:  اندیشمندان و شاعران ایران

Anoosh Raavid  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم  سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار در وبلاگ انوش راوید  بنام:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com  

 

جوانان با هوش ایران، برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید به پیوندید.

بند بازی در گیلان و مازندران

     مرز های شمالی ایران

    مسافرانی که به شما می روند و از جاده چالوس و تونل کندوان می گذارند،  به خوبی متوجه تفاوت محیط و آب و هوای دو ناحیه از کشور می شوند،  که در فاصله چند کیلومتری با رشته کوه های البرز از هم جدا شده اند.  وقتی مسافر از تونل کندوان گذشت با هوای مه آلود و ابری دره چالوس در دامنه شمالی مواجه خواهد شد،  نه آسمان آبی رنگ دیده می شود نه آفتاب با درخشش همیشگی ظاهر می گردد،  مه و ابر موج می زند،  حرکت می کند و گاهی از بالا به پایین سرازیر می شود و زمانی هم از پایین به بالا باز می گردد.  هوای این بدنه البرز مرطوب است و باعث رستنی های زیادی شده است.  ارتفاعات بیش از 2500 متر از سطح دریا را مراتع و چراگاه های ییلاقی پوشانیده است ولی با سرازیر شدن تدریجی از کندوان درختانی چند نظر مسافر را به خود معطوف می دارد.  این حدود فوقانی و مرز اعلای جنگل های شمال است.  به نسبتی که ارتفاعات کاسته می شود،  ترکیب درختان و نحوه پراکندگی آنها تغییر می یابد و جامعه های مختلفی ظاهر می شود.  این مقدمه ای بود برای دانستن دقیق مرزها سرزمین مان،  واقعاً مهم و لازم است که هم میهنان فرهیخته و تحصیل کرده از مرزهای جغرافیایی و تاریخی و تاریخ اجتماعی سرزمین شان بدور از دروغ های دشمنان تاریخی ایران به خوبی بدانند.

     مرز کنونی کشور ایران و جمهوری آذربایجان در قفقاز جنوبی،   بر اساس قرار دارد گلستان و ترکمن چای است،  جنگ اول روس و ایران در سال 1228 هـ ـ ق منجر به معاهده گلستان گردید،  که به موجب آن ولایات گرجستان، داغستان، باکو، شیروان، شماخی، شکی، گنجه و قسمتی از مغان و طالش به روسها واگذار شد.  در نتیجه جنگ دوم روس و ایران در سال 1243 هـ ـ ق قرار داد ترکمن چای بین دولتین روس و ایران منعقد گردید،  و طبق این معاهده ولایات ایروان و نخجوان به اضافه بلاد مذکور در عهد نامه گلستان به روسها واگذار شد. 

      مرز های شمالی سه قسمت به شرح زیر تقسیم می شود:

     * 1 ــ منطقه ای که در مغرب دریای خزر واقع شده و در حدود 770 کیلومتر از ملتقای رود قرسو تا مصب رودخانه آستارا طول آن است.

    * 2 ــ منطقه ساحلی دریای خزر که از مصب رود آستارا شروع شده تا نواحی تازه آباد به طول 992 کیلومتر ممند است.

    * 3 ــ منطقه ای که در مشرق دریای خزر قرار گرفته و طول آن 1179 کیلومتر است از تازه آباد شروع شده به ذولفقار که نقطه مرزی مشترک بین ایران و جمهوری افغانستان و جمهوری ترکمنستان است ختم می شود.

    هزار سال پیش از میلاد مسیح یعنی قریب سه هزار سال پیش،  سرزمین های پر جنگل کاسپیان و گلان ،  سرزمینی که اکنون از غرب به شرق بخش جنوبی دریای خزر و گیلان و رویان و مازندران را تشکیل می دهد،  در شمال خاک ماد قرار داشت.  700 سال پیش از میلاد مسیح،  تقریباً 150 سال پیش از آغاز دولت هخامنشیان،  بنا به منابع و قراین موجود،  در مجاورت کرانه های دریای خزر یا همان دریای کاسپین و بخش سفلای دره امردوس (قزل اوزن، سفید رود) و نقاط شمالی تر آن پادشاهی های کوچک مستقل وجود داشته و قبایلی زندگی می کردند که بعد ها مولفان باستانی ایشان را از شرق به غرب به نام های گلها، کادوسیان، امردان، کاسپیان و غیره خوانده اند،  به احتمالی اینان با کوتیان و کاسیان که در جنوب غربی دریای خزر از شمال به جنوب زندگی می کردند خویشی داشته اند  گاهی تاریخ نویسان گذشته  همه قبایل ساحل جنوبی دریای خزر را کاسپیان می نامیدند و در مشرق محل ایشان سرزمین پارت آپاورتن و قبایل تاپیر (تپور، طبر) و آناریاک و استاور و هیرکانی که در هیرکانیه، گرگان سکونت داشتند بوده است،  البته این داده های تاریخی هنوز با دلایل باستان شناسی کامل تأیید نگردیده اند و لازم است درباره آنها توسط محققان جغرافی ـ تاریخ تحقیق نمود.

   بند بازی در گیلان و مازندران

      بند بازی با نام های مختلف،  رسن بازی، دار بازی، ریسمان بازی، لافند بازی و غیره از زمان های نسبتاً دور در ایران و سرزمین های همجوار معمول بوده است.  در کتاب ها و سفر نامه های تاریخی آمده،  بند بازی و خیمه شب بازی و شعبده بازی و پهلوان بازی در ایران به خوبی و حرفه ای وجود دارد،  و افراد ماهری به این شغل ها مشغول هستند.  در یکی از این سفر نامه ها آمده است،  عید قربان 1249 قمری مطابق 1833 میلادی در میدان ارک تهران نمایش پر شور و حالی آغاز شد،  در یک آن از بالای صف نسقچی ها و یساولان در اطراف سکوی نمایش چندین تیر بلند چوبی افراشته گردید،  و مابین آنها طناب هایی کشیده شده بود،  که برخی محکم و برخی نا محکم بود، و در یک چشم بهم زدن دیدیم که روی آنها بند بازها نشسته و بعضی از آنها که چوب های موازنه در دست داشتند،  با پاهای محتاط شروع به راه رفتن بر روی طنابها نمودند،  بند باز های دیگر شروع به بالا رفتن از روی تیر ها نمودند،  و نمایش دیدنی و لذت بخش ساعتها به خوبی اجرا شد.

      در واقع بند بازی از گذشته ها بیشتر برای امور نظامی و آموزش های جنگی استفاده می شد،  امروزه در یکان های نظامی تکاور یا رنجر این آموزش دیده می شود.  در متن پهلوی خسرو کواتان و ریتک نیز،  یکی از بازی ها نام برده شده،  رسن بازی، دار بازی، بندک بازی، اندروای بازی است،  و نیز سپر بازی، زین بازی، شمشیر بازی، چوب بازی و مانند آن ها هم آمده است،  که اغلب به آموزش های نظامی مربوط می شدند،  همچنین از وسایل و ابزار جنگی تشکیل شده اند.  از طرفی در فرهنگها و دایرۀ المعارف های زبان های اروپایی نیز به کار برد نظامی بند بازی توجه عمده شده است.  به هر حال در نمایش بند بازی می توان نشانه هایی از موارد مهمی دید،  مانند:  جنگل و درخت و میوه چینی،  نشانه هایی از دریا نوردی با کشتی های بادبانی،  تمرین های برای رزم و دژ گیری.

      تا چند سال پیش بند بازی از نمایش های سنتی و بومی مناطق گیلان و مازندران بود،  این هنر نمایشی را لافند بازی یا ریسمان باز می نامند.  این بازی شامل پاره ای عملیات نمایش ورزشی که توسط بند باز به روی طناب انجام می گیرد و شیرین کاری ها و مسخرگی های شخص دیگری که شیطان یا یالانچی پهلوان نامیده می شد که در پایین طناب تقلید کارهای بند باز را در می آورد و نیز به نوعی مراقب عملیات خطر ناک بند باز می بوده.  از آنجا که اهالی گیلان و مازندران علاقه ای به نشر و طبقه بندی تاریخ و ملیت خود بدور از دروغ های تاریخی نداشته و در این دوران تکنولوژی جغرافیای مهم تاریخی خود و تاریخ واقعی سرزمین شان را فراموش کرده اند،  مطلبی از تاریخ و سابقه بند بازی در این دو استان سبز ایران سرفراز در اینترنت مطلبی نیست.  از قدیمی ها شنیده ام معرف ترین بند باز این دو استان رستم نام داشته است،  که تا لحظات آخر عمر خود به بند بازی و نمایش در شهر های مختلف این دو استان مشغول بود،  پهلوان رستم 80 سال عمر کرد،  در طول عمرش بارها برای نمایش به تهران و خارج دعوت شده بود و او با شعار های ملی و تاریخی با زبان محلی حماسه های تاریخی دو استان را زنده نگه می داشت.   امید است جوانان پر شور و با ذوق این دو استان سبز زر بیش از پیش تاریخ و تاریخ اجتماعی سرزمین خود را به دور از دروغ های تاریخی،  پویا و شکوفا در وبلاگ ها منتشر نمایند.

      ترکیب گرو های بند بازی از لحاظ نقشها و تعداد افراد در مناطق مختلف گیلان و مازندران متفاوت بوده است،  آنچه که در همه گرو ها وجود داشته یکی بند باز بود که پهلوان می گفتند،  و دیگری یالانچی پهلوان بود شیطان یا شیطانک می گفتند.  بعضی از گروه های بند باز،  دهل زن و یا نقاره زن همراه داشتند،  که نقره چی می نامیدند،  سر ناچی فرد دیگر همراه گروه بوده است.  گاهی گروه در جشنها و عروسی ها نمایش شب هم داشتند که به شب بازی معروف شده بود،  و گروه تأتر و یا رو حوضی برای نمایش شب به آنها ملحق می گردید.  معمولاً ریاست گروه به شکل عادی به حرفه ای ترین فرد سپرده می شد،  کسی که بتواند کارهای مختلف را سازمان دهد.

      در گذشته ها مردم گیلان و مازندران غیر از کار کشاورزی یک حرفه جانبی دیگر هم داشتند،  فصلی و زمانی که کار کشاورزی کم بود به آن شغل مبادرت می ورزیدند،  مشاغلی مانند،  حمامی، سلمانی، قصابی، معامله گری، قهوه چی ، آهنگری، نجاری و غیره،  که هم کمک مخارج زندگی آنها شود،  و هم احتیاج محل خود را به نقاط دیگر کمتر کنند که مسئله مهمی بود،  معمولاً افراد گروه بند باز هم شامل همین ترتیب می شدند، و در فصلی و زمانی که کار کشاورزی نداشتند،  به شهر های مختلف جهت نمایش و کسب درآمد می رفتند.   اغلب هنرمندان گروه با داشتن ذوق و استعداد شخصی،  کار خود را آموخته و با دیگر اعضا هم داستان و هم کار می شدند.

      بیشتر بند بازی در فصل تابستان از اوایل تیر تا آواخر مرداد و نیز روز های نوروز و سیزده فروردین برگزار می شد.  در سالها پیش که رسم تیرماسیزه در گیلان و مازندران انجام می شد بند بازی معمول بود.  در بازار های هفتگی پر رونق و رنگ و جنس این دو استان،  بند بازی تماشاچیان زیادی به خود جلب می کرد.  در اواخر دوره پهلوی از نمایش بند بازی در مراسم رسمی و دولتی هم بهره می گرفتند.  سه عامل عمده در اجرای نمایش نقش داشته،  حرمت روز ها و ماه های سوگواری مذهبی،  زمان کار و فعالیت کشاورزی،  شرایط جوی.  دریافت دستمزد هم به دو صورت دریافت می شد،  از طریق بستن قرار داد با صاحب مجلس،  و دور زدن در میادین و بازارها.  گروه برای جلب مردم در میادین و یا محل های نمایش با نقاره و فریاد و یا بلند گو و گاهی چاپ اعلامیه استفاده می برد،  ولی در بازار ها ازدحام مردم وجود داشت.

وسایل نمایش شامل، حدود 20 متر طناب (ریسمان، لافند) از جنس کنف،  که بصورت مخصوص در روستای کنف گوراب لاهیجان درست می شد.  4 عدد تیر چوبی با حدود 5 یا 6 متر طول که از چوب درختان جنگلی توسکا بود.  لنگر که چوب 5 متری باریک از درخت جنگلی اربا بود،  لباس های مناسب و با سلیقه افراد نمایش.  وسایل جانبی نمایشی دیگری مانند، صندلی چوبی، سینی مسی بزرگ،  تک چرخ و یا چیز های دیگر برای نمایش جالب تر بنا به سلیقه و توانایی ها استفاده می شد.  گروه نوازنده بر حسب تعداد و ذوق متفاوت بود،  معمولاً نقاره و دهل و سرنا بود. همانگونه که نوشتم امیدوارم جوانان با ذوق و با هوش ایرانی نسبت به جمع آوری اطلاعات تاریخی و تاریخ اجتماعی شهر و دیار خودشان اقدام کنند،  و موضوعات مختلف مورد علاقه خود را به تحلیل و تعلیل بگیرند.  چرا بند بازی امروزه اهمیت گذشته خود را ندارد و کسی علاقه به فراگیری این حرفه نشان نمی دهد؟

    کلیک کنید:  سردار جنگل

   کلیک کنید:  شهر های ایران

   کلیک کنید:  کوه های ایران

 انوش راوید  Anoush Ravid

 حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم  سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ انوش راوید  بنام:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com

قاره کهن راز تاریخ و بنیانی نو در گیتی

قاره کهن راز تاریخ و بنیانی نو در گیتی

کشور ها و سرزمین های قاره کهن از اولین گام شرقی:

* 1 ــ استان سیان کیانگ چین،  این نام ساختگی برای از بین بردن هویت این سرزمین کهن می باشد،  در تاریخ نام بخش شمالی آن به مرکزیت اورمچی ترکستان نامیده می شد و بخش جنوبی آن به مرکزیت یارکند، کاشغر نامیده می شد،  این سرزمین تاریخی 1800000 کیلومتر مربع وسعت و 80 ملیون نفر جمعیت دارد،  که جمعیت تاریخی آن از ملتهای ترک و ایغور و تاجیک تشکیل شده است،  با حدود ده درصد جمعیت چینی مهاجر 50 سال اخیر ،  از نیمه دوم قرن 20 این سرزمین کهن به آسیای شرقی سپرده شده است.

* 2 ــ جمهوری قزاقستان،  2717300 کیلومتر مربع مساحت، 22 ملیون جمعیت،  بزرگترین شهر و پایتخت سابق آلماآتا  2 ملیون نفر.  ترکیب جمعیتی ترک و قزاق و نژادهایی از مردم مسلمان کشور از بین رفته تاریخی بلغار و همچنین سایر مردم با ریشه تاریخی مسلمان مردم قاره کهن که 80 درصد جمعیت را تشکیل می دهند،  واحد پول تومن.

* 3 ــ جمهوری قرقیزستان، 198500 کیلومتر مربع مساحت،  5 ملیون نفر جمعیت،  شامل قرقیز و ازبک و ترک و مسلمان،  ده درصد روس، واحد پول روبل.

* 4 ــ سرزمین کشمیر،  240 هزار کیلومتر مربع مساحت،  جمعیت 20 ملیون نفر،  مسلمان.

* 5 ــ جمهوری اسلامی پاکستان،  پرجمعیت ترین کشور قاره کهن،  804 هزار کیلومتر مربع مساحت،  180 ملیون نفر جمعیت مسلمان،  صد درصد مردم ریشه در تاریخ نژادی قاره کهن دارند.

* 6 ــ جمهوری تاجیکستان، 143 هزار کیلومتر مربع مساحت، 7 ملیون نفر جمعیت،  90 درصد ریشه در تاریخ کشور دارند و مسلمان هستند،  70 درصد تاجیک، 20 درصد ازبک و تاتار،  ده درصد روس که از 1925 تا 1975 جهت غصب به تاجیکستان مهاجرت داده شده اند،  واحد پول سامانی که از نام سلسله تاریخی سامانیان گرفته شده است.

* 7 ــ جمهوری افغانستان، 647500  کیلو متر مربع مساحت،  طبق آمار های غیر رسمی بین 30 تا 40 ملیون نفر جمعیت دارد، صد در صد مردم آن مسلمان و ریشه تاریخی در کشورشان دارند،  واحد پول افغانی.

* 8 ــ جمهوری ازبکستان،  437 هزار کیلومتر مربع مساحت،  25 ملیون نفر جمعیت،  95 درصد جمعیت مسلمان و ریشه در تاریخ قاره کهن دارند،  5 درصد روس.

* 9 ــ جمهوری ترکمنستان،  488 هزار کیلو متر مربع مساحت و  5 ملیون نفر جمعیت،  95 درصد مردم مسلمان با ریشه در تاریخ قاره کهن، 5 درصد روس که از 1925 تا 1975 جهت غصب به ترکمنستان مهاجرت داده شده اند.

* 10 ــ کشور ایران،  1648000 کیلمتر مربع جمعیت،  75 ملیون نفر جمعیت،  که حدود 5 ملیون نفر در خارج از این کشور زندگی می کنند و نقش مهمی در کشورهای مربوطه دارند.  صد در صد مردم ایران ریشه در تاریخ قاره کهن دارند.

* 11 ــ کشور سلطنتی عمان،  212 هزار کیلومتر مربع مساحت،  3 ملیون جمعیت.

* 12 ــ جمهوری یمن، 528 هزار کیلومتر مربع مساحت، 18 ملیون جمعیت،  صد در صد مردم عرب مسلمان با ریشه در تاریخ قاره کهن.

* 13 ــ کشور سلطنتی عربستان سعودی،  2240000 کیلومتر مربع مساحت، 25 ملیون نفر جمعیت، صد در صد مسلمان با ریشه در تاریخ قاره کهن.

* 14 ــ امیر نشین امارات متحده عربی،  84 هزار کیلومتر مربع مساحت،  3 ملیون جمعیت.

* 15 ــ کشور سلطنتی قطر،  11400 کیلومتر مربع مساحت، یک ملیون نفر جمعیت.

* 16 ــ امیر نشین بحرین، 691 کیلومتر مربع مساحت، نیم ملیون نفر جمعیت.

* 17 ــ جمهوری آذربایجان، 86600 کیلو متر مربع مساحت،  8 ملیون نفر جمعیت،  95 درصد مردم مسلمان و ریشه در تاریخ قاره کهن دارند.

* 18 ــ سرزمین قفقاز شمالی،  400 هزار کیلو متر مربع مساحت،  40 ملیون نفر جمعیت،  90 درصد جمعیت ریشه در تاریخ قاره کهن دارند.

* 19 ــ جمهوری چچن.

* 20 ــ جمهوری اوستیا.

* 21 ــ جمهوری گرجستان، بدون اوستیا و آبخازی،  50 هزار کیلومتر مربع، 5 ملیون نفر جمعیت.

* 22 ــ جمهوری آبخازیا.

* 23 ــ جمهوری عراق، 438 هزار کیلو متر مربع مساحت،  25 تا 30 ملیون جمعیت،  صد در صد مردم ریشه در تاریخ قاره کهن دارند.

* 24 ــ  جمهوری ترکیه، 780 هزار کیلومتر مربع مساحت،  65 ملیون نفر جمعیت،  صد درصد مردم ریشه در تاریخ قاره کهن دارند.

* 25 ــ جمهوری سوریه، 185 هزار کیلو متر مربع مساحت،  18 ملیون نفر جمعیت،  با ریشه عمیق در تاریخ.

* 26 ــ کشور مشروطه سلطنتی اردن،  88570 کیلومتر مربع،  5 ملیون نفر جمعیت.

* 27 ــ جمهوری لبنان، 10400 کیلومتر مربع مساحت،  4 ملیون نفر جمعیت.

* 28 ــ سرزمین فلسطین عربی.

* 29 کشور اسرائیل،  27 هزار کیلومتر مربع مساحت کل،  7 ملیون نفر جمعیت.

* 30 ــ شبه جزیره سینا.

* 31 ــ جمهوری قبرس، 9251 کیلومتر مربه مساحت، یک ملیون نفر جمعیت.

* 32 ــ شبه جزیره کریمه.

      نکات مهم تاریخ ساز

     برای منظور رسیدن به اهداف ایرانی نوین در قاره ای نو ولی کهن به طرح نقشه های پیچده سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نیاز است،  که پیش در آمد آن می بایست ریشه در تاریخ داشته باشد،  که با سالها کار و تحقیق و بررسی ضمن حفظ محیط دمکراسی و فدرالیسم علمی تاریخی این سرزمین باشد.  بدین منظور ابتدا باید از تاریخ و تاریخ اجتماعی به درستی دانست،  که وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران می تواند کمکی باشد.  همچنین قابلیت های جغرافیایی و توانایی ها و هوش و سابقه فاخر تاریخی مردم این قاره را در نظر داشت.  باید فکر را جلو کشید و اندیشه ای وسیع تر از گذشته داشت،  و با نگرش های نو ترفند های استعمار و امپریالیسم را در هم کوبید.  ظاهراً در شرایط فعلی امیدی به پلان های آینده نگر مفید و کلان از سوی فرقه های آکادمیک دولتی و شبه دولتی و کلاسیک کل قاره نمی باشد،  در واقع دشمنان تاریخی این قاره نمی خواهند مردم بزرگ و رنگارنگ هم فرهنگ آن در اتحاد باشند.

      موضوع دیگری را یاد آوری نمایم،  از قرون 15 و 16 میلادی،  اروپا به مسیر سرمایه داری یا در واقع بورژوازی اولیه پیش می رفت،  و سفیران و بازرگانان آن دوره اروپا در کل قاره کهن به تکاپو افتاده بودند.  مردم قاره کهن شدیداً به گذشته چسبیده بودند و حاضر نمی شدند از سازمان قبیله ای تاریخی گذر کنند و تمدن نویی را بیارایند،  سازمانی که در زمان خودش بسیار مفید بود،  و اشکانیان با سرنگون کردن دوران شاه خدایی آنرا آغاز کرده بودند.  این تفکر سکون خواهی تمدن یا چسبیدن به گذشته و حال اجتماعی،  در نهایت قاره اروپا را که مانع و رقیب تاریخی خود را عقب یافته دید به نا گه به جلو پرتاب کرد،  و در یک جهش استعمار بوجود آمد،  که خود باعث صدمه مضاعف به قاره کهن بود.

      در قرن 21 می بایست با دانایی قرن 21 به مسائل و موضوعات جهانی نگاه کرد،  نه با بینش قرون گذشته،  تا بلکه جبرانی برای مراحل تاریخی از دست رفته شود،  و همچنین میان اروپا و آسیای شرقی پرس و نابود نشد.  کوتاهی از این مهم صدمات غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت که در ادامه این قرن غیر قابل جبران است.

مشروح مقاله در پست زمستان 88 وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:

اینجا است کلیک کنید

   سایتهای تاریخی ایران

سخنی با جوانان عزیز ایرانی که در مجموعه گرایشات جغرافی ــ تاریخ تحقیق می کنند،  نام و مکان تعدادی از سایت های تاریخی ایران را نوشته ام،  شخصاً بسیاری از آنها را بازدید کرده و در مقالات وبلاگ هایم از آنها نوشته ام.  از شما عزیزان تقاضا دارم ضمن بازدید و مطالعه های بیشتر بدور از دروغ های تاریخ،  با هوش و توانایی های تاریخی خود،  آنها را کاوش نمایید.  از دادن لینک مقالات مربوطه خود داری کردم،  به مرور این لیست را کامل می نمایم.

  عکسها در:   گالری عکس ایران.

 به ترتیب:   نام سايت . . .  مکان سايت . . .  دوره تاریخی . . .

تپه اهرنجان ــ             واقع در دشت سلماس واقع در آذربایجان در شمال غرب ارومیه،  دوره برنز I و II آهن  II.III، سفال قابل مقایسه با نوع سرابی- دشت نسا- شاموت گیاهی لعاب گلی غلیظ قرمز یا کرم - منقوش با تزيينات ساده هندسی.

تپه یانیک ــ  اطراف دریاچه ارومیه 32 کیلومتری جنوب غربی تبریز و در حدود 5کیلومتری غرب خسروشهر دوره نوسنگی از 6000 ق.م تا 600 ق.م عصر آهن - نیمه دوم هزاره 3 ق.م،  طبقات مس قابل مقایسه با دالما.

تپه سیوان ــ  دره مراغه در 25کیلومتری غرب دریاچه ارومیه،  سفال ها با مشخصات دالما و پیزدلی

تپه پیزدلی ــ   گوشه شمال شرق دره سولدوز در جنوب دریاچه ارومیه در 6 کیلومتری حسنلو،  مقایسه یا حسنلو و عبید VIII./ 3510- 3586- 3688 ق.م،  سفال دست ساز-  خمیر خشن و شاموت گیاهی قرمز، نخودی، سبز.

تپه دالما ــ  جنوب غرب دریاچه ارومیه در حدود 5 کیلومتری غرب تپه حسنلو 5000 ق.م تا 4000 ق.م،  سفال منقوش با تزئینات افزوده- سفال ساده- سفال با لعاب گلی غلیظ.

تپه حاجی فیروز ــ   در بخش شرقی دریاچه سولدوز در 2کیلومتر حسنلو.

تپه علی کش ــ  موسیان و دهلران عیلام 9000 ق.م.

تپه سبز ــ   ناحیه دهلران در 16 کیلومتری تپه علی کش واقع شده در موسیان 9000 ق.م.

تپه موسیان ــ  ناحیه دهلران در یک کیلومتری غربی رودخانه دوایریچ در فاصله 5/2 کیلومتری شرق تپه علی کش.

تپه اشرف آباد ــ  ناحیه دهلران در 5/1 کیلومتری شمال غرب تپه سبز و رودخانه مهمه.

تپه سفید ــ  ناحیه دهلران، سفال های خزینه.

تپه چغاسفید ــ  در ناحیه دهلران،  آثار قابل مقایسه با تپه سبز و مهمه.

تپه خزینه ــ  در ناحیه دهلران یک کیلو متری رودخانه دوایریچ در منطقه دهلران.

تپه فروخ آباد ــ  در ناحیه دهلران در کنار رودخانه مهمه،   سفال خزینه- مهمه- بیات.

تپه جعفرآباد ــ  در 7 کیلو متری شوش در کنار رودخانه شائور و جاده اندیمشک و اهواز است،  تمدن های ما قبل عیلامی- شوش و تمدن سوزیانا.

تپه جوی ــ  در شمال تپه جعفرآباد در سمت راست جاده اندیمشک- اهواز- خوزستان،  تمدنهای ماقبل عیلامی -شوش و تمدن سوزیانان.

تپه بندپال ــ  در ناحیه خوزستان در سمت چپ جاده اندیمشک- اهواز،  تمدن های ما قبل عیلامی- شوش و تمدن سوزیانان.

تپه بوهلان ــ  ناحیه خوزستان،  تمدن های ما قبل عیلام- شوش و تمدن سوزیانان.

شوش ــ  ناحیه خوزستان،  عیلام و هخامنشی.

تپه چغانبوت ــ  ناحیه خوزستان در 6کیلوتری غرب چغامیش.            

تپه چغامیش ــ  در ناحیه دزفول خوزستان،  هزاره 3 تا 5 ق.م تمدن سوزیانا.

تپه تولایی ــ   در ناحیه خوزستان در 15کیلو متری اندیمشک در حوزه رودخانه دز، دوره ساسانیان.

تپه تل ــ  جنوب اهواز ،  از هزاره 5 ق.م تا 10هجری.

تپه آسیاب و سراب ــ  کرمانشاه،   تپه آسیاب هزاره 8 ق.م سراب 7 و 6 ق.م.

تپه سیابید ــ  کرمانشاه،  هزاره 7و8 ق.م.

تپه مودیان ــ  کرمانشاه،  هزاره 7 و 8 ق.م.

تپه عبدالحسین ــ   در توابع شهرستان نهاوند،  هزاره 5 تا 7 ق.م.

تپه گنج دره ــ  کرمانشاه،  هزاره 8 ق.م.

تپه گوران ــ  کرمانشاه دره حاصلخیز هلیلان،  6500 ق.م تا 5500 ق.م             دارای دو دوره نو سنگی بی سفال و با سفال است.

تپه سه گابی ــ  کرمانشاه در ناحیه کنگاور،  هزاره 5 ق.م تا دوره ماد.

تپه گیان ــ  نهاوند- همدان،  هزاره 5 تا اول ق.م.

تپه حاجی فیروز ــ  در بخش شرقی دره سولدوز در آذربایجان غربی.

دالما تپه ــ  جنوب غربی دریاچه ارومیه، 5000 تا 4000 ق.م.         

پیزدلی تپه ــ  در شمال شرق دره سولدوز در جنوب ارومیه در 6 کیلومتری حسنلو،  قابل مقایسه با حسنلو8.

غار کمربند ــ  بهشر و ساری،  پارینه سنگی میان سنگی تا عصر آهن.

غار هوتو ــ  مازندران،  میان سنگی تا عصر آهن.

تپه زاغه ــ 

بندر و شهر تاریخی سیراف ــ  بندر طاهری بوشهر، ساسانی- اوایل اسلامی.

مسجد جامع ــ  اصفهان،  دوره اسلامی.

محوطه باستانی شهداد ــ  حاشیه کویر لوت،  هزاره 4 تا 3 ق.م.

هفت تپه ــ  شوش- خوزستان، هزاره 2 ق.م دوره عیلامی.

معبد آناهیتا ــ  کنگاور،  اشکانی- ساسانی و اسلامی.

محوطه باستانی جوین ــ  کلورز،   رودبار،   اواخر هزاره دوم تا اوایل هزاره اول ق.م – عصر آهن.

گورستان باستانی گرمی ــ  گرمی- اردبیل،  اشکانی.

غارهای باستانی جوی ــ  سردشت.

تخت سلیمان ــ  تکاب- آذربایجان غربی،   هزاره اول ق.م هخامنش- ساسانی- اسلامی.

چغازنبیل ــ  خوزستان،  عیلامی - هزاره دوم ق.م.

حسنلو ــ  نقده - آذربایجان غربی،  عصر مفرغ- عصر آهن.              

صفه مادر سلیمان ــ  پاسارگاد، دوره هخامنشی.

محوطه های باستانی گرمابک ــ تماجان،  کلاردشت- مرزن، عصر آهن اوایل هزاره اول ق.م.

چراغعلی تپه (مارلیک) ــ  رودبار- گیلان،  عصر آهن- اواخر هزاره دوم تا اوایل هزاره اول ق.م.

تپه جلیان ــ  فسا- فارس،  هزاره 4 تا 3 ق.م.

تپه حصار ــ  دامغان- سمنان،  اواخر هزاره 3 تا 2 ق.م.

شهر سوخته ــ  زابل- سیستان،  هزاره 3 ق.م.

تپه دینخواه ــ  اشنویر، عصر مفرغ قدیم تا عصر آهن.

تپه نوشی جان ــ  همدان،  دوره ماد.

گورستان های ورکبود ، کله منار ، بین سردمر،  عیلام،   عصر مفرغ.

قومس ــ  دامغان،  دوره پارت.

محوطه باستانی تپه ــ  مسجد سلیمان               ،  هخامنشی.

تپه باباجان ــ  نورآباد- لرستان،  هزاره اول ق.م.

نقاط تاریخی و باستانی بیستون ــ  بیستون،  هخامنشی – ساسانی.

محوطه بمپور ــ  ـسیستان،  هزاره 3 ق.م.

موشه لان تپه ــ   ساوجبلاغ          .

تپه بادلکین ــ   تهران،  سفال مشابه قره تپه.

تپه پونیک ــ  دشت ورامین،  مشابه با چشمه علی.

تپه شغالی ــ  پیشوا ورامین،  مشابه با چشمه علی و سیلک II،III .حصار I .

قره تپه ــ  شهریار        ،  چشمه علی،

تپه مهران آباد ــ  تهران.

تپه نودیان ــ  شرق شاهرود،  سفال مشابه با چشمه علی.

شیخ تپه دلازیان ــ  8 کیلو متری سمنان،  سفال مشابه با چشمه علی.

تپه شیرآشیان ــ  سمنان،  سفال مشابه با چشمه علی.

قومس ــ  24 کیلو متری دامغان،  سفال مشابه با سنگ چخماق و چشمه علی.

تورنگ تپه ــ  گرگان- گلستان،  هزاره 3 تا 5 ق.م.

یاریم تپه ــ  دشت گرگان- گلستان،  نیمه دوم هزاره دوم ق.م،   سفال های آن شبیه با سفال سیلک II.

تپه آنو ــ  ترکمنستان.  

تپه سیلک ــ  کاشان- اصفهان، هزاره 4 تا 5 ق.م.

تپه سنگ چخماق ــ  شمال شاهرود در حوالی بسطام، 2 فصل نوسنگی بدون سفال 7800 ق.م.

تپه چشمه علی ــ  ری- تهران، هزاره 4 تا 3 ق.م.

تپه سیاه بوم اریسمان ــ  نطنز،  همزمان سیلک III.

تپه کله دشت ــ  تهران.

تپه مسره ــ  نزدیک ساوه.

تپه قلعه دختر ــ  سر راه قم انارک، مشابه سفال های دوره دوم III.II.

قمرود ــ  در حوالی قم،  هزاره 6 ق.م.

تپه محمدآباد ــ 50 کیلو متری تهران،  مشابه با چشمه علی.

تپه چشمه بلبل ــ

تپه محمودیه ــ 70 کیلو متری دشت قزوین راه کرج-  قزوین، تعداد سفال مشابه با سیلک III.

تپه ازبکی ــ  استان مرکزی.

تپه سرخاب ــ  ساوجبلاغ،  مشابه سفال اسماعیل آباد.

تپه گنج تپه و سیاه تپه ــ  تهران – قزوین،  سفال قرمز مشابه با اسماعیل آباد.

تپه جیتون ــ  ترکمنستان-  شمال شرق عشق آباد 5050 ق.م.

آق تپه ــ  شمال شرق گنبد کاووس.

تپه شورابه ــ  در راه کاشان به اصفهان.

تپه یان ــ  ساوجبلاغ.

تل ابلیس ــ  برد سیر کرمان           ،  هزاره 5 تا اواخر هزاره 2 ق.م.

تپه یحیی ــ  دره صرغان – کرمان،  عصر نو سنگی هزاره 5 ق.م.

تل باکون A ــ  مرودشت فارس،  هزاره 5 تا4 ق.م.

تل باکون B.A ــ  مرودشت فارس،  هزاره 5 تا4 ق.م.

تپه موشکی ــ  مرودشت فارس،  هزاره 5 تا دوم ق.م.

تپه جدی ــ  مرودشت فارس           ،  هزاره 5 تا دوم ق.م.

تپه کفتری ــ  مرودشت فارس،  هزاره 5 تا دوم ق.م.

تپه جوشغا ــ  مرودشت فارس،  هزاره 5 تا دوم ق.م.

تپه تیموران ــ  مرودشت فارس،  هزاره 5 تا دوم ق.م.

تپه گپ ــ  جنوب شرق تخت جمشید.

تل نخودی ــ  در پاسارگاد،  سفال مشابه با تل باکون.

بیشابور ــ   کازرون – فارس،  ساسانی اسلامی.

شاه تپه ــ  گرگان – گلستان، هزاره 5 تا 2 ق.م.

تپه حصار ــ  دامغان- سمنان،  هزاره 5 تا 2 ق.م.

تخت جمشید، پاسارگاد، نقش رستم ــ  مرودشت فارس،  هخامنشی- ساسانی.

گوی تپه ــ   شرق ارومیه،  هزاره 3 تا 1 ق.م.

تخت ابونصر ــ  شیراز فارس،  ساسانی.

استخر ــ    مرودشت    فارس،   هخامنشی- ساسانی – اسلامی.

تپه دویسیه ــ  دشت شوش- خوزستان،  تمدن های ما قبل عیلامی         .

خرابه های شهر قدیم ــ  نیشابور – خراسان،  قرن 3 تا 7 هجری.

خرابه های ری قدیم ــ  ری،  قرن اول تا 7 هجری.

دهانه غلامان ــ  زابل- سیستان،  هخامنشی.

قلعه کوتی ــ  مرودشت فارس،  هزاره اول ق.م عصر آهن.  این لیست ادامه دارد.

  کلیک کنید:   ساختار های تاریخی اجتماع

  کلیک کنید:  راه راستی

  کلیک کنید:  جنگ بزرگ با جغرافی ـ تاریخ

 انوش راوید  Anoush Ravid

 حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم  سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ انوش راوید  بنام:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com   

قاره کهن  

   قاره کهن

      قاره کهن سرزمین وسیع تاریخی است،  که مردمی با تمدن و فرهنگ تاریخی دارد،  مردمی که ده ها قرن کنار یکدیگر به خوبی و خوشی زندگی کرده و پدید آورندگان ریشه های علوم و دانش زیست بشری بوده اند.  بخش های از آن ایران بزرگ و ترکستان و کردستان و عربستان بزرگ و .... است،  که هر کدام مردمی نیکو و تاریخی شکوهمند دارند.   امروزه قاره کهن شامل کشورهای قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکمنستان، افغانستان، کشمیر، پاکستان، ایران، عراق، ترکیه، سوریه، لبنان، اسرائیل، فلسطین، قبرس، قفقاز شمالی، اوستیا، آبخازی، استراخان، چچن، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، سینا، اردن، عربستان، کویت، امارات عربی، قطر، بحرین، عمان، یمن، سین کیانگ،  که  700  ملیون نفر جمعیت و 14 کیلومتر مربع وسعت می شود.  این قاره دارای مردمی میانه رو، ادبمند، سازگار با زندگی، علاقمند به علم و دانش و با احساسات انسانی و خانوادگی است.  نام قاره کهن می تواند شناسه تاریخی این ملتها باشد،  که گوهر وجود آنها را پرورانده است.  یاد آوری نام قاره کهن می تواند یکدلی و یکپارچگی این کشورها را داشته باشد،  که در ادامه حملات استعماری یعنی امروزه در دوره امپریالیسم نو دفاع مشترک فرهنگی و نظامی را سامان دهند،  و نیز می تواند یاد آور به تاراج رفتن تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین بوسیله دروغ های تاریخی باشد.

      دشمنان تاریخی قاره کهن،  آغاز فرهنگ و پیشینه این قاره را منکر می شوند و به گونه ای دروغین می گویند،  مردم سالاری (دموکراسی)،  شهر سازی، کیمیا (شیمی)، هامار (ریاضیات) و هند چک (هندسه)، اختر شناسی، برید (ارتباطات) و ادبیات و... از اروپا برخواسته است.  دشمنان قاره کهن تنها به این دانشها بسنده نکرده اند،  آنان خود را پدید آورند گان نخستین هنرهای بشری که به گونه ای پر گواه از آن پیشینه مردمان سرزمین قاره کهن است،  مانند،  نمایش، نگارگری، پیکر تراشی، آهنگ سازی و دهها نمونه دیگر را با هیاهو و دروغ های بسیار مانند دروغ هلنیسم به سود خود در جهان گسترش داده اند،  و ساده دلان اغفال دروغ های آنان می شوند.  هزاران دانشمند، فیلسوف و شاعر قاره کهن که در طول تاریخ به بشریت خدمت کرده اند،  نمی توان با بخش بندی مرزهای امروزی آنها را شهر وندان تاریخی یک کشور ویژه دانست، مانند،  مولوی، ابوریحان بیرونی، پور سینا، اقبال لاهوری، خواجه عبدالله انصاری، بیدل، خوارزمی، مروزی، مخدوم قلی، ناصر خسرو، رودکی، نظامی گنجوی و دهها نمونه دیگر که خود نشان یگانگی ملتهای قاره کهن است.  یک قرن است که ورزشکاران قاره کهن در موج ورزشی آسیا گرفتارند،  تنها ورزش قاره کهن بدین درد گرفتار نیست،  سازمان های دیگر ملت های قاره کهن هم با برنامه های امپریالیستی در آسیا غرق شده اند و صدایی ندارند.  ورزشها و بازی های بومی مانند،  باستانی و پهلوانی که در آنها نزدیکی فرهنگی مردم قاره کهن پیداست،  اما با نفوذ عوامل استعماری هیچ یک از این ورزش ها به المپیک را نیافته اند.    

      واژه گان خاور (شرق) دور و باختر (مغرب) نزدیک،  آسیای میانه و خاور میانه،  در جغرافیای جهانی چه گونه و چرا بوجود آمده است.  چرا قبل از استعمار این اسامی وجود نداشتند،  در هیچ کتاب جغرافیایی و سیاسی قبل از استعمار و دوران بورژوازی این اسامی به چشم نمی خورد.  در واقع ترفند های سیاسی در این واژه ها می باشد،  که آنها را به بررسی می گیرم و از عزیزان علاقمند خواهشمندم پیگیری نمایند.  استعمار برای پیشبرد اهداف خود و دور نمودن مردم سرزمین ها از واقعیت های تاریخی خود،  واژگان جدید جغرافیایی ایجاد کرد و در ادامه اهداف دروغ های تاریخی،  سعی به بر هم زدن نظم تاریخی جهان و مرز بندی های جدید کرد.  در 90 درصد این مرز بندی ها،  استعمار انگلستان نقش اصلی را داشت،  با ایجاد مرزهای سیاسی،  سرزمین های وسیعی را که در طول تاریخ مردمان آنها فرهنگ و تمدن مشترک با آداب و سنن رنگارنگ زیبا داشتند،  با خط مرزی و ایجاد کشورها از هم جدا نمودند.  در این میان با تمام جدیت پلیدی استعماری،  هر قوم و ملت را به چندین بخش تقسیم کردند و هر بخش را در کشوری قرار دادند تا همیشه با دروغ های مختلف تاریخی بین مردمان در کشورها اختلاف و حتی دشمنی ایجاد نمایند.  مثلاً تاجیکها را در کشور های افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان و ایران،  کرد ها را در ایران و عراق و ترکیه و سوریه و اعراب را در کشورهای کوچک با طوایف مختلف،  بلوچها را در ایران و پاکستان و افغانستان و تمام اقوام ملتهای یکدل قاره کهن را در کشورهای مختلف به درون مرزهای ساختگی فرستادند.  برتری تمدن بورژوازی به تمدن سازمان قبیله ای در ابتدای استعمار و برتری نظامی امپریالیزمی به حکومت های فئودالی قاره کهن سبب این اقدامات مرز بندی و ایجاد کشور هایی با نام های جدید گردید،  در ساختار های تاریخی اجتماع توصیح داده ام.   امروزه امپریالیسم نو با کمک مخفی کشورهای آسیایی مانند چین و ژاپن تصمیم دارند بیش از پیش قاره کهن را از پاشیده و کشورها را کوچک و کوچکتر کند تا منافع خود را بیشتر از گذشته ببرند.

      ملت  قاره کهن در طول تاریخ بطور طبیعی که در ذات جغرافیایی این قاره قرار گرفته در اتحاد اجتماعی و اقتصادی قرار داشتند،  که از مراسم و جشنها و بویژه نوروز کاملاً پیداست.  بنا بر این کشورهای این قاره با کار علمی و نوین می بایست در اتحادیه های،  اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی قرار بگیرند، تا بتوانند در مقابل تهاجمات مختلف آسیایی و اروپایی و آمریکایی مقابله کنند.  سازمان های قرن 21 می بایست توانایی های بالایی در اداره امور این قاره بدست آورند و کشورهای قاره کهن از فدرالیسم علمی استفاده کنند،  ندانستن دانش و کار سازمان های نوین و تشکیلات فدرال باعث اعمال نفوذ امپریالیسم در جوامع کوچکتر کشور ها می شود.  لازم است روشنفکران و نشریات به زبان های مختلف از قاره کهن بنویسند و بگویند،  کوتاهی و نداشتن تصویر و دقت درباره قاره کهن آینده صدمه بزرگی به مردم و کشور های این قاره وارد می شود. 

      اگر فرد یا جامعه ای کوچک یا بزرگ نتواند مناسب با شرایط زمان و پیدایش های نو تغییر کند و یا نتواند پدیده ها را با اصلاحاتی نو،  به خوبی پشت سر بگذراند آن جامعه ممکن است بیمار و یا حتی کودن باشد.  مراحل رشد و تکامل بشر تحلیل ها و تعلیل های بسیار و نیز نکته ها و جنبه های مختلفی دارد،  بنا بر این هر تیوریسین اجتماعی باید این ها در نظر بگیرد و به درستی بداند، دروغ ها را بشناسد و واقعیت های تاریخی را بیابد.  امروزه با وجود اینترنت و ماهواره گذر های تاریخی جامعه بشری سریع شده است،  پنجاه هزار سال پیش برای دانستن یک گره ساده و بستن حیوانی ده هزار سال زمان می برد و امروزه دانستن پیچیده ترین مسائل و موضوعات فقط لحظاتی وقت بشر را می گیرد،  به تاریخ و فرهنگ یاد گیری مراجعه شود.  روشنفکران و میهن پرستان قاره کهن باید گذر تاریخی قرن 21 را به خوبی بشناسند،  و این فقط با دانستن واقعیت های تاریخی بدور از دروغ های دشمنان امکان پذیر است،  مطالعه و پیگیری وبلاگ های انوش راوید برای این شناخت می تواند کمک بزرگی باشد.  آیا شما درباره قاره کهن مطالب بیشتری می دانید؟

   نقشه قاره کهن در:  گالری عکس ایران

     برخورد یک جوان پویا با یک فسیل

      یکی از مجریان مسن تلویزیون های فارسی زبان لوس آنجلس مطابق معلوم معلومات قدیمی خود،  داشت می گفت همه آمدند و به ایران تجاوز کردند،  می گفت اسکندر آمد تجاوز کرد، چنگیز و عرب و تاتار و افغان و همه آمدند به ایران تجاوز کردند.  دقایقی بعد یکی از شنوندگان جوان تلفن کرد و به او گفت:  این گونه که شما می گویید گویی ایرانی ها کدو تنبل بودند که همه آمدند و تجاوز کردند،  آن جوان به مجری سن و سال دار گفت:  هرگز شما به حرفی که می زنید دقت و فکر کرده اید؟  آیا فکر نمی کنید شما چقدر ضد ملی و مردمی می گویید؟  علناٌ دارید مردم تاریخی ایران را بی ارزش و بی بخار و بی بته می دانید،  تا کی می خواهید این دروغهای استعماری را باور داشته باشید و خود و ملّت تان را ناچیز بشمارید.  مجری که گیج شده بود و چیزی از مفهوم و حرفهای آن جوان نفهمید،  رفت به سراغ تلفنی دیگر.

     مسلماً آن مجری سن و سال دار از استعمار و امپریالیسم می داند ولی بدلیل تبلیغات و ذهن فسیلی چیزی از ابزار های آن دشمنان بشریت نمی دانست.  آن مجری و امثال او که کم هم نیستند ابزار های استعمار و امپریالیسم را برتری فرهنگی و نظامی می دانند،  اما از مهمترین ابزار که روان کنند ابزار های دیگر است چیزی نمی داند.  مهمترین ابزار دروغ گفتن و دروغ نوشتن در تاریخ و تاریخ اجتماعی و سرنوشت ملتها و مردم جهان می باشد،  که بدون این روان کنند اجزاء ماشین آنها گیر پاش می کند و می شکند.  گفته های این جوان با هوش ایرانی اهمیت و نفوذ وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران را نمایان می کند،  وبلاگی که پانصد سال دروغ و نیرنگ را افشا نمود،  اما در دوران امپریالیسم نو این روان کنندها یعنی دروغ سازی دوران ندارد.  امپریالیسم نو آشکارا تغییر نا پیوسته با استعمار داشته،  و بدین جهت ابزار ها و روان کننده های دیگری چون سرمایه داری بی هویت و بازار بورس و تبلیغات اقتصادی در برنامه های ابتدای قرن 21 دستور کارشان می باشد،  برای آگاهی بیشتر به قرن سنت گریزی مراجعه نمایید.

     در اینجا لازم به یاد آوری است، پانصد سال پیش که استعمار اولیه بوجود آمد،  استعمار گران برتری فرهنگی به ملتهای دیگر نداشتند،  آنها برتری تمدنی داشتند،  که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام.  

    سخن وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران   

       سخن این وبلاگ به عاشق های دانستن حقیقت و ایران، تحصیل کرده ها و روشنفکران می باشد که اندیشه و عمل شان تابع منطق و حقایق علمی است،  بدین منظور حرکت وبلاگ بحث در جهت معیار هایی با اتکا به حقایق علمی و تجربی و موازین منطقی محقق است.  در زمانی حساس که راه زندگی و رشد ملتها، به شیوه  فرا امپریالیستی در خطر و بحران است،  لازم می گردد که اندیشمندان و روشنفکران مورد نظر این وبلاگ در تشخیص دروغها و یافتن واقعیتها و حقایق علمی در جغرافی ـ تاریخ و تکامل اجتماعی و فرهنگی را دریابند، و به گسترش واقعیتها در میان مردم بکوشند. کوتاهی از این مهم سپردن دوران به دروغ پردازان است،  که با دشمنی دیرینه خواهان شکست و تجزیه ملتهای منطقه  می باشند.  امید است موضوع و مطلب این وبلاگ را ایرانیان دانش پژوه بگیرند و با دانش خودشان در آمیزند و به جامعه بفرستند،  که حتماً ره آوردی نیکو در پی خواهد داشت،  در غیر اینصورت چنان ماند که، من تیری در چله اینترنت گذاشته ام و بسوی دشمن رها کرده ام، و دشمن موذی هوشیار تر و ما همچنان پراکنده و بی دل و یار در انتظار سرنوشتی دیگر که برایمان بنویسند می مانیم.

    عزیزان بیائید با دین و دانش والای مان خودمان سرنوشتی نو بنگاریم،  و بدین منظور از هم میهنان عزیز خواهشمندم در جهت سخن این وبلاگ نظر بنویسند،  تا به اهدف مورد اشاره یعنی باز نویسی علمی تاریخ و سرنوشت رسید.  ایران عزیز با داشتن امکانات گسترده طبیعی، سیاسی، اقتصادی، و ظرفیتهای عالی انسانی، علمی، فناوری، و سابقه درخشان تاریخی،  براحتی میتواند حرکت بسوی تمدن جدید را،  پویا طی کند.  این وظیفه اندیشمندان است که با درک تغییرات و با  دانایی قرن 21 ،  استراتژی منطقی و کار آمدی پیش بینی نمایند.   بنا براین احتیاج است در جهت فرآیند تدوین برنامه های آینده نگر،  همه اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی قرن 21  جهان را در نظر داشته باشند،  و لازم است چالشهایی که کشور با آن روبروست،  از قبیل نقاط قوت و ضعفها و فرصتها را کاملاً شناسایی کنند.  درایت پیش بینی آیند اینست که از گذشته خود واقعی و بدور از دروغ بدانیم،  امروز خود را با محک های دقیق بشناسیم،  دارایی ها و بود و نبود های آشکار و پنهان را در تمام زمینه ها و چیزها خوب ببینیم.  انوش راوید  سعی می نماید با مقالات خود در وبلاگ،  چشم اندازی تهیه کند که به شکل همه جانبه و با درنگ های جدید،  بلکه تحرکی نو به فضا بدهد.  با شرایط بسیار خوبی که در همه زمینه ها داریم، و همچنین داشتن تمدن تاریخی مهم،  نمی توانیم قبول کنیم که نقشی پایین دست در منطقه و گیتی داشته باشیم.  احتمالاً بد بینانه نبینید،  بحثها نگاه نژادی و ملی نیست،  ایران و همه مردم ایران است،  مردم و کشور ما باید جایگاهی بلند تر و معظم تر داشته باشند.  انسان با هوش در قرن 21  حتی با یک نگاه به سر نوشته های انوش چون:  قرن سنت گریزی،  بسوی تمدن جدید، موج سوم، انسان قرن 21 ، چالش قرن،  تغییرات مطلوب،  خود بخود پیگیری میشود که اینها چه هستند،  و در پی سئوالها و نظرها و آزمون و تامل می رود،  هم میهنان عزیز احتمالاً این قبیل حرفها را شنیده،  شاید هم چند بار شنیده اید و خوانده اید،  ولی بد نیست یکبار دیگر و از دیدگاهی دیگر ببینید،  درصورتیکه از پس اینها،  سئوالها و نقدهای علمی باشد،  می توان به آینده نو راحت امیدوار بود،  که در نتیجه آن نا امیدی دشمن تاریخی را بدنبال دارد،  ولی اگر لودگی و یا ناسزا گویی شود،  متوجه میشویم کار روشن گری سخت و دشوار،  و راه دشمن هموار است.

  قاره کهن و پیدایش تمدن

       تمدن ها و حکومتهای اولیه گیتی در قاره کهن،  نیل مصر، و بین النهرین و ماوراءالنهر و دلتای سند و نیز دو سه جای دیگر در چین و هند تشکیل شدند.  نیل خیلی سریع تحت تاثیر بین النهرین شد، و ایران در مرکز سه تمدن و حکومتهای، بین النهرین و ماوراءالنهر و سند قرار گرفت.  تمدنهای غرب هند و چین تقریبا جدا افتاده و عقب مانده تر شدند، ودیر تر به حکومتهای رسمی رسیدند.  پس ایران مرکز پیدایش و رشد تمدن جهان شد، و اولین و قوی ترین حکومتهای واقعی را داشت.  و این مهم را جغرافیا از ابتدای تاریخ در اختیار ملت ایران عزیز قرار داده، و بنا بر این دشمنانی داریم موذی و خطر ناک.  امروز هم دارند،  ایلام و ماد و هخامنشی را تخطئه میکنند. بنابر این وظیفه ای بر دوش ماست که اولین شکل تاریخ مهم بشری را از دروغ، و دروغگوئی دشمنان دور بداریم و در نهایت رفع این دروغها، اتحاد کامل بین کشور ها، و ملل سرزمینهای ایرانی بزرگ را در پی دارد و اگر اقدامی در جهت حذف دروغهای تاریخ نشود، و این دروغها ادامه پیدا کنند،  در آینده مشکل ساز میشوند.  در جهانی که نفی ما را در سر دارد، نباید چشم به نوشته های دروغی دشمنان دوخت، در ما قدرتی است که از تاریخ  به ودیعه  گذاشته شده، نیروی اراده خود را هیچ مپندارید، و سرنوشت و گذشته و آینده  خود را وابسته به هوسهای دروغ پردازان نکنید. اگر در میان استعمار گران زمانی یکی از آنها به ما در کشف تاریخ کمکی شده در جهت منافع خودشان بوده، آنها از صفا و سادگی و غفلت ایرانیها در این چند سده گذشته استفاده کرده، و ورقها را بنفع خودشان کرده اند. گذشتگان ما در تاریخ باستان می دانستند، که در جهان هرگز عظمت و بزرگی را به کسی رایگان نبخشیده اند، بلکه باید دشمن را شناخت و با او جنگید.  اینها میسر نیست مگر با فدا کاری و از خود گذشتگی و همکاری و احترام به یکدیگر، و با انظبا ط  در جهت حذف دروغها از تاریخمان هم پیمان باشیم،  و با ادب خاص ایرانی از هر گروه مردم فقط در یک کلام نجات تاریخ  ایران بزرگ  از دروغ.  این میتواند یک حرکت و نهضت علمی تاریخ و جغرافی  اینترنتی باشد، هر ایرانی عزیز با سلیقه و روش و تحقیق خودش جهت حذف دروغها گام بر دارد، و با دید و دانش نوین تاریخ به میدان جنگ بیاید.  

         در گذشته ها دشمنان علیه ما دروغ نوشته و رجز خوانی نموده و تاریخی را جعل کرده اند،  چند قرن بعد استعمار و دشمنان احمق تاریخ ایران آنها را بزرگ نمایی کرده و با ترفند هایی گسترش داده و یا با نفوذ در آموزش ایران به عنوان تاریخ بخورد بچه های عزیز داده اند.  در جاهایی ساده دلان و احمق ترها دروغ ها را دست مایه کوبیدن ایرانی ها کرده اند.  بیائید با اعتماد به نفس ایرانی و ذکاوت خود هر کجا دروغی دیدید آنرا افشا کنید و دروغ ها را متذکر شوید و به دنیال واقعیت ها بگردید و این را سر آغاز کار بزرگ ملی برای برداشت دروغها از تاریخ ایران نمایید.  توجه داشته باشید این وبلاگ جهت این است که با دانایی قرن 21  فکر و تحقیق و تحلیل کرده که واقعیت های تاریخی چه بوده است؟  و چشم و گوش بسته هر چه را نپذیرفت و به عنوان علم تاریخ قبول نکرد،  البته توجه داشت که این وبلاگ هم خود تاریخ نیست.  در دویست سال گذشته عوامل  استعمار و امپریالیسم و صهیونیسم  برای جعل تاریخ و ملیتها و مرزها خیلی فعال بوده، و هر کاری خواستند با حمایت کشور هایشان کرده اند،  و امروزه دروغ ها تبدیل به خطر شداند، چون در هر صورت احمقانه دروغ گفته اند.  این وبلاگ را با دقت بخوانید تا بیشتر متوجه پلیدی و ترفندهای آنها شوید.  نظر بدهید و بپرسید و همراه شوید.

    پیدا کنید دلسوزی دشمن را؟  از این به بعد لیست اشخاصی از دشمن را می نویسم، که همزمان با استعمار و کشتار مردم بوسیله کشور های متبوع شان که در جهان ادامه داشت، دلسوزانه برای ما تاریخ نوشته اند. برای تکمیل لیست این دشمنان تاریخ نویس ما نظر بنویسید.

آ . ایمار استاد دانشگاه فرانسوی. آ . بازن ـ فوشه ، و امیل بن ونیست ، استادان کلژدوفرانس.

آ . بونیفاسیو ، رئیس کنفرانس های دانشکده علوم سیاسی دانشکده پاریس.

ژی بوهر استاد مدرسه عالی لوور. آ . کریستن سن استاد دانشگاه کوپنهاک دانمارک.

ژ . کونت نو رئیس موزه شرق و اسلام لوور.  و . سستون استاد دانشکده ادبیات پاریس.

ر . دولو وزیر مختار. ژرژ دو مزیل استاد کلژدوفرانس.

آندره دوپن سومر استاد دانشکده ادبیات فرانسه. ژان فیلیوزا مدیر آموزشگاه تعلیمات عالیه.

الفرفوشه عضو و استاد دانشگاه.  ر . گیرشمن رئیس میسیون باستانشناسان فرانسوی در ایران

آ . گوداری رئیس اداره باستان شناسی ایران. ای . گوداری و رنه گروسه عضو فرهنگستان فرانسه.

هانری ماسه عضو و استاد دانشگاه.  پ . ژی دو مناس و هانری شارل پواش استادان دانشگاه

ش . ویرولو عضو دانشکده و رئیس انجمن آسیایی.  رابرت گرانت واتسن.

آبلبنیتسکی عضو انستیتو باستانشناسی آکادمی علوم شوروی سابق.  لسترنج.

بارنابه بریسون که بسال 1590 در پاریس تاریخ ایران باستان را نوشت.

سیلوستر دوساسی، پایه گذار مطالعات شرقشناسی  فرانسه بسال 1793 و مثلا کاشف روموز کتیبه های ساسانی.  بورنوف به سال 1836 و قبل از آن، گروت فند آلمانی مثلا از کاشفان خط میخی.

       تاریخ،  دانش مهمی چون بقیه علوم است، و  تاریخ واقعی  ایران بزرگ  باید بوسیله فرهنگستان تاریخ ایران، و توسط هیئت علمی ایرانی که توسط علاقه مندان دانشور تاریخی ایرانی انتخاب گردیده اند، و با شرایط قانونی خاص خود، و در پی تحقیقات کاملا علمی زمان بر نوشته و تایید موقت شود.  تاریخ دانش مهمی چون بقیه علوم است.   بنظر من کلیه آنچه که تاکنون به عنوان تاریخ و سرنوشت خوانده ایم،  نظرات شخصی نویسندگان آنها می باشد،  چه کتاب خطی تاریخی باشد چه نگارش چاپی دوران استعمار و یا موج دوم و چه جدیدترین نوشته تاریخی در وبلاگهای من.  آیا با شرایط فعلی می توان فرهنگستان تاریخ تاسیس کرد؟

    با اندیشه ای نو ایران را بسازیم

       در اواخر دهه اول قرن  21  هستیم و می بینیم و می دانیم بسیاری از کشورها به دست آوردهای بزرگ علمی و اجتماعی رسیده اند،  آینده متفاوتی  که آینده نگران امروز آن را پیش بینی میکنند حتماً اتفاق می افتد،  و باید با دیدی نو بدانیم که چگونه خواهد بود تا بتوانیم بر آن تاثیر گذاریم،  در این روزگار ما میتوانیم با دانش و بینش نو مسئول سرنوشت خود و اطرافمان باشیم،  و دیدی علمی و نو به همه چیز داشته باشیم.  انوش سعی می کند راهی جدید را طی کند،  و در این مسیر از عزیزان همراهی می طلبد.  یکی از کارهایی که میتوانید انجام دهید این است که  موضوعات و مسائل مطرح شده در مقالات انوش را مورد نقد و بررسی علمی قرار دهید،  خواهشاً در صورت امکان مطالب را با دقت مطالعه نمایید،  با اندیشه و تاملی در خور  قرن 21  نظر  خود را بفرمایید.  اهرمهای تغییرات و حرکت از قرن سابق به این قرن در دست روشنفکران اینترنتی است،  اما اول باید بوسیله ای از چگونگی این حرکت سریع آگاه شد،  و با هماهنگی به رشد تمدن نو رسید،  که برای شخصیت ایرانی برازنده است.  البته قبول پیشرفت های ویژه این قرن در دید تعدادی کمی از مردم که در جهالت عمیق و با مغزی فسیل شده هستند،  غیر ممکن است.

     برای گذر تاریخی از این سالهای مهم که راهی جدید و مرزهای نو می طلبد  فرای دانش و فکر سنتی امروزی است،  که در  اینجا  گفته ام.  با وجود وب و اینترنت براحتی امکان آن می باشد تا روشنفکران با تبادل نظر راهی نو برای دیگر هم میهنان عزیزشان بگشایند.   همچنین بدین وسیله میتوان بدون هرگونه اختلال در مسائل جانبی زندگی به مرامی نو دست یافت.  این برنامه می تواند مسیر و نگاهی نو وبینش علمی به آینده و سرنوشت باشد.  مدت  سه سال است وبلاگ هایی دارم و هزاران جوان عزیز ایرانی از آنها بازدید کرده اند،  و حدود یک سوم این خوبان نظراتی نوشته اند که باعث تشویق من برای ادامه داشتن وبهایم شده،  ولی جای تاسف است که اساتید با تجربه ایرانی فقط چند نفر می شناسم که با اینترنت دوستند.   اگر در گذشته می خواستم کتابی در باره دروغ حمله اسکندر مقدونی به ایران  بنویسم امکان آن نبود که به این ارزانی و راحتی در اختیار همگان باشد، ولی با وبلاگ براحتی این مهم تاریخی را گفتم و مچ دشمن دروغگو را گرفتم.  امیدوارم با نظرات پویا مرا یاری کنید.  بنظر شما روشنفکر چگونه آدمی است و برای پیشبرد اهدافش چکار باید بکند؟

   چند مطلب جالب:

  طنز جدی جوانی،   عزیز نسین نویسنده معروف ترکیه در مقدمه یکی از کتابهایش نوشته وقتی جوان و در دانشگاه افسری بوده، با بقیه هم قطا ران خودش نقشه جهان را جلوی شان می گذاشتند، و آن را خط خطی می کردند و نقشه ترکیه را از مغولستان تا اتریش می کشیدند، و وقتی چند سالی بزرگتر و عاقلتر شد، دید واقعیتها چیز دیگریست و عزیز نسین طنز نویس شد، و گفت اون خط خطی کردن نقشه ها هم خودش طنز جدی جوانی و سادگی بود.

     یونانیان قدیم  به سرزمینهای شرق یونان می گفتند پرس یا با گویش دیگر پارس در آن زمان به معنی جایگاه خدای آفتاب بود،  پارس نام یک قوم یا ملت نیست، نام تمام سرزمین وسیع  ایران بزرگ  در مرکز قاره کهن و با تمام مردم آن است که در سرزمین آفتاب زندگی می کردند و از طبیعت زیبای آفتابی لذت می بردند.  خود ایرانیان به کشورشان از ماوراء النهر تا بین النهرین ئیرانا می گفتند، البته با تلفظ های محلی .

   پایتخت های عراق و آذربایجان، واژهای ایرانی

       برگردان بغ (bagh )، بگ ( bag) وبک (bak ) در زبان پهلوی خدا، سرور و شاه می باشد. روستاها و شهر هایی که ریشه در این واژگان دارند از این قرارند:  روستای بغبغو در خراسان رضوی، روستای بغداد آباد در نزدیکی مهریز یزد،  بغداد پایتخت عراق و باکو پایتخت آذربایجان شوروی واژگانی هستند پهلوی از ریشه بغ وبک به معنای خدا.  روستای بغداده در خراسان جنوبی، بغرایی در خراسان جنوبی، بق در استان سمنان، روستای بق بقاب در خوزستان، بق مج در خراسان رضوی، روستاهای بکان و باکان (بکان) در استان فارس، روستای بکتاش در آذربایجان غربی،  تاش در زبان پهلوی از ریشه تاشیت به معنای آفریده است بنابراین بکتاش می شود آفریده خدا همان گونه که مهرتاش می شود آفریده مهر،  بکران در استان سمنان، بکیان در استان فارس، بگه جان در استان کردستان، بگدانه در استان فارس و بگ وبگان در استان سیستان و بلوچستان.

   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

   کلیک کنید:  کار گزاران و چهره های استعمار

    بخوانید و شما هم شروع کنید:   تاریخ نیک

   کلیک کنید:  کارگاه فکر سازی

   انوش راوید،    Anoush Raavid

تقابل با دشمنان یا تشویش اذهان؟  

 

       پرسش:  تقابل با دشمنان یا تشویش اذهان؟

        امروزه یکی از مشکلات جوامع بشری پراکندگی و گستردگی علوم است،  که براحتی در اختیار همگان قرار گرفته است.  بسیاری از علوم که جنبه مادی و سود دهی سریع دارد،  به انحصار و در اختیار کمپانی های بزرگ سرمایه داری فرا ملی قرار گرفته است،  و با ساخت و تولید های کم دوام جیب مردم جهان را خالی می کنند.  علومی مانند تاریخ که سود آنی برای سرمایه داری ندارد توسط مردم در ملتهای مختلف تفسیر و تعریف و تمجید و تحریر می شود،  و عاملی شده است که هر کس چیزی بگوید،  مانند،  یکی در حق و صبر،  منکر تمدن و تاریخ ایران شود،  و دیگری در جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران،  آغاز تمدن جهان را از ایران می داند.  این اختلاف بزرگ نتیجه ای جز تشویش اذهان عمومی که توسط اینترنت و ماهواره بشدت گسترده شده است ندارد.  بنا بر این می بایست در مقابل این تهاجمات متضاد که در اولین گام مال و ثروت مردم به غارت می رود،  و در گام دوم دیدگاه ها را نسبت به تاریخ و جامعه خراب می کند،  باید ایستادگی کرد.   پرسش:  آیا باید در مقابل این دو نوع تهاجم ایستادگی کرد و آیا مقابله با دشمنان ایران چنین است؟

   پاسخ:  پاسخ در پست بهار 89 وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران.

   پرسش:  شما به علم باستانشناسی معتقدید؟!!! (فکر نکنم).

   پاسخ:  فکر کردن بدون تحلیل و تعلیل غیر واقعی است و چه بسا توهم باشد،  شما وقتی می توانید فکر کنید که تحقیق و بررسی نمایید،  چندین وبلاگ و چند صد صفحه در وبلاگ های من انوش راوید، و نیز چند هزار نظر و صد ها لینک وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران در وبلاگ های فعال تاریخ و باستان شناسی گویای بسیاری در علم جغرافی ـ تاریخ می باشد،  جهت یافتن روش فکر کردن به دانایی قرن 21 مرجعه نمایید.
   
پرسش:   وقتی علم باستان شناسی میاد میگه اسکندر و همچنین آثار یونانی در سرزمینهای مفتوحه به دست اسکندر، میگه اسکندر بوده ما باید چیکار کنیم. باید قبول کنیم. اگه مدرک وجود داشته باشه مجرم باید بپذیره.

   پاسخ:  در سرزمین هایی که می گویند اسکندر مقدونی رفته و فتح و حکومت کرده،  دروغ گو ها هیچ آثار واقعی تاریخی و باستان شناسی که دلالت بر وجود تاریخی اسکندر مقدونی باشد،  ارایه نمی کنند.  دروغ گویان استعماری مجسمه نیم تنه ای را که روی آن هیچ نوشته ای نمی باشد اسکندر نامیده و یا تصویر صحنه ای از جنگی که در مقبره ای زیر زمینی مانند مقبره های سلسله های 26 تا 30 مصر می باشد و در رومانی کشف شده است،  احمقانه نبردی از اسکندر مقدونی با داریوش هخامنشی نامیده اند.  کار گزاران و چهره های استعمار بر اساس خواسته استعمار و کلیسا و کنیسا که می خواستند همه تمدن و پیروزی را در طول تاریخ از خود بدانند برای آثار منتسب به اسکندر مقدونی داستان ها نوشته و تفسیر های بی پایه و مدرک کرده اند تا باعث اغفال مردم ساده شوند،  که بتوانند مقاصد شوم استعماری خود را پیش ببرند.

 عکس ها در گالری عکس ایران.
  
پرسش:  تاریخ ما هیچ... تاریخ مصر و سلسله پادشاهان اون و فتح اون به دست اسکندر چی؟ این خلا چند ساله اسکندر و سلوکیان پس چیه؟ کی به جای اون تو مصر حکم میرونده؟   یا هند؟... یا تو یونان که کل مورخها هم مال اونجا هستن. خلا اسکندر چگونه پر میشه؟ نباید به قضیه یکطرفه نگریست. ؟

   پاسخ:   آثار تاریخی بسیاری از آیین های تاریخی ایرانی،  مهر و میترائیسم در یونان و ایتالی و مصر باقی مانده است که دلیل برتری تمدن ایران می باشد،  برای پر کردن و یافتن واقعیت در این خلاء که باعث اصلی آن دروغ های تاریخ است،  وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران مقدمه ای است برای رفتن به مسیر یافتن تاریخ واقعی ایران و پر کردن زمان های تاریخی دروغ های دشمنان قاره کهن.  لازم به یاد آوری است،  در هند هم تاریخ نویسان نوین در راه زدودن دروغها از تاریخ کشورشان مشغول هستند،  همچنین در بقیه کشورها،  برای اطلاعات بیشتر می توانند به اینترنت،  و به پست بهار 89 وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران مراجعه نمایید.
   
پرسش:  در هیچ جای تاریخ ننوشته که در دنیای باستان اشکانی ها به مصر دست یافتند،  پس شهر اسکندریه که شما میگید به دست اسکندر اشکانی بنا شده چی؟  

   پاسخ:   ناپلئون بناپارت فرانسوی که در عشق استعمار دوره میانه بسر می برد مصر را اشغال کرد،  و بخاطر برتری تمدنی بورژوزی فرانسه به تمدن قبیله ای مصر،  و نیز داشتن اسلحه های آتشین در ارتش فرانسه،  و بستن مردم مصر به توپ و کشتار مردم،  مصر را اشغال کردد،  توجه نمایید با گاز اشک آور و باتوم به جان مردم نیافتادند با توپ کشتار کردند.   البته برتری تمدنی دلیل بر برتری فرهنگی نبوده و نیست.  آبادی های حوالی صبا از ممفیس مصر سفلا دریچه ای برای ورود نیرو های استعماری فرانسه به مصر و خاور میانه و شمال آفریقا بود.  بندر گاه شهر کوچک خمیس لنگر گاهی برای فرانسویان بود،  این بندر در کنار شهر تاریخی قرار داشت که بدلیل داشتن معابد میترایی و مهری آنرا اسکندریه می نامیدند،  فرانسویان با تحریف های تاریخی اسکندریه را بنا شده بدست اسکندر مقدونی گفتند،  تا تلقینی در تاریخ درست نمایند که این سرزمین ها در طول تاریخ در دست اروپاییان قرار داشته و متمدن شده است.   در این شهر هیچ سنگ نوشته و آثار تاریخی در هیچ کجا خبری از ورود اسکندر مقدونی و ساخته شدن این شهر بدست او نیست،  ولی مقدار زیادی آثار تاریخی ایرانی و آیین های ایرانی در آنجا می باشد.  یکی از ترفند های تاریخ نویسان استعماری بر چسب زدن پادشاهی های محلی به جانشینی اسکندر و چنگیز است،  در مصر پادشاهی پطالسه را که در واقع بر شده ورود میترائیسم به مصر بود، به عنوان جانشین یونانی گفته اند.
   
پرسش:   چرا باید مورخان روم و یونان چهره ی پلید از اسکندر به نمایش بگذارند.  مثل کشتن رفیق و مورخش که در برابر دعوی خدایی او اعتراض کرد.  یا کشتن چندین هزار نفر درشوش (یا بابل فکر میکنم).؟
من نمیتونم بدون هیچ سند و مدرک به جا مونده از دنیای باستان بگم اسکندر ایرانی بوده و به اسکندری هم که شما میگید فقط در چندجا و در کتاب های ایرانی که از قبل ساسانیان اطلاعات مخلوط و درهم ورهم و قاطی با افسانه و ... تحویل مردم دادند تکیه کنم.

   پاسخ:   برای شیرین کردن افسانه ها یشان مانند فیلم های سینمایی چند داستان هم در آن می نویسند تا به خورد ساده دلان دهند،  دروغ نویسان تاریخی،  ملیون ها کیلومتر مربع و ده ها ملیون انسان و و قرن ها را با چند داستان دروغی غیر واقعی بدون مدرک سر هم کرده اند.  کسی که می خواهد از تاریخ به درستی بداند باید ذهنیت گذشته را دور ریخته و به سوی واقعیت ها برود،  در غیر اینصورت وقت خود را بابت مطالعه وبلاگ های انوش راوید هدر ندهد.  آخرین اخبار از اکتشافات باستانی بازمانده آثار انبوه سربازان و پادگان های ایرانی را در نزدیکی اسکندریه نشان می دهد در اینجا.

   دلیلی ندارد هر شخص همه چیز را بدانید،  در قرن 21 هر کسی فقط در تخصص خودش باید بداند،  و این دانستن حافظه محوری نیست همانطور که قبلاً گفتم به دانایی قرن 21 مراجعه نمایید.  شما اگر در یکی از گرایشات علم جغرافی ــ تاریخ هستند و نمی خواهند چشم و گوش بسته دروغ های افسانه ای را بپذیرند،  با مطالعه و پبگیری وبلاگ های انوش راوید به نتایج خوبی خواهید رسید.

    پرسش:  چرا در دروغ حمله اعراب نامی از عمر و عثمان و دیگران سران عرب برده نشده است،  اگر دروغ است پس اینها چه هستند؟

   پاسخ:  در تاریخ دروغ های بسیاری نهفته است،  که بررسی همه آنها مجال و تحقیق می خواهد.   چون این موضوع مسئله ای اسلامی و دارای حساسیت ویژه است،  ظرافت خاصی لازم دارد.  اگر تخصص کار بردی شما یکی از گرایشات علم جغرافی ـ تاریخ است،  خود مستقلاً و بنا به دلایل محکم واقعی تحقیق نمایید و برای پویایی منتشر نمایید،  و اگر جهت اطلاع عمومی و یا بازگشت معنوی می خواهید از این تاریخ بدانید،  باید حوصله نمایید.  چند هزار سال تاریخ را در مدت چند صد سال دروغ به خورد ملتها داده اند،  بر طرف نمودن و زدودن دروغ ها و رفتن به روشنایی و واقعیت زمان لازم دارد.  بزودی مشروح را در وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران می نویسم.
  
پرسش:  نظرتون راجع به ((رپ فارس)) و خواننده های (اجتماعی) اون چیه؟

   پاسخ:  البته شاید این پرسش به موضوعات تاریخی مربوط نباشد،  اما زیر مجموعه تاریخ اجتماعی است. جامعه شکوفا و پویا اشکال مختلفی در خود دارد،  وظیفه روشنفکران است که در تخصص خود حرکات و تحولات اجتماعی را به تحلیل بگیرند و در باره آنها تحقیق نمایند و به نشر برسانند.  با پیشرفت های ارتباطی امروزی،  مردم دیدگاه های مختلف و سریع نسبت به موضوعات پیدا می کنند،  نباید از تحولات نگران شد و یا ترسید، بلکه آنها را باید به گردونه فرهنگ یاد گیری سپرد و با دید دمکرات به آنها نگاه کرد.
   
پرسش:  چرا برای پاسخ ما را به نوشته های دیگر می فرستید،  و یا می گویید به فلان روستا برو و ببین؟

   پاسخ:  با خواندن 5 یا ده کتاب تاریخی که تقریباً از روی هم نوشته شده اند،  کسی تاریخ دان نمی شود،  می بایست مطالعات فراوان و بازدید های بسیار داشته،  و موی را در انبوهی از تحقیق و کاوش سفید کرد تا بتواند حرفی برای گفتن داشت.  از نظر و یا نوشته افراد مشخص می شود که او چند نمره 20 گرفته و از والدین خود تشویق شده و احساس کرده که دانشمندی بزرگ و موفق است.  این چند سال پول نفت هم بساط تشویق و احساس پیروزی زیادی را بوجود آورده،  و کار و تلاش رفته و مدرک تحصیلی آمده.

  انوش راوید  Anoush Raavid

 حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم  سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ انوش راوید  بنام:  جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com